803
نقض

مشاهير فقهاى آن طايفه هستند و با وجود اين، چون از تربيت‏يافتگان مكتب علم و ادب و نحو سيّد بزرگوار علم الهدى - قدّسَ اللَّه تربتَه - بوده‏اند و هر دو تا آخر عمر، قدر آن نعمت را دانسته و تا آخرين دم، بساط آن درس را پهن كرده و به روايت و تدريس آن مى‏پرداخته‏اند، علماى خاصّه نيز مانند علماى حنفى - و بلكه مانند علماى ساير فرق عامّه نيز - از خوان اِنعام و بساط تدريس آن دو بزرگوار - جزاهُما اللَّه عن الإسلام و أهله خيرَ الجزاء - مستفيد و بهره‏مند مى‏شده‏اند. و چون نظر به كثرت اشتغال آن دو عالم به تدريس غرر و درر و تخصّص هر دو در نقد جواهر كنوز آن كتاب شريف، روايت آن دو كتاب در زمان ايشان، غالباً روايت معتبر و مشهور بوده، از اين روى، علماى شيعه - رضوانُ اللَّه عليهم - نيز در سلسله روايت آن كتاب، نام آن دو نفر را با آن كه حنفى بوده‏اند، مانند علماى شيعه برده‏اند و نظر به امر مزبور، آن را از ايشان روايت كرده‏اند. پس ظنّ ناقد بصير اَفندى - أعلى اللَّه مقامه - كه در حقّ قاضى ابو محمّد حسن استرآبادى گفته: «و لذلك قد يظنّ كونه من العامّة» صائب و درست است؛ به دلالت تصريحات علماى معاصر وى به اين امر. و همچنين است حال درباره قاضى احمد بن علىّ بن قُدامه، چنان‏كه دلايلش به تفصيل ياد شد؛ فالحمدُ للَّه الّذي هدانا لهذا و ما كُنّا لنهتدي لولا أن هدانا اللَّه.

تعليقه 82

بقيّه ترجمه خليفه زاهد و بقيّه ترجمه يرنقش بازدار

رافعى در تدوين گفته: «خليفة بن أميركا الخرّاط الزاهد القزويني، كان مقيماً بأبهر، بلغني أنّه انتقل من قزوين إليها و هو ابن أربع عشرة سنةً، و مات بها و هو ابن أربعٍ و ثمانين. و قال الإمام أبو محمّد البُخاري في سراج العقول: قد شهدنا رجلاً في زماننا أمسك عن الطعام قريباً من ثلاثٍ و عشرين سنةً يقال له: خليفة الخرّاط، و كان من قزوين و مُقامه بأبهر و نواحيها، و كان يعبد اللَّه ليلاً و نهاراً بلا ضعفٍ».
چنان‏كه ملاحظه مى‏شود و از اسلوب ترجمه صريحاً معلوم مى‏گردد، اين خليفه متوفّى به ابهر، هيچ‏گونه ربطى به خاندان خليفة بن ابى اللّجيم قزوينى رحمه اللَّه عليه كه بيتى از بيوت علم شيعه در قزوين بوده‏اند ندارد و قرائن قويّه نيز دلالت مى‏كند كه عادةً بعيد است از چنان خاندانى كه به نور ولايت ائمّه معصومين منوّر بوده و ناشر آثار و اخبار و مروّج مذهب آن حضرات عليهم السلام بوده‏اند، چنين آدم بى‏ربط مبتدعى كه 23 سال از طعام امساك كند و بدين وسيله، دكّان شهرتى براى خود باز نمايد، پديد آيد! در هر صورت چون بعيداً محتمل است كه توهّم انتساب اين خليفه به خاندان خليفة بن ابى اللّجيم براى برخى از كسانى كه اطلّاع كافى بر قراين احوال او ندارند پيش آيد، اين ترجمه را نوشتيم تا با تدبّر در آن، توهّم ايشان برطرف شود. و نيز چون فضلا ترجمه خليفه زاهدِ نامى را بشنوند كه رافعى درج كرده است، تصوّر خواهند كرد كه ترجمه خليفة بن ابى اللّجيم، مورد بحث است، قهراً به دنبال تحصيل و ملاحظه آن خواهند افتاد و تدوين نيز چاپ نشده و در دسترس نوع فضلا قرار نگرفته است؛ از اين روى، در زحمت خواهند بود. پس نقل اين ترجمه براى ايشان نيز از اين جهت مفيد است كه عبارت رافعى را بدون كم و زياد ملاحظه مى‏كنند و در مى‏يابند خليفة بن اَبى


نقض
802

چنان‏كه صريحاً از اين عبارت بر مى‏آيد، ابن شهر آشوب رحمه اللَّه عليه كتاب‏هاى سيّد مرتضى و سيّد رضى - رضوانُ اللَّه عليهما - را از قاضى حسن استرابادى نقل مى‏كند، و وى از ابوالمعالى پسر قُدامه، و وى از خود مؤلّف آن كتاب‏ها علم الهدى رحمه اللَّه عليه؛ پس نظير تصريح مصنّف رحمه اللَّه عليه است به اين كه «علماى اصحاب ما آن كتاب را از امام سعيد ابو محمّد الحسن الإسترابادى - نوّر اللَّه قبرَه - استماع كرده‏اند كه او از پسر قدامه سماع دارد و پسر قدامه از مرتضى علم الهدى؛ رَضيَ اللَّه عنه ».
و امّا اين كه نام كتاب ابن الانبارى را «نزهة الادباء» (ص 371) ضبط كرده، اشتباه است و صحيحْ همانا نزهة الألبّاء است و اين كتاب، مكرّر چاپ شده است و نص عبارت ابن انبارى اين است: «و أمّا ابوالمعالي أحمد بن عليّ بن قُدامة قاضي الأنبار؛ فانّه كان له معرفة بالفقه و الشعر، و كان أديباً فاضلاً، و رأيت له مؤلّفاً في علم القوافي، و تعليقاً في النّحو، توفّي لستّ عشرة ليلة خَلَت من شوّالِ سنة ستّ و ثمانين و أربعمائة في خلافة المقتدي بأمر اللَّه تعالى».
شيخ آقا بزرگ طهرانى - طيّبَ اللَّه مضجعه - در طبقات أعلام الشيعه (النّابس، ص 65-66) گفته: «الحسن بن محمّد بن أحمد القاضي عماد الدّين أبو محمّد الإستراباديّ، من مشائخ منتجب الدين بن بابويه».
و مؤلّف الجواهر المضيّة في طبقات الحنفيّة (ج 1، ص 82) گفته: محصل عبارت آن كه: «احمد بن عليّ بن قدامه اَبوالمعالى بغدادى، علم فقه را از حسين بن عليّ بن محمّد بن جعفر صيمرى فرا گرفته و پس از او بر قاضى القضاة ابوعبداللَّه دامغانى تلمّذ كرده، و استاد دومش دامغانى او را قاضى شهر انبار كرد. پس وى سال‏ها در آن شهر به قضاوت پرداخت، آن‏گاه معزول شده و به بغداد برگشت و در محلّه كرخ در دروازه ابى خلف - كه نام جاى معيّنى بوده است - مسكن گزيد و اقامت نمود و در اين ايّامِ بر كنارى از قضاوت و بازنشستگى، ادب و نحو را به روشى كه سيّد مرتضى علم الهدى رحمه اللَّه عليه تدريس مى‏كرده تدريس مى‏كرد. و اين تبعيّت براى آن بود كه وى نحو و ادب را از سيّد فرا گرفته بود.
بارى وى به سال چهارصد و هشتاد و شش، در ماه شوّال درگذشت و در قبرستان شونيزيّه در نزد اصحاب ابوحنيفه دفن شد و هنگام مرگ، سنّش از هشتاد بيشتر بود».
چنان‏كه اين ترجمه به صراحت مى‏رساند كه وى شاگرد علم الهدى؛ بوده است، همان‏طور مى‏رساند كه حنفى مذهب بوده است، حتّى دفنش نيز به اين جهت در پهلوى علماى حنفى انجام شده است.
و صيمرى و ابوعبداللَّه دامغانى نيز هر دو - كه ابن قُدامه فقه را نزد ايشان، تلمّذ كرده است - از علماى معروف حنفى بوده‏اند.
اَفندى در رياض العلماء گفته: «ولكن لم يورد له ترجمة في كتاب الفهرس، و لذلك قد يظنّ كونه من العامّة، و كذا من بعده من الرّواة أيضاً».
نگارنده گويد: از بيانات گذشته كاملاً روشن شد كه عماد الدين ابو محمّد حسن استرآبادى قاضى رى - و استاد او ابوالمعالى احمد بن عليّ بن قُدامه بغدادى، هر دو از بزرگان علماى حنفى و

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429953
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به