على در چاه با جنّيان روا دارد يا دست از اين هر دو بدارد كه مخالفتِ قرآن و اجماع كرده باشد. و الحَمْدُ للَّهِ الّذي هَدانا لِهذا.
[ 25 ]
[ دفاع عبد الجليل از شاعران شيعى ]
[ انجمنها و محلات منقبتخوانى شاعران و مداحان اهل بيت(ع) ]
[ خبث طينت و عقيدت مؤلف فضائح ]
آنگه گفته است:
و به قول شاعركانِ بد اعتقادِ مُفسدِ بىنماز خَمّار كه شعرهاىِ ركيك گفتهاند ۱و در بيرانهها۲ جمع شده، مىخوانند و اين خواجگانِ رافضى گاوريش۳۴احمق روى عوّان ۵ ابله ديدار بىتميز، همه بر دين و دينداران كينور۶ با دلهاى پُر غِلّ و غِشّ و كين جمع شده و بر آن دروغها معتكف ببوده و اين بهتانها را به جان خريدار شده و آن محالات را در هيچ تاريخى و اثرى از نقلِ ثقات اثرى نه.
امّا جوابِ اين كلمات؛ اگرچه زيركان و عقلا و همه علما سفاهت و بىادبى را جواب سكوت و قلّة الإلتفات گفتهاند، بر سبيلِ اشارت كلمتى مختصر گفته شود:
اوّلاً به جهلِ اعتقادِ شعرا خبر دادن كه از افعالِ قلوب است والّا ۷ خداى تعالى بدان مطّلع نباشد، از غايتِ جهل است.
1.م - ب: «جمع كرده».
2.ح: «و در بازارها». ث (جاى دو كلمه سفيد) و ساير نسخ ندارند و وجه آن، آن است كه ع: «بيرانها» نوشته است. در برهان قاطع گفته: «بيران بر وزن و معنى ويران باشد كه نقيض آباد است. بيرانه بر وزن و معنى ويرانه است كه خرابه باشد».
3.ح - د: «كافر كيش». در برهان گفته: «گاوريش به معنى ريش گاو است كه بىعقل و احمق و خامطمع باشد». و در آنندراج اين شعر را از سنايى در معنى اين كلمه نقل كرده است: از خصال شاعران خر تميز بىادب
و ز فغان خواجگان گاوريش بىنهاد
4.صفحه «۷۴» چاپ قديم
5.ح - د: «عوّان طبع». در غياث اللغات گفته: عوّان به فتح [ عين ] و تشديد و او، به معنى سختگيرنده و ظالم و زجركننده و سرهنگ ديوان سلطان (از منتخب و لطايف و مدار و كشف)». و در كتب آن دوره از ديوان قوامى و سنايى و غيرهما فراوان به كار رفته است.
6.كذا در «ع». ث: «كسور». و باقى نسخ ندارند و چون نتوانستهاند «كينور» را بخوانند حذف كردهاند. و در آنندراج از فرهنگ فرنگ نقل كرده: «كينور بالكسر فارسى، به معنى كينهور».
7.م - ب: «و جز».