799
نقض

را بدين جهت، تالى عيد فطر و عيد اَضحى به شمار مى‏آرند و اين سه عيد را به ضميمه روز جمعه - كه عيد متّفقٌ عليه ديگر براى همه مسلمانان است - اعياد اَربعه مى‏گويند و علما و دانشمندان‏شان اين مطلب را در كتب خود به تفصيلِ تمام ذكر كرده، بلكه كتاب‏هاى خاصّ بسيارى در اين خصوص تأليف و تصنيف كرده و حقّانيّت مدّعاى خود را كالنور في شاهق الطّور، بل كالشَّمس في وسط السماء، روشن و آفتابى نموده‏اند، به طورى كه براى اَحدى از خوانندگانِ خبير و دانندگانِ بصير و صاحبدلان حقيقت‏شناس و روشن ضميرانِ تقوا لباس - كه به صفت نصفت و انصاف، اتّصاف داشته باشند و چنان‏كه شايد و بايد، تأمّل و تدبّر كنند - جاى شكّ و شبهت و مجالِ ترديد و ريبت، باقى نخواهد ماند.
و از جمله كتب مؤلّفه در اين موضوع، جلدَيْن غديرِ عبقات الأنوار است كه از تصانيف حامل لواء الشيعة و حافظ ناموس الشريعة امير حامد حسين هندى - قَدَّسَ اللَّه روحَه و نَوَّر ضريحَه - است. و همچنين دوره كتاب شريف الغدير كه تأليف عالم متتبّع شيخ عبدالحسين امينى - قَدَّسَ اللَّه تُربَتَه - است؛ و بحمد اللَّه، هر دو كتاب، در دسترس علاقه‏مندان هست.

تعليقه 79

پِسْت خوردن و ناى زدن، به هم راست نيايد

عبارت مذكور، مَثَلى مشهور است كه در كتب آن زمان، بسيار به آن تمثّل مى‏شده است. اگرچه در كتب معروف كه در باب مَثَل، تأليف شده است، ذكرى از آن به ميان نيامده است، ليكن چنان‏كه گفتيم، در كتب مؤلّفه در آن زمان، شواهد صدق مدّعا و استعمال آن به صورت مَثَل ديده مى‏شود. اينك به ذكر چند مورد كه در نظر است مى‏پردازيم:
قوامى رازى گفته است در ترجيع بندى (ص 10 ديوان مطبوع او):

«ابرويى پُرْ ز خشم؛ عشق مبازدهنى پر ز پِسْت؛ ناى مزن»
انورى گفته است (ص 202 ديوان او، چاپ تبريز):

«داغ‏دارى بسرين بر، نتوانى شد حُرپِسْت دارى به دهان بر، نتوانى زد ناى»
خاقانى گفته (ص 238 چاپ عبدالرّسولى؛ و ص 103 ج 1، چاپ بمبئى):

«اشك چشمم در دهان افتد گهِ افطار از آنك‏جز كه آب گرم پِستى نگذرد از ناىِ من»
در معارف بهاء الدّين محمّد والدِ جلال الدّين محمّد مولوى (ص 341 نسخه چاپى، به تصحيح بديع الزمان فروزانفر) آمده است:

«هم پِسْت خورى مها و هم ناى زنى‏نيكو نبود دو دم به يك جاى زنى»
مرحوم مجتبى مينوى از مجموعه فارسى و عربى كشكول‏وارى نسخه بريتش ميوزيوم، مورّخ 11-807 به نشان 7825 Abb، ورق 65a = 56، مَثَل مذكور را چنين نقل كرده است:

«نيكو نبود دو دم به يك جاى زنى‏هم پِسْت خورى بُتا و هم ناى زنى»


نقض
798

تعليقه 77

اين كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و قرآن بدان بزرگوارى كه اَنْزَله كرد»

تعبير «انزله كرد» به معنى «فرو فرستاد و نازل فرمود» است؛ ليكن استعمال نادر و خاصّى است. علّامه قزوينى رحمه اللَّه عليه در خاتمة الطَّبعِ تفسير ابوالفتوح رازى رحمه اللَّه عليه (ص 650، ج 5، چاپ اوّل) ضمن ذكر بعضى تعبيرات و لغات نادره آن تفسير گفته: «و ديگر از لغات نادره ذيل: اَنزله كردن، يعنى نازل كردن آيه يا كتابى آسمانى مِن جانب اللَّه. واضح است كه اصل اين كلمه، از مادّه نزول، عربى مأخوذ است؛ ولى اين چه اصطلاحى و چگونه اشتقاقى بوده معلوم نشد، مثالِ: رسول عليه السلام روى به جهودان كرد و گفت: به آن خداى كه تورات به موسى اَنزله كرد كه در اين تورات، نعت و صفتِ من مى‏يابيد (1: 226)، خداى تعالى پيغامبران را به بازى نفرستاد و كتاب‏ها به هرزه، اَنزله نكرد (1: 437) و در خبر هست كه خداى تعالى در بعضى كتب، اَنزله كرد: أنا مَلِكُ الملوك، و مالِكُ المُلك، قلوب الملوك و نواصيهم بيدي، الخ (1: 536)، نجاشى به ايشان گفت: به آن خداى كه انجيل بر عيسى اَنزله كرد كه بگوى تا در كتاب‏ها از ميان عيسى و قيامت، هيچ پيغمبرى مى‏يابى (1: 583)، خداى تعالى اين آيه در بلعم باعور، اَنزله كرد و طرفى از حديث او با رسول بگفت (2: 488)، سپاس خداى را كه مرا به كافّة النّاس فرستاد به بشارت و انذار، و قرآن بر من اَنزله كرد (3: 314)، و قالوا گفتند اين كافران عصر: لَوْ لانُزِّلَ هذَا الْقُرْآن؛ چرا اين قرآن اَنزله نكردند بر مردى مِنَ القَرْيَتيْنِ از اين دو شهر؛ يعنى مكّه و طائف (5: 11)، حضرت رسول جواب داد و گفت: دوش خداى تعالى، سورتى بر من اَنزله كرده است كه از هر چه آفتاب بر او آيد، دوست‏تر دارم (5: 83)، و غير ذلك مِن الأمثلة».

تعليقه 78

بحث در آیه بلّغ ما اُنزِلَ إلیکَ من ربّک۱

بايد دانست كه طبق عقيده فرقه ناجيه اماميّه، اين آيه مباركه، در غدير خمّ، درباره بليغ پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله وصايت اميرالمؤمنين را براى وى - و به عبارت واضح‏تر، درباره نصب پيغمبر اميرالمؤمنين را به خلافت بر مسلمانان بعد از خود - نازل شده است. و اين مطلب در ميان ايشان، ضرورىِ مذهب به شمار مى‏رود، به طورى كه عوام و خواص اين قضيّه را به طور اجمال يا تفصيل مى‏دانند و عيد غدير

1.مائده/۶۷

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402300
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به