شهر رى كاتب بوده است و علم نجوم و فلسفه را در مصر فرا گرفته است و خودش را صبّاح ناميده است... و اين زنديق، به سال چهارصد و هفتاد هجرى، به قلعه اَلَموت بَرْ شد و فرمان دعوت را از مصر گرفته بود. پس به كمك و يارى تاج الملك زنديق سابق الذّكر، آغاز به دعوت كرد و تاج الملك به او پولى داد كه به آن، قلعه الموت را - كه خدايش خراب كناد - خريد. حسن صبّاح ادّعاى تشيّع و نصرت اهل بيتِ پيغمبر را مىكرد و به ياران و پيروان خود وعده خروج و تسلّط و استيلا به اطراف و اكناف عالم را مىداد...».
امّا عطّاش اَقرع؛ مراد از او احمد بن عبدالملك بن عطّاش است كه ترجمه حال و سيّئات اعمالش، از كفر ابليس مشهورتر است و در غالب كتب تواريخ و تراجم و سِيَر نيز مذكور است.
امّا ترجمه ابوالفتوح گورخر را به دست نياوردم.
امّا بزرجميد (= بزرگميد) نايب حسن صبّاح؛ ترجمه او نيز معلوم و در بسيارى از كتب، مذكور است.
امّا «مسعود زورآبادى»، در تعليقه 61 ياد خواهد شد.
امّا باقى كسانى كه به تراجم آنان اشاره نكرديم، به جهت آن است كه يا به شرح حال ايشان واقف نشديم، يا از مشاهير بودهاند كه حاجت به ترجمه ندارند.
تعليقه 56
درِ مصلحگاه و درِ زاد مهران
اينكه مصنّف رحمه اللَّه عليه ضمن معرّفى حسن صبّاح گفته: «نه به در مصلحگاه نشست و نه به در زادمهران» و در موارد بسيار ديگر نيز از اين دو جا نام برده است؛ از ملاحظه كتب قدما و تتبّع آثار سَلف بر مىآيد كه تا حدود قرن هفتم هجرى، اين دو محل، به همين دو نام در رى بوده است. و نظر به آنكه اشتباه در اين قبيل موارد - كه اصلش از ميان رفته و نامش در كُتب باقى مانده است - بسيار واقع مىشود، در اين دو اسم نيز برخى از فضلا تصريح كردهاند كه ما نام آنها را در كتب جغرافيا و مَعاجم بُلدان نيافتيم و نمىدانيم كه نام چه جايى بوده است. و برخى ديگر كه مىدانستهاند كه نام دو محلّه از محلّات رى بوده است، آنها را به اَشكال گوناگون، از قبيل «زادمهران» و «زامهران» و «آزاد مهران» و «دروازه مهران» و «مَصْلَحْكان» و «مُصَلّىگاه» و «مصلحتگاه» و «مسلخگاه» در كتب خود نقل كردهاند؛ از اين روى، لازم مىدانم به مقدارى از بحث كه تلفّظ صحيح آنها را روشن مىكند و مقام گنجايش ذكر آن را دارد، تحت دو عنوان بپردازم:
1. موارد ذكر «زامهران» در كتب ديگر
شيخ بزرگوار عماد الدّين ابو جعفر محمّد بن ابى القاسم على طبرى رحمه اللَّه عليه در اوايل جزء دوم كتاب شريف بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ص 43-44 نسخه مطبوعه در مطبعه حيدريّه نجف به سال 1369 ه .ق) گفته است: «قال: أخبرنا الشيخ الفقيه أبو النّجم محمّد بن عبدالوهّاب بن عيسى