رابعه عدويّه برسيد، رابعه را مىگويد:۱ چه مىخورى؟ رابعه دست به خاكِ باديه آغازيد ۲ و مُشتى از آن خاك برداشت و شيخ را گفت: بستان و بخور. تا در صحرا بود خاك بود به بولِ شتران ممزوج شده؛ چون از دستِ رابعه بهدهنِ شيخ آمد، مغزِ بادام و شكرِ اسفيد بود. اگر اين مقدورِ ۳خداست تغيّرِ شير بر آن وجه هم۴ مقدور بايد دانست، و اگر حسينِ منصور و رابعه را آن محلّ و منزلت هست، در حقِّ رضا هم روا بايد داشتن كه نصّ۵ است از قِبَلِ خدا، و معصوم است از همه خطا، واگرنه دست از مذهبِ بدِ خود بداشتن و مذهبى دگر طلب كردن كه چون بيست و پنج سال رافضى بوده باشد، بيست و پنج سال مجبّرى كفايت بود و مذهبى اختيار كردن به خلافِ هر دو، و با۶ هر مذهب كه دارد، بدانستن كه هر كه را يك ذرّه بُغضِ مرتضى و رضا در سينه و دل گذارد،۷ در مولودش نظر۸ دارد و اين نقصان از تفريطِ مادر دارد.
[ 24 ]
[ روايت شيعه در جنگ على (ع) با جنيان متكى به معرفت قرآنى ]
[ رفع استبعاد مشاهده جنيان و اجسام لطيف ]
آنگه گفته است كه:
از ۹ محالاتِ دگر كه رافضيان گويند آن است كه گويند: على در چاه رفت و با جنّيان جنگ كرد و اند۱۰ جنّى را به تيغ بيازرد و از چاه برآمد، تيغ۱۱ خونآلود، و خبر داد كه چند جنّى و شيطان را بكشتم.۱۲ و امثالِ اين خرافات و ترّهات بر
1.ب - م: «گفت».
2.در برهان قاطع گفته: «آغازيدن بر وزن آشاميدن به معنى قصد و اراده نمودن و ابتدا كردن باشد».
3.صفحه «۷۱» چاپ قديم
4.ب - م: «بر آن ديبا».
5.ب - م: «منصوص».
6.همه نسخ: «يا» به دو نقطه تحتانى.
7.ح: «گذرد» و به قرينه دو سجع بعدى متن صحيح است و شايد «گذاردن» به معنى گذشتن آمده باشد.
8.ح - د: «مولدش خطر».
9.ع - ث - ب - م: «كه آن» يا «كه اين».
10.ب - ث - م: «و بسيار». و «اند» در لغت به معنى چند و چندان است و به معنى «بضع» و «نيف» نيز مىآيد كه اعداد فرد از سه تا به نُه را شامل مىباشد؛ چنانكه در نصاب آمده: «بضع از سه تا به نه مرفردها را سازنام». و براى تفصيل به كتب لغت مراجعه شود.
11.ح - د: «با تيغ».
12.مراجعه شود به: المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۳۵۹.