و خليل مردم بك، رئيس مجمع علمى عربى، كه به تحقيق ديوان پرداخته، در مقدّمه آن (ص 11-12) گفته: كه ابن الخيّاط در سال 487 به رى مسافرت نموده و اين اشعار را در هجو مستوفى رى سروده [است].
تعليقه 64
امير قايماز حرامى
ترجمه امير قايماز حرامى، در ترجمه پسرش عزّالدين صاتماز حرامى ياد خواهد شد، اِن شاءاللَّه تعالى (رجوع شود به تعليقه 85).
تعليقه 65
ترجمه سيّد ابوطالب كياجرجانى و سيّد بوهاشم كياجيلانى و سيّد سيّار قزوينى و خواجه بوالفضل بوعصام زينوآبادى
رجوع شود به آخر تعليقه 97.
تعليقه 66
امير گردباز و پسر پادشاه مازندران
حافظ ابرو در مجمع التواريخ ضمن ذكر كسانى كه به روزگار محمّد بن بزرگْ اُميد، كشته شدهاند، گفته: «قتل امير گرد بازو بن علىّ بن شهريار پادشاه مازندران به سرخس، در محرّم سنه سبع و ثلاثين و خمسمائه».
عبارت مذكور در جامع التواريخ رشيد الدّين فضل اللَّه همدانى نيز هست (رجوع شود به ص 161 چاپ بنگاه ترجمه و نشر كتاب).
سيد ظهير الدين مرعشى رحمه اللَّه عليه در تاريخ رويان و طبرستان و مازندران گفته: «شاه غازى پسرى داشت به غايتْ صاحبجمال و به صورت و سيرتْ بين الاقران مثل نداشت. شاه غازى او را با يك هزار مرد به خدمتِ سلطان سنجر فرستاد تا ملازم درگاه باشد. روزى ملكزاده به حمّام سرخس رفته و بيرون آمده و به مسلخ حمّام نشسته بود، دو نفر ملحد فرصت يافته بودند ملكزاده را كارد زدند و به درجه شهادت رسانيدند و او را در جوارِ مشهد امام علىّ بن موسى الرضا - عليهما الصَّلَواتُ مِن الرّحمن - دفن كردند و قبّهاى جهتِ او ساختند و چند ديه خريده بر آن مزار وقف كردند».
و نيز در همان كتاب گفته است: «و اصفهبدشاه غازى رستم را سه پسر بود؛ يكى كه وليعهد او بود، گردبازو نام داشت. حكايت او كه قتل او به دست ملاحده چون بوده است نوشته شده است - تا آن كه گفته است: - و اصفهبدشاه غازى بعد از قتل گردبازو، هميشه سلطان را - مراد از «سلطان» سلطان سنجر است - ملحد خواندى و بدو نامه ننوشتى. چون سلطان را گفتند كه: اين چنين مىگويد. گفت: حق به جانبِ اوست، هر كه را چنان پسر كشته شود، يقين كه از اينها بگويد».