809
نقض

محمّد بن يعقوب الكلينى؛ ترجمه اين بزرگوار، نظر به شهرت جلالت و عظمتش؛ مستغنى از شرح و بيان است.
علىّ بن يقطين الأسدى الكوفىّ البغدادى؛ قاضى نور اللَّه شوشترى - أنارَ اللَّه برهانَه - در مجالس المؤمنين (ص 387-390، ج 1، چاپ اسلاميّه به سال 1375 هجرى قمرى) گفته: «عليّ بن يقطين الأسديّ الكوفي ثمّ البغدادي، از جمله بزرگ‏زادگان عراق عرب است. و يقطين در خدمت ابى العبّاس سفّاح و ابوجعفر منصور دوانيقى مى‏بود و مع هذا شيعى امامى مذهب بود و همچنين پسر او در خدمت عبّاسيّه وزير صاحب جاه بود و اموال بسيار به خدمت امام جعفر و امام موسى عليهما السلام مى‏فرستاد.
در خلاصه مذكور است كه او از حضرت امام جعفر صادق عليهما السلام يك حديث روايت نموده و از حضرت موسى كاظم عليه السلام روايات بسيار دارد. و ثقه و جليل القدر بود و او را منزلت عظيم نزد حضرت امام موسى كاظم عليه السلام بود. و در ميان طايفه اماميّه بزرگوار بود. و شيخ ابو عمرو كشّى، به اسناد خود روايت نموده كه: بسيار بوده كه علىّ بن يقطين، صد هزار درهم تا سيصد هزار درهم، به رسم تحفه، به خدمت آن حضرت مى‏فرستاد و آن حضرت آن را به فقراى شيعه و اهل و عيال خود قسمت مى‏نمود. و اَيضاً روايت نموده كه: در وقتى كه آن حضرت سه پسر يا چهار پسر خود را - كه از جمله آن‏ها حضرت امام رضا عليه السلام - بود كدخدا مى‏ساختند، به علىّ بن يقطين كتابتى نوشتند كه مَهْرِ آن‏ها را بر تو حواله نمودم. پس علىّ ين يقطين، به وكلاى خود امر نمود تا اسباب و امتعه‏اى كه در سر كار او بود فروختند و مقدار مَهْر آن‏ها را با سه هزار دينار ديگر از براى طعام عروسى مهيّا ساخته، به خدمت آن حضرت فرستاد و مجموع آن، سيزده هزار دينار بود.
و ايضاً از اسماعيل بن سلام و ديگرى روايت نموده كه گفتند: علىّ بن يقطين ما را نزد خود طلبيد و گفت: دو راحله خريدارى كنيد و راه مدينه پيش گيريد. آن‏گاه بعضى از اموال و كتابات به ما داد كه آن‏ها را به حضرت امام موسى عليه السلام برسانيم و وصيّت نمود كه محترز باشيد از آن كه كسى بر حال شما اطلّاع يابد. آن‏گاه به كوفه در آمديم و راحله به هم رسانيديم و زاد راه برداشتيم و از كوفه بيرون آمده و راه مدينه پيش گرفتيم و چون به بطن رمله رسيديم، راحله‏هاى خود را بستيم و علف پيش ايشان نهاديم و خود نشستيم كه چيزى بخوريم. در آن اثنا سوارى از دور پيدا شد، نيزه شاكرى بر دست؛ و چون نزديك شد، ديديم كه حضرت امام موسى عليه السلام است. پس از جاى خود برجستيم و بر او سلام كرديم و كتابات و اموال را به آن حضرت داديم، آن‏گاه آن حضرت از آستين خود كتابتى چند بيرون آورد و به ما داد و گفت: اين جواب كتاباتى است كه شما آورده‏ايد. به خدمت آن حضرت عرض نموديم كه: از زاد راه ما اندكى مانده، اگر دستورى فرماييد تا به مدينه در آييم و زيارت حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله نماييم و زاد راه برداريم؛ تواند بود؟ آن حضرت فرمود: بياريد آنچه از زاد راه شما مانده. پس آن را نزد او آورديم و آن حضرت دست مبارك خود بر آن‏جا در آوردند و آن را بر هم زدند و فرمودند كه: اين زاد، شما را به كوفه مى‏رساند. و امّا زيارت حضرت رسالت پناه صلوات اللَّه عليه،


نقض
808

اندرسَتْ. و در روايتى است كه حضرت صادق عليه السلام از براى او ضمانت بهشت كرد. و از روايت كافى ظاهر مى‏شود كه محمّد بن مسلم ثقفى، با آن جلالت شأن، در طريق مكّه با بعض ديگر از اصحاب، پشتِ سرِ او نماز گزاردند».
و در الكُنى و الألقاب گفته: «أبو بصير، يطلق غالباً على يحيى بن القاسم، أو ليث بن الْبَخْتَريّ. قال شيخنا صاحب المستدرك في طريق الصدوق إلى أبي بصير (راجع المستدرك، ج 3، ص 701 تحت عنوان شنط؛ أي عدد 359): و المراد بأبي بصير أبو محمّد يحيى بن القاسم الأسديّ؛ بقرينة قائده عليّ الّذي صرّحوا بأنّه يروي كتابه، و هو ثقة في جش (أي النجاشى) وصه (أي الخلاصة للعلّامة). و في كش (أي الكشّي): أجمعت العصابة على هؤلاء الأوّلين من أصحاب أبي جعفر و أبي عبداللَّه عليهما السلام، و انقادوا إليهم بالفقه، فقالوا: أفقه الأوّلين ستّة: زرارة، و معروف بن خرّبوذ، و بريد، و أبوبصير الأسدي، و الفضيل بن يسار، و محمّد بن مسلم الطّائفيّ. و روى عن حمدويه قال: حدّثنا يعقوب بن يزيد، عن أبي عمير، عن شعيب العقرقوفي، قال: قلت لأبي عبداللَّه عليه السلام: ربّما احتجنا أن نسأل عن الشي‏ء فمن نسأل؟ ... قال: عليك بالأسدي - يعني أبا بصير، و الخبر في أعلى درجه الصحّة - و العقرقوفيّ ابن اُخته. فلا يصغى بعد ذلك إلى ما ورد أو قيل فيه من الوقف المنافي لوفاته في حياة الكاظم عليه السلام، و التّخليط المنافي للإجماع المتقدّم، و غير ذلك من الموهنات. و قد أطالوا الكلام في ترجمته من جهاتٍ، بل أفرد جماعة - از جمله اين جماعت هستند: حجّت الاسلام سيّد محمّد باقر اصفهانى رحمه اللَّه عليه، و سيّد محمّد هاشم روضاتى اصفهانى رحمه اللَّه عليه) لترجمته برسالة مفردة، و ما ذكرناه هو الحقّ الّذي عليه المحقّقون، و من أراد الزّيادة فعليه بكتب الأصحاب، انتهى. قلت: توفّي أبو بصير هذا سنة 150 (قن) بعد أبي عبداللَّه عليه السلام».
زيد الشحّام؛ عالم جليل حاج شيخ عبّاس قمى رحمه اللَّه عليه در هديّة الأحباب گفته: «أبو اُسامه زيد الشَّحّام الكوفى، ثقه جليل، از اصحاب حضرت صادق و كاظم عليهما السلام و ثقه است و روايات در جلالت او بسيار است».
و نيز در الكُنى و الألقاب گفته: «أبو اُسامة زيد الشحّام ابن يونس الكوفي، روى عن أبي عبداللَّه و أبي الحسن عليه السلام، ثقة عينٌ، له كتاب يَرويه عنه جماعةٌ. روي عنه أنّه قال: قلتُ لأبي عبداللَّه عليه السلام: اسمي في تلك الأسامي؛ يعني في كتاب أصحاب اليمين؟ قال: نعم. و عنه أيضاً قال: قال لي أبو عبداللَّه عليه السلام: يا زيد، كم أتى لك سنةً؟ قلت: كذا و كذا. قال: يا أبا اُسامة، أبشر، فأنت معنا، و أنت من شيعتنا؛ أما ترضى أن تكون معنا؟ قلت: بلى يا سيّدي، فكيف لي أن أكون معكم؟ فقال: يا زيد، إنّ الصراط إلينا، و إنّ الميزان إلينا، و حساب شيعتنا إلينا، و اللَّه يا زيد إنّي أرحم بكم من أنفسكم، و اللَّه لكأنّي أنظر إليك و إلى الحارث بن المغيرة النّصري في الجنّة في درجةٍ واحدة».
و جلالت اين بزرگوار در ميان علما مشهور و معلوم است تا جايى كه مفيد رضى اللَّه عنه در رساله عدديّه او را از اَعلام رؤسايى كه حلال و حرام و فتوا و احكام از آن‏ها اخذ مى‏شود و كسى راه طعن به آن‏ها ندارد، شمرده. و طالب تفصيل، به كتب رجال و تراجم، رجوع نمايد.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429879
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به