81
نقض

على در چاه با جنّيان روا دارد يا دست از اين هر دو بدارد كه مخالفتِ قرآن و اجماع كرده باشد. و الحَمْدُ للَّهِ الّذي هَدانا لِهذا.

[ 25 ]

[ دفاع عبد الجليل از شاعران شيعى ]

[ انجمن‏ها و محلات منقبت‏خوانى شاعران و مداحان اهل بيت(ع) ]

[ خبث طينت و عقيدت مؤلف فضائح ]

آنگه گفته است:
و به قول شاعركانِ بد اعتقادِ مُفسدِ بى‏نماز خَمّار كه شعرهاىِ ركيك گفته‏اند ۱و در بيرانه‏ها۲ جمع شده، مى‏خوانند و اين خواجگانِ رافضى گاوريش‏۳۴احمق روى عوّان ۵ ابله ديدار بى‏تميز، همه بر دين و دينداران كينور۶ با دل‏هاى پُر غِلّ و غِشّ و كين جمع شده و بر آن دروغ‏ها معتكف ببوده و اين بهتان‏ها را به جان خريدار شده و آن محالات را در هيچ تاريخى و اثرى از نقلِ ثقات اثرى نه.
امّا جوابِ اين كلمات؛ اگرچه زيركان و عقلا و همه علما سفاهت و بى‏ادبى را جواب سكوت و قلّة الإلتفات گفته‏اند، بر سبيلِ اشارت كلمتى مختصر گفته شود:
اوّلاً به جهلِ اعتقادِ شعرا خبر دادن كه از افعالِ قلوب است والّا ۷ خداى تعالى بدان مطّلع نباشد، از غايتِ جهل است.

1.م - ب: «جمع كرده».

2.ح: «و در بازارها». ث (جاى دو كلمه سفيد) و ساير نسخ ندارند و وجه آن، آن است كه ع: «بيران‏ها» نوشته است. در برهان قاطع گفته: «بيران بر وزن و معنى ويران باشد كه نقيض آباد است. بيرانه بر وزن و معنى ويرانه است كه خرابه باشد».

3.ح - د: «كافر كيش». در برهان گفته: «گاوريش به معنى ريش گاو است كه بى‏عقل و احمق و خام‏طمع باشد». و در آنندراج اين شعر را از سنايى در معنى اين كلمه نقل كرده است: از خصال شاعران خر تميز بى‏ادب‏ و ز فغان خواجگان گاوريش بى‏نهاد

4.صفحه «۷۴» چاپ قديم‏

5.ح - د: «عوّان طبع». در غياث اللغات گفته: عوّان به فتح [ عين ] و تشديد و او، به معنى سخت‏گيرنده و ظالم و زجركننده و سرهنگ ديوان سلطان (از منتخب و لطايف و مدار و كشف)». و در كتب آن دوره از ديوان قوامى و سنايى و غيرهما فراوان به كار رفته است.

6.كذا در «ع». ث: «كسور». و باقى نسخ ندارند و چون نتوانسته‏اند «كينور» را بخوانند حذف كرده‏اند. و در آنندراج از فرهنگ فرنگ نقل كرده: «كينور بالكسر فارسى، به معنى كينه‏ور».

7.م - ب: «و جز».


نقض
80

قصّه‏۱ روزِ بدر بنديده است و نخوانده است كه جبريل نيزه بر گوشِ‏۲اسب نهاده مى‏تاخت؟ چون بازگشت سيّد - عليه السلام - او را پرسيد كه كجا بودى؟ گفت: يا رسول اللَّه ابليسِ ملعون آمده بود و بر بالاسرِ ابوجهلِ كافر ايستاده و ايشان را غرورِ ظفر مى‏داد؛ از پيش براندم تا به كنارِ درياىِ عُمان. ۳ نگاه باز پس كرد و گفت: نه شما مرا مهلت داده‏اى‏۴ تا به قيامت؟ به غمز۵ گفتم: آرى، و آن وعده را خُلفى نيست؛ امّا۶خواستم كه ضربتى زنم تو را كه از زخم و جِراحتِ آن تا به قيامت رنجور باشى. اين بشنيد و به دريا فروشد و من بازگشتم.۷ و قرآنِ مجيد ازين خبر داده است و گفته: «فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ».۸ و در تفسيرِ ثعلبىِ سنّى اين معنى مذكور است و مشروح كه ابليس آن روز بر صورتِ سُراقة بن مالك بن جعشم الكناني‏۹ آمده بود. تا خواجه مجبّر اين دعوى شيعه را بر صحّت قرآن و حركتِ جبرئيل قياس مى‏كند، تا عملِ‏۱۰

1.ث: «در قضيه».

2.ح: «بر بنا گوش».

3.درياى عمان معروف است، ليكن در غياث اللغات گفته: «عمان به ضم، نام شهرى است بر كناره بحر اعظم، يعنى درياى محيط. لهذا درياى اعظم را به آن نسبت كرده، درياى عمان گويند.

4.ث - ح: «داده‏ايد». م - ب: «داده بوديد». و متن مطابق تعبير آن زمان است؛ چنانكه در تعليقه ۳۱ بيان شده است.

5.ح - د «به عمر». ث: «نعمان».

6.صفحه «۷۳» چاپ قديم‏

7.مراجعه شود به: تفسير ابن كثير، ج ۲، ص ۳۳۰؛ إمتاع الأسماع، مقريزى، ج ۱، ص ۱۰۵؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ۱۴، ص ۱۵۸؛ بحار الأنوار، ج ۱۹، ص ۳۴۲، و ج ۵۹، ص ۱۹۹، ح ۶۷.

8.از آيه ۴۸ سوره مباركه انفال.

9.جوهرى گفته: «سراقة بن جعشم من الصحابة». و فيروزآبادى گفته: «سراقة كثمامة بن مالك المدلجىّ صحابىّ و قول الجوهرىّ "بن جعشم" وهم، و إنّما هو جدّه». و زبيدى در تاج العروس گفته: «هو سراقة بن مالك بن جعشم المدلجىّ الكنانىّ أبوسفيان، أسلم بعد الطائف». و نيز صاحب قاموس در فصل جيم از باب ميم گفته: «الجعشم كجعفر (إلى أن قال:) و سراقة بن مالك بن جعشم صحابى». و محدث قمى رحمه اللَّه عليه در سفينة البحار گفته: «سراقة بن مالك بن جعشم هو الذي ساخت قوائم فرسه لما أراد الشرّ برسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله». و مجلسى رحمه اللَّه عليه در بحار (ج ۱۹، ص ۲۷۰، ح ۹) در باب غزوه بدر كبرى از امالى ابن الشيخ نقل كرده كه: «ثعلبة بن زيد انصارى روايت مى‏كند كه از جابر بن عبداللَّه انصارى شنيدم كه مى‏گفت: ابليس در چهار صورت متمثّل شده است: روز بدر در صورت سراقة بن جعشم مدلجى و به قريش مى‏گفت: «لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّى جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَآءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى‏ عَقِبَيْهِ» ...».

10.ح - د: «فعل». م - ب: «قتال».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398809
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به