79
نقض

على بندند و همه دفترهاىِ‏شان مالامالِ اين ۱خرافات و بهتان‏ها باشد.
امّا جوابِ اين كلمات بر سبيلِ اختصار آن باشد كه اگر اين مدّعى هنوز بندانسته است كه جنّيان مكلّف‏اند به شريعت و احكامِ قرآن، چنانكه انسان. قرآنِ مجيد پيش بايد گرفتن و برخواندن كه بارى تعالى ايشان را در تكليف تقديم مى‏دهد و مى‏گويد: «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أيُّهَ الثَّقَلانِ».۲ و به ديگر موضع مى‏گويد: «قُلْ اُوحِيَ إلَيَّ أنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً * يَهْدى إلَى الرُّشْدِ فَآمَنّا بِهِ».۳ و به دگر موضع مى‏گويد: «يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ اْلإِنْسِ أ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ۴يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتى وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا».۵ و اين خطاب به قيامت باشد، و همه دلالات است بر آن‏كه ايشان مكلّف‏اند و محمّد مصطفى رسول است از خداى بديشان. و چون مكلّف باشند، مخيّر باشند و از ايشان هم مؤمن باشند و هم كافر، و هم مقرّ و هم منكر، و چون كتاب و شمشير به هم‏۶ آمده است، چون صلاحيتِ‏۷كتاب دارند، صلاحيتِ شمشير و جهاد هم دارند و هر دو بر يك حدّ باشند، و اگر سليمان و وزيرش آصف روا باشد كه برايشان حاكم باشند، مصطفى بهتر است از سليمان، و مرتضى بهتر است از آصف، و قرآنِ مجيد از آن حكايت كرد و گفت: «وَ الشَّياطينَ كُلَّ بَنّاءٍ وَ غَوّاصٍ * وَ آخَرينَ مُقَرَّنينَ فى اْلأَصْفادِ».۸ پس اگر روا باشد كه سليمان ايشان را محبوس كند، روا بايد داشتن كه على با ايشان جهاد كند، و اگر مصطفى و مرتضى به قرآن و شمشير بر ايشان حكم كنند، روا باشد، و انكارِ آن به حكم انكارِ قرآن و شريعت باشد. و اگر استعجابِ مصنّفِ مجبّر ازين دعوى از آن است كه ايشان اجسامى لطيف‏اند، تيغ بر ايشان نيايد و خون چگونه باشد در تنِ‏۹ ايشان، چون دعوىِ تاريخ دانى مى‏كند و كتاب در آن ساخته است؟ آخر در

1.ح: «از اين».

2.آيه ۳۱ سوره مباركه الرحمن.

3.آيه ۱ و صدر آيه ۲ سوره مباركه جنّ.

4.صفحه «۷۲» چاپ قديم‏

5.صدر آيه ۱۳۰ سوره مباركه الانعام.

6.ح: «هر دو به هم».

7.زبيدى در تاج العروس گفته: «صلاحية الشي‏ء مخففة كطواعية، مصدر صلح، و ليس في كلامهم فعالية مشدّدة؛ كذا نقلوه».

8.آيه ۳۷ و ۳۸ سوره مباركه ص.

9.ث: «ذات». ع (شبيه به): «درون».


نقض
78

رابعه عدويّه برسيد، رابعه را مى‏گويد:۱ چه مى‏خورى؟ رابعه دست به خاكِ باديه آغازيد ۲ و مُشتى از آن خاك برداشت و شيخ را گفت: بستان و بخور. تا در صحرا بود خاك بود به بولِ شتران ممزوج شده؛ چون از دستِ رابعه به‏دهنِ شيخ آمد، مغزِ بادام و شكرِ اسفيد بود. اگر اين مقدورِ ۳خداست تغيّرِ شير بر آن وجه هم‏۴ مقدور بايد دانست، و اگر حسينِ منصور و رابعه را آن محلّ و منزلت هست، در حقِ‏ّ رضا هم روا بايد داشتن كه نصّ‏۵ است از قِبَلِ خدا، و معصوم است از همه خطا، واگرنه دست از مذهبِ بدِ خود بداشتن و مذهبى دگر طلب كردن كه چون بيست و پنج سال رافضى بوده باشد، بيست و پنج سال مجبّرى كفايت بود و مذهبى اختيار كردن به خلافِ هر دو، و با۶ هر مذهب كه دارد، بدانستن كه هر كه را يك ذرّه بُغضِ مرتضى و رضا در سينه و دل گذارد،۷ در مولودش نظر۸ دارد و اين نقصان از تفريطِ مادر دارد.

[ 24 ]

[ روايت شيعه در جنگ على (ع) با جنيان متكى به معرفت قرآنى ]

[ رفع استبعاد مشاهده جنيان و اجسام لطيف ]

آنگه گفته است كه:
از ۹ محالاتِ دگر كه رافضيان گويند آن است كه گويند: على در چاه رفت و با جنّيان جنگ كرد و اند۱۰ جنّى را به تيغ بيازرد و از چاه برآمد، تيغ‏۱۱ خون‏آلود، و خبر داد كه چند جنّى و شيطان را بكشتم.۱۲ و امثالِ اين خرافات و ترّهات بر

1.ب - م: «گفت».

2.در برهان قاطع گفته: «آغازيدن بر وزن آشاميدن به معنى قصد و اراده نمودن و ابتدا كردن باشد».

3.صفحه «۷۱» چاپ قديم‏

4.ب - م: «بر آن ديبا».

5.ب - م: «منصوص».

6.همه نسخ: «يا» به دو نقطه تحتانى.

7.ح: «گذرد» و به قرينه دو سجع بعدى متن صحيح است و شايد «گذاردن» به معنى گذشتن آمده باشد.

8.ح - د: «مولدش خطر».

9.ع - ث - ب - م: «كه آن» يا «كه اين».

10.ب - ث - م: «و بسيار». و «اند» در لغت به معنى چند و چندان است و به معنى «بضع» و «نيف» نيز مى‏آيد كه اعداد فرد از سه تا به نُه را شامل مى‏باشد؛ چنانكه در نصاب آمده: «بضع از سه تا به نه مرفردها را سازنام». و براى تفصيل به كتب لغت مراجعه شود.

11.ح - د: «با تيغ».

12.مراجعه شود به: المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۳۵۹.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430406
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به