769
نقض

اندر ميانِ بيابان است». و نيز گفته:«طبس مسينان، اندر ميان كوه و بيابان است و جايى با نعمت است».
استاد فقيد بهمنيار رحمه اللَّه عليه در تعليقات تاريخ بيهقى گفته: «طبس، نام دو محلّ است؛ يكى شهرستان طبس در جنوب خراسان كه مركز آن هم طبس نام دارد، و ديگر بخش طبس از توابع سبزوار كه قصبه آن نيز موسوم به طبس است. طوايف عرب كه در زمان عثمان، به رياست عبداللَّه بن عامر بن كربز، به تسخير خراسان آمدند، نخست دو محلّ موسوم به طبس را فتح كردند و آن دو محلّ را طبسان و طبسين گفتند و اين نام، به صيغه تثنيه اشتهار يافت و بعدها در بعض كتب تاريخ و جغرافياى عربى نيز به همين صيغه ضبط شد، ليكن در فارسى جز به صيغه مفرد «طبس» استعمال نمى‏شود. ياقوت در معجم البلدان در ذيل طبسان گويد: يكى از دو طبس را طبس تمر و ديگرى را طبس عنّاب گويند. و در ذيل طبس گويد كه: آن، دو طبس است؛ يكى طبس مسينان و ديگرى طبس گيلكى».
ناصر خسرو در سفرنامه خود در آن‏جا كه طبسِ تمر را وصف مى‏كند مى‏گويد: «و در آن وقت، امير آن شهر، گيلكى بن محمّد بود و به شمشير گرفته بود». از اين عبارت چنين مستفاد مى‏شود كه طبس گيلكى و طبس تمر، يكى است و آن را به نسبت به اين امير، طبس گيلكى گفته‏اند؛ ليكن از عبارت مؤلّف چنين بر مى‏آيد كه طبس گيلكى، طبس عنّاب است، نه طبس تمر.
طبس مسينان در هر دو نسخه [تاريخ بيهق‏] طبس مسينا نوشته شده و بنا به ضبط ياقوت و اصطخرى، مسينان صحيح است. و طبس مسينان، به طورى كه از عبارت متن مستفاد مى‏شود، طبس تمر است.
استاد فقيد عبّاس اقبال در ضمائم كتاب «وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى» (ص 281) ضمن كلامى گفته:
«ظاهراً علّت تسميه يكى از اين دو طبس به گيلكى، استيلاى امير ابوالحسن گيلكى بن محمّد بوده است بر آن‏جا. شهر طبس را - به گفته ناصر خسرو داعى معروف اسماعيلى - قبل از تاريخ سال 444 دزدان و راهزنان كوچ (قفص) و بلوچ، دائماً در زحمت مى‏داشتند، امير ابوالحسن گيلكى بن محمّد، آن ناحيه را پيش از اين تاريخ، از شرّ وجود ايشان مُصفّا ساخته و خود بر آن‏جا استيلا پيدا كرده بود و در سال 444 كه ناصر خسرو به آن‏جا رسيده، اين امير ابوالحسن گيلكى بر طبسِ گيلكى حكم‏فرمايى داشته و ناصرخسرو شرحى از عدالت و رعيّتْ‏دوستى او تعريف مى‏كند كه ظاهراً به علّت اسماعيلى بودنِ اوست (سفرنامه ناصرخسرو، چاپ برلين، ص 139-141)».

تعليقه 50

قصّه افك‏

اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و اگر جماعتى منافقان در عهد رسول صلى اللَّه عليه و آله - چون مِسْطَح بن اُثاثة بن عبّاد بن عبدالمطّلب، و حسّان بن ثابت، و عبداللَّه بن أبيّ - عايشه را تهمت نهادند».
اشاره به قضيّه «افك» است كه از قضاياى معروفه در ميان مسلمين است و همه مفسّران - اعمّ از


نقض
768

و بوزه بر وزن كوزه، شرابى باشد كه از آرد برنج و ارزن و جو سازند و در ماوراءالنّهر و هندوستان بسيار خورند».
در بهار عجم گفته: «بيت النّطاف - به كسر نون - و بيت النّطف به ضمّ نون و فتح طاء، به اصطلاح، لولى‏خانه كه در عرف هند «رجواره» خوانند. و از بعضى به معنى نجاست‏خانه مسموع است و اين اگر به اثبات رسد، مجاز خواهد بود. حكيم شرف الدّين شفايى گفته:

باباى تو جاروب‏كش بيت لطف شداجداد تو گشتند به تدريج بزرگان».
علّامه قزوينى رحمه اللَّه عليه در يادداشت‏هاى خود (ج 4، ص 72) گفته: «بيت اللّطف - ظ فاحشه‏خانه. مطلع الشّمس، ج 4، ص 324».
يعنى فاحشه‏خانه، اصطلاح بلاد عثمانى است يا بوده است ظاهراً (حدائق السّياحه زين العابدين بن اسكندر شروانى، نسخه پاريس f, 011b, S, p. 5031مكرّر).
در عهد تيمور در شيراز، موضع عيشى بوده است موسوم به بيت اللّطف.

تعليقه 48

شيخ ابوعبداللَّه بصرى و كتاب «الدرجات» او

اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و اين فصل، به شرح، در كتاب الدّرجات كه شيخ ابوعبداللَّه البصرى كرده است ببايد ديدن و دانستن، تا معلوم شود كه اميرالمؤمنين عليه السلام را در فضايل هر يك از صحابه با وى مشاركت است و آنچه او بدان مخصوص است ايشان را به جمع [يا به جميع ]نبوده است».
مراد از اين شخص، همان است كه ابن شهر آشوب در اواخر معالم العلماء (تحت عنوان: «باب جامع، فصل فيمن عرف بكنيته، ص 122 نسخه چاپ طهران) او را چنين معرّفى كرده است: «أبو عبداللَّه البصريّ اُستاذ القاضي عبدالجبّار المعتزلي، له الدّرجات في تفضيل أميرالمؤمنين عليه السلام».
صاحب الفوائد البهيّة (ص 67) گفته: «الحسين بن عليّ أبو عبداللَّه البصريّ المعتزلي؛ قال الصّميري: لم يبلغ أحد مبلغه في العَلَمين - أعني الفقه و الكلام - أخذ عن أبي الحسن عبيداللَّه الكرخي، عن البردعي، عن نصير بن يحيى، عن محمّد، و مات سنة تسعٍ و تسعين و ثلاثمائة».
ابن ابى الحديد معتزلى بغدادى در مقدّمه نهج البلاغه تحت عنوان «القول فيما يذهب إليه أصحابنا المعتزلة في الإمامة و التّفضيل و البُغاة و الخوارج» (ص 3، جلد اوّل، چاپ مصر) گفته: «و ممّن ذهب من البصريّين إلى تفضيله عليه السلام الشّيخ أبو عبداللَّه الحسين بن عليّ البصري - رَضِيَ اللَّه عنه - و كان مُتحقّقاً بتفضيله، و مبالغاً في ذلك، و صنّف فيه كتاباً مفرداً». و گويا مراد از «كتاب مفرد» در اين كلام، همان كتاب الدّرجات سابق الذّكر است.

تعليقه 49

طبس گيلكى‏

مؤلّف حدود العالم گفته: «طبسين، شهرى است گرمسير؛ و اندرو خرما است. و آب ايشان از كاريز است و

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430596
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به