علماى شيعه مذكور نيست و در كتابى از كتبِ ايشان مسطور نه. و بر اين اصلِ بد كه نهاده است، بارى تعالى را دروغ زن مىدارد بيرون از غفلت رسول صلى اللَّه عليه و آله و عايشه؛ چه نه حق تعالى گفته: (إنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكْرَ وَ إنّا لَهُ لَحافِظُونَ)۱؛ معنى آن است كه: ما فرو فرستاديم قرآن را، و ما نگاهدارندهايم آن را. پس عايشه جاهل باشد، و محمّد صلى اللَّه عليه و آله غافل، و خداى تعالى دروغ زن؛ نعوذ باللَّه من هذا المقال».
تعليقه 68
بساسيرى و قائم
بايد دانست كه قيام بساسيرى در زمان قائم خليفه عبّاسى بوده است و اين مطلب، مورد اتّفاق همه اهل فن از مورّخان و مترجمان است، بلكه خلاف آن از احدى - كائناً مِن كان - نقل نشده است. پس اينكه در نسخ نقض به جاى «قائم» در موارد ذكر آن «مقتدر» ضبط شده است، به طور قطع و بدون هيچ شكّ و ترديد، ناشى از اشتباه و سهو القلم است، يا از ناحيه مصنّفِ بعض فضايح الرَّوافض. و شيخ عبدالجليل رحمه اللَّه عليه نيز نظر به آنكه در اصلِ اين مدّعا ترديد نداشته، ليكن نام خليفه عبّاسى كه قائم است يا غير او در نظرش نبوده و به مراجع لازم نيز مراجعه نكرده و در جواب كلام معترض، مطابق نقل او جواب داده است و يا نويسندگان نُسَخ، در همه موارد، مرتكب اين اشتباه شدهاند؛ خدا مىداند!
محدّث قمى رحمه اللَّه عليه در تتمّة المنتهى (ص 332) تحت عنوان «ذكر أيّام خلافت القائم بأمر اللَّه عبداللَّه بن القادر» گفته: «در ماه ذيقعده سنه 422 كه قادر از دنيا رخت كشيد، پسرش عبداللَّه القائم بأمر اللَّه به جاى پدر نشست. و گفته شده كه: او در بين خلفا امتيازى داشت به احسان و عدل و صدقات و قضاى حاجات؛ و پيوسته امر خلافت به او مستقيم بود تا آن كه ارسلان تركىِ بساسيرى، او را مأخوذ داشت و به عانه بُرد و حبس كرد. قائم، قصّه خود را نوشت و به جانب مكّه فرستاد تا به كعبه آويختند، پس طغرل بيك، به جهت انتصار خليفه، با ارسلان طرف شد و او را بكشت و خليفه را مكرّماً به جاى خود برگردانيد. ارسلان مذكور، ابتدا مملوك بهاءالدّوله پسر عضدالدّوله ديلمى بوده و كم كم كار او بالا گرفت و بزرگ شد و رشته امورات و تدبير مملكتى با او شد و به اسم او در منابر عراق و غيره، خطبه مىخواندند و ملوك از او وحشت داشتند تا آنكه طغرل بيك، او را در سنه 451 بكشت. و نقل شده كه: چون بساسيرى - يعنى ارسلان تركى - بر بغداد استيلا يافت، حىّ على خير العمل را [در اذان ]زياده كرد و خانه خليفه را غارت كرد، و عمارتى عالى بر قبر منوّر امامَيْن هُمامَيْن - حضرت هادى و عسكرى عليهما السلام - در سامرّه بنا نهاد. در وجه تسميه بساسيرى گويند: چون ارسلان، غلام يكى از بزرگان فَسا بوده و اهل فارس، اهل فَسا را بساسيرى گويند؛ به مناسبت آنكه فسا در اصل بسا است، و سير به معنى زمين است - مانند گرمسير - و در كتب عربيّه مردم فسا را فَسَوى گويند».