775
نقض

شهر رى كاتب بوده است و علم نجوم و فلسفه را در مصر فرا گرفته است و خودش را صبّاح ناميده است... و اين زنديق، به سال چهارصد و هفتاد هجرى، به قلعه اَلَموت بَرْ شد و فرمان دعوت را از مصر گرفته بود. پس به كمك و يارى تاج الملك زنديق سابق الذّكر، آغاز به دعوت كرد و تاج الملك به او پولى داد كه به آن، قلعه الموت را - كه خدايش خراب كناد - خريد. حسن صبّاح ادّعاى تشيّع و نصرت اهل بيتِ پيغمبر را مى‏كرد و به ياران و پيروان خود وعده خروج و تسلّط و استيلا به اطراف و اكناف عالم را مى‏داد...».
امّا عطّاش اَقرع؛ مراد از او احمد بن عبدالملك بن عطّاش است كه ترجمه حال و سيّئات اعمالش، از كفر ابليس مشهورتر است و در غالب كتب تواريخ و تراجم و سِيَر نيز مذكور است.
امّا ترجمه ابوالفتوح گورخر را به دست نياوردم.
امّا بزرجميد (= بزرگميد) نايب حسن صبّاح؛ ترجمه او نيز معلوم و در بسيارى از كتب، مذكور است.
امّا «مسعود زورآبادى»، در تعليقه 61 ياد خواهد شد.
امّا باقى كسانى كه به تراجم آنان اشاره نكرديم، به جهت آن است كه يا به شرح حال ايشان واقف نشديم، يا از مشاهير بوده‏اند كه حاجت به ترجمه ندارند.

تعليقه 56

درِ مصلحگاه و درِ زاد مهران‏

اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه ضمن معرّفى حسن صبّاح گفته: «نه به در مصلحگاه نشست و نه به در زادمهران» و در موارد بسيار ديگر نيز از اين دو جا نام برده است؛ از ملاحظه كتب قدما و تتبّع آثار سَلف بر مى‏آيد كه تا حدود قرن هفتم هجرى، اين دو محل، به همين دو نام در رى بوده است. و نظر به آن‏كه اشتباه در اين قبيل موارد - كه اصلش از ميان رفته و نامش در كُتب باقى مانده است - بسيار واقع مى‏شود، در اين دو اسم نيز برخى از فضلا تصريح كرده‏اند كه ما نام آن‏ها را در كتب جغرافيا و مَعاجم بُلدان نيافتيم و نمى‏دانيم كه نام چه جايى بوده است. و برخى ديگر كه مى‏دانسته‏اند كه نام دو محلّه از محلّات رى بوده است، آن‏ها را به اَشكال گوناگون، از قبيل «زادمهران» و «زامهران» و «آزاد مهران» و «دروازه مهران» و «مَصْلَحْكان» و «مُصَلّى‏گاه» و «مصلحتگاه» و «مسلخگاه» در كتب خود نقل كرده‏اند؛ از اين روى، لازم مى‏دانم به مقدارى از بحث كه تلفّظ صحيح آن‏ها را روشن مى‏كند و مقام گنجايش ذكر آن را دارد، تحت دو عنوان بپردازم:

1. موارد ذكر «زامهران» در كتب ديگر

شيخ بزرگوار عماد الدّين ابو جعفر محمّد بن ابى القاسم على طبرى رحمه اللَّه عليه در اوايل جزء دوم كتاب شريف بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ص 43-44 نسخه مطبوعه در مطبعه حيدريّه نجف به سال 1369 ه .ق) گفته است: «قال: أخبرنا الشيخ الفقيه أبو النّجم محمّد بن عبدالوهّاب بن عيسى


نقض
774

للرئيس عبدالرزّاق بن بهرام بالرّيّ».
ابن الجوزى در المنتظم (ج 9، ص 121) ضمن ترجمه حسن صبّاح و طايفه باطنيّه، جزء حوادث سال چهارصد و نود و چهار گفته: «فكان متقدّمها الحسن بن الصبّاح، و أصله من مرو، و كان كاتباً للأمير عبدالرزّاق بن بهرام إذ كان صبيّاً».
تنبيه بر سه امر در اين‏جا لازم است:
1. اين‏كه مقريزى، حسن صبّاح را به «كيّال» معرّفى كرده است، شايد بدين جهت است كه وى در اوايل امر خود، هنگامى كه در رى كاتب رئيس عبدالرزّاق بوده، چنين شغلى داشته و چنين سمتى را عهده‏دار بوده است. و شايد به جهت اِشعار به اين نسبت، صاحبِ نقض رحمه اللَّه عليه او را به لفظ «كَلْ» كه يك نوع صورت شبه اشتقاق با لفظ «كيّال» دارد، تعيير و سرزنش نموده است.
2. «روده» نام دروازه‏اى و نام بازارى در رى بوده است. رجوع شود به مسالك و ممالك اصطخرى (ص 207). و در كتب ديگر نيز به اين مطلب تصريح شده است.
و نيز نام قريه‏اى در رى بوده است و گويا «قطب روده» كه در نقض به عنوان نام محلّ ذكر شده است (رجوع شود به ص 41 چاپ اوّل) جايى در روده بوده است كه نسبت به آن، مركزيّت داشته است، نظير قطب روده سمرقند. سمعانى در انساب گفته: «الرّوذكي - بضمّ الرّاء و سكون الواو و فتح الذّال المعجمة و في آخرها الكاف - هذه النّسبة إلى روذك، و هي ناحية بسمرقند، و بها قرية يقال لها: سح، و هذه القرية قطب رودك، و هي على فرسخين من سمرقند (إلى آخر ما قال)».
3. اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «نه به در مصلحگاه نشست و نه به در زامهران»؛ براى تنزيه شيعه است از نسبت به اباحتيان؛ زيرا چنان‏كه در تعليقه آينده به تفصيل ياد خواهد شد، مصلحگاه و زامهران، دو محلّه بسيار معروف و بسيار بزرگ شيعه‏نشينِ رى بوده‏اند.

2. مرزبان تاج الملك‏

مؤلّف كتاب مفيد العلوم و مبيد الهموم در كتاب الردّ على الكفرة گفته (ترجمه): «باب پنجم از كتاب ردّ بر كفّار درباره ردّ بر ملحدان است - كه خدا بر ايشان لعنت كناد - ملحدان بدترين و خبيث‏ترين خلق خدا هستند و كفر ايشان از كفر فرعون و ثمود وهامان بزرگ‏تر است و كفر همه كفّار، در پهلوى كفر ايشان نمودى و ارزشى ندارد، با آن‏كه گفته‏اند كه: كفر، همه‏اش يك ملّت است، و من خبر ايشان را براى تو مى‏نگارم:
اصل مذهب ايشان از ميمون بن ديصان ثَنَوى كه در كنشت فارس اقامت داشته است، به سال 320 پديد آمده است و تقويت مذهب ايشان از ناحيه تاج الملك مُلحدِ اِباحتىِ ملعون بوده است. و نخستين شهرى كه اين مقاله و مذهب در آن شهر آشكار گرديد، اهواز بوده است. و گفته‏اند كه: اصفهان بوده است. و برگشت اين مذهب و سرانجام و نتيجه آن، تعطيل شريعت و ترك احكام دين است؛ پس اوّلِ آن، رافضى‏اى و آخر آن بى‏دينى است.
...داعى بزرگ و معروف ايشان در عِراق، حسن بن احمد رازى زنديق است كه در آغاز امر در

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430757
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به