777
نقض

ما آن را مطابق آنچه در نسخ هست ضبط و چاپ كرديم و نظر خود را نيز در آخر همين عنوان خواهيم گفت اِن شاء اللَّه تعالى.
شيخ بزرگوار عماد الدين ابو جعفر محمّد بن عليّ الطبرى رحمه اللَّه عليه در كتاب شريف بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ص 73 نسخه مطبوعه در نجف به سال 1369 ه .ق) گفته: «و بهذا الإسناد قال: حدّثنا الحسين بن أحمد بن إدريس، قال: حدّثني أبي، عن محمّد بن يحيى، عن عمران بن عليّ بن عمر بن زيد، عن عمّه محمّد بن عمر، عن أبيه، عن عليّ بن الحسين بن عليّ الرّازي في درب مسلخكاه بالرّيّ في ذي القعدة سنة ثمان عشرة و خمسمائة إملاءاً من لفظه... قال: حدّثنا جابر بن عبداللَّه الأنصاري قال: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: زيّنوا مَجالسَكم بذكر عليّ بن أبي طالبٍ عليه السلام».
نگارنده گويد: اگرچه «مسلخگاه» در اين عبارت، مستنسخه از نسخه بشارة المصطفى به خطّ خود افندى رحمه اللَّه عليه و همچنين نسخه چاپى كتاب مزبور به سين مهمله و خاء معجمه ضبط شده است و بدين جهت به نظر مى‏رسد كه اسم مكان از مصدر سلخ باشد به معنى مَذبح و سلّاخ‏خانه؛ و آوردن كلمه «گاه» نيز به آخر آن، از قبيل منزلگاه باشد كه بسيار بسيار معروف و مورد استعمالِ فصحا در نظم و نثر بوده است؛ ليكن بعد از تأمّل و تدبّر در پيرامون كلمه و ملاحظه قرائن خارجيّه، اين احتمال به نظر، بسيار بعيد مى‏آيد. پس قويّاً محتمل است كه اين كلمه، به حاء مهمله بوده باشد و از سلاح كه به معنى حَربه و آلت جنگ است اخذ شده باشد، چنان‏كه وجه آن، عَن قَريبٍ ذكر مى‏شود.
بايد دانست كه كلمه «مصلحگاه» در نسخ موجوده نقض كه به نظر من رسيده است و در راحة الصّدور - چنان‏كه خواهد آمد - و همچنين در بشارة المصطفى به هاء غير ملفوظه گرد در آخر كلمه، ضبط شده است. و چون در نسخه بشارة المصطفى به جاى صاد نيز سين ذكر شده است - چنان‏كه گذشت - مى‏توان حدس زد و گفت كه: شايد اصل آن مسلحگاه (به ميم مفتوحه و سين ساكنه و لام مفتوحه و حاء مهمله) بوده است و عوام در آن زمان «مسلح» به سين را «مصلح» به صاد، تلفّظ مى‏كرده‏اند. ياقوت در معجم البلدان ضمن بيانات خود تحت عنوان «سيلحون» گفته: «و قيل: إنّها سُميّت سيلحون لأنّها كانت بها مسالح لكسرى، و هم قوم يرتّبون في الثّغور للمحاماة؛ واحدهم مسلحي، و العامّة تقول: مصلحي، و هو خطأ».
راوندى در راحة الصدور (ص 394- 395) در اثناى كلامى گفته: «و شمس الدّين لاغرى، اين بيت‏ها خوش گفت؛ شعر:

خسروا هست جاى باطنيان‏قم و كاشان و آبه و طبرش‏
آبروى چهار يار بدارو اندرين چار جاى زن آتش‏
پس فراهان بسوز و مصلحگاه‏تا چهارت ثواب گردد شش»
مرحوم محمّد اقبال در ذيل همان صفحه، درباره «مصلحگاه» مذكور در متن، چنين اظهارنظر كرده: «شايد مقصود، همان جاى باشد كه ياقوت او را «مصلحكان» - با نون اخير - مى‏نويسد و آن، محلّه‏اى بوده است در رى».


نقض
776

الرّازي بالرّىّ في درب زامهران بمسجد الغري في صفر سنة عشرة و خمسمائة قراءةً عليه. قال: حدّثنا... إلى آخر السّند و الحديث».
در بشارة المصطفى (ص 59) گفته: «أخبرنا السعيد الفقيه أبو النّجم محمّد بن عبدالوّهاب بن عيسى الرّازي - رحمةُ اللَّه عليه - بها في صفر سنة عشرة و خمسمائة قراءةً عليه في درب زامهران... إلى آخر السّند و الحديث».
نيز وى در همان كتاب (ص 77) گفته: «أخبرنا الفقيه أبو النّجم محمّد بن عبدالوهّاب بن عيسى الرّازي بالرّيّ في سنة ستّ عشرة و خمسمائةٍ قراءةً عليه بدرب زامهران... تا آخر سند و حديث».
سمعانى در مشايخ خود، تحت عنوان «مَن اسْمُه يحيى» (ص 283 نسخه عكسى مأخوذ از نسخه موجود در تركيه) گفته: «شيخ آخر هو أبو سعد يحيى بن طاهر بن الحسين بن عليّ بن الحسين السَّمّان الرّازي، من أهل الرّيّ، شيخ سديد السِّيرة، يعلّم الصّبيان بباب زامهران، و كان ممّن يميل إلى التشيّع و الاعتزال».
فريد خراسان ابوالحسن بيهقى رحمه اللَّه عليه در اواخر جلد اوّل كتاب لباب الأنساب گفته: «فصل - حضر علويّ متّقي، و قال: أنا نزيل زامهران في محلّة الرّيّ و أنا...».
سيد ظهير الدّين مرعشى رحمه اللَّه عليه در تاريخ طبرستان و رويان و مازندران (ص 41-42 نسخه چاپى) چنين گفته است: «در آن عهد، سلطان غزان لشكر كشيده بود و به سر سلطان سنجر درآمد و ميان ايشان محاربه بسيار واقع گشت. عاقبت، سنجر دستگير گشت و محبوس شد. برادرزاده سنجر، سليمان شاه گريخته، رجوع به شاه غازى كرد. شاه غازى او را به همدان فرستاد و بر تخت نشاند. سليمان شاه، ولايت رى را به شاه غازى رستم، مسلَّم داشت و خواجه نجم الدّين حسن عميدى، يك سال و هشت ماه، به نيابتِ ملك در رى بود و مال به ديوان مى‏رسانيد و تمامتِ معارفِ رى و قُضات و سادات و اَكابر، در سارى خدمت مى‏كردند. و در رى، در محلّه زادمهران صد و بيست هزار دينار خرج كرده براى ملك، مدرسه و عمارت عالى كردند و از اُمّهات قُراىِ رى، هفت پاره ديه خريده، وقف آن عمارت كردند و سديد الدّين محمود حمّصى را - كه متكلّم مذهب اماميّه است - بدانجا مدرّسى تعيين رفت، و علىّ بن بابا متولّى بود. غرض آن‏كه در اين وقت، كار دولت شاه غازى به نظام رسيد».
از بيانات گذشته به خوبى دانسته شد كه كلمه مورد بحث در عربى «زامهران» ليكن در فارسى غالب «زادمهران» تلفّظ مى‏شده است. و محتمل است كه اصل كلمه «آزاد مهران» بوده باشد و تخفيف، به جهت تسهيل در تلفّظ به كار رفته باشد، از قبيل «رامز» و «رامهرمز». ياقوت تحت عنوان «رامهرمز» گفته: «و العامّة يسمّونها «رامز» كسَلاً منهم عن تتمّة اللّفظة بكمالها و اختصاراً».

2. موارد ذكر مصلحگاه در كتب ديگر

ياقوت در معجم البلدان گفته: «مصلحكان - بالحاء المهملة و كاف و آخره نون - محلّة بالرّيّ». اين عبارت، نصّ است بر اين كه آخر كلمه «مصلحكان» نون است؛ ليكن اين كلمه در همه موارد ذكر آن در كتاب بشارة المصطفى و نقض و راحة الصّدور راوندى، به هاء در آخر، ضبط شده است. از اين روى،

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402364
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به