بركيارق پس از مراجعت به اصفهان، پسر دوّم خواجه نظام الملك - يعنى مؤيّد الملك شهاب الدّين ابوبكر عبيداللَّه - را كه تازه از فتنه خراسان گريخته و به اين شهر آمده بود، به وزارت خود اختيار نمود و مؤيّد الملك كه كافىترين پسرانِ خواجه و از وزراى با فضل و كاردان سلجوقى است، به زودى سلطنت متزلزل بركيارق را استوار كرد و بزرگترين دشمنان او - يعنى تتش - را در نتيجه يك جنگ كه در صفر 488 در نزديكى رى اتّفاق افتاد، منهزم نمود و تتش در [اين] واقعه به قتل رسيد و شرِّ او دفع گرديد».
تعليقه 63
دهخدا فخراور هشتجردى و پسرش رئيس جمال الدّين عبدالصّمد هشتجردى
مراد از «هشتجرد» يا «هشتورد» يا «هشيورد» كه در نسخ نقض و ساير موارد، گاهى به چشم مىخورد، همانا دهى است كه از توابع قزوين بوده و اكنون نيز به نام «هشتگرد» معروف است و در فرهنگ جغرافيايى ايران (فرهنگ رزمآرا) جلد نخست (ص 238) گفته: «هشتجرد، ده، جزء دهستان افشاريّه ساوجبلاغ بخش كرج، شهرستان تهران 31 كيلومترى باختر كرج و كنار راه شوسه كرج به قزوين - تا آنكه گفته: - امامزاده دارد كه بناى آن قديمى است».
منتجب الدين رحمه اللَّه عليه در فهرست در ترجمه پسر - يعنى عبدالصمد - چنين گفته: «الرئيس عبدالصمد بن فخراور الهشجردي، دَيِّنٌ، فاضل».
و نيز مصنّف رحمه اللَّه عليه در آينده، جايى كه خواجگان و رؤساى شيعه را معرّفى مىكند (ص 223، س 3 و ص 227، چاپ اوّل، س 1-2) گفته: «دهخداى فخراور هشتوردى و پسرش جمال الدّين عبدالصمد غازى شهيد رحمة اللَّه عليه»؛ و از اين عبارت، مخصوصاً از توصيف او به كلمه «غازى» بر مىآيد كه وى از مجاهدان راه دين و مدافعان از حريم شريعت و آيين بوده است و از توصيف او به شهادت نيز اين مدّعا تأييد مىشود؛ ليكن سبب شهادت و كيفيّت آن را از جايى به دست نياوردهام و با كمال فحص از مظانّش، تا كنون به نتيجهاى كه مثبت باشد نرسيدهام.
همچنين نسبت به ترجمه فخراور پدر رئيس عبدالصمد مذكور، به ترجمه و شرح حالى در جايى بر نخوردهام؛ فقط در ديوان ابوعبداللَّه احمد بن محمّد بن على تغلبى دمشقى، معروف به ابن الخيّاط (متولّد به سال 450 و متوفّى به سال 517) قطعهاى ديده مىشود كه منطبق بر وى مىگردد و آن قطعه اين است: «و قال يجهو مستوفي الرّيّ، و اسمه فخراور (ص 153 نسخه مطبوعه در دمشق به تحقيق خليل مردم بك رئيس مجمع علمى عربى):
قُولَا لِفَخْراوَر قَوْلَ امْرىءٍفي عِرْضِه عاثَ وَ فِي الرّيشِ راث
يا جَبَلَ اللُّؤم الثَّقيلِ الَّذِيلَيْسَ لَهُ في الصَّالِحاتِ انْبِعاث
ما كُنْتَ أَهْلاً لِرَجائي وَ لامِثْلُك في الْكُرْبَةِ مَن يُسْتَغاث
لكنّني كُنْتُ كَذِي جَوْعةٍحَلَّتْ لَهُ الْمَيْتَةُ بَعْدَ الثَّلاث».