مرد را. همانا من مىخواهم خنك كنم بر معلّى پوست او را اگرچه كه خنك مىباشد»؛ يعنى حرارت جهنّم به او نرسيده.
و قاضى نوراللَّه رحمه اللَّه عليه در مجالس المؤمنين (ص 377، ج 2، چاپ اسلاميّه) در مجلس پنجم گفته: «معلّى بن خنيس الكوفى، مولاى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بود و آن حضرت او را از اهل بهشت خوانده بود و چون مردم را دعوت مىنمود كه به موافقت محمّد بن عبداللَّه - معروف به نفس زكيّه - بر بنى عبّاس خروج نمايد، داود بن على عبّاسى او را گرفت و به آن كينه او را كشت و صلب نمود و او پيش از آن كه كشته شود مردم را گواه گرفته بود كه آنچه متروكه اوست از حضرت امام جعفر عليه السلام است.
معاوية بن عمّار؛ نجاشى رحمه اللَّه عليه در رجال گفته: «معاوية بن عمّار بن أبي معاوية خبّاب بن عبداللَّه الدّهني مولاهم كوفيّ، و دهنٌ من بجيلة، كان وجهاً في أصحابنا و مقدّماً، كثير الشَّأن، عظيم المحلّ، ثقةً، و كان أبوه عمّار ثقةً في العامّة وجهاً، يكنّى أبا معاوية و أباالقاسم و أبا حكيم، و كان له من الولد: القاسم، و حكيم، و محمّد. روى معاوية عن أبي عبداللَّه و أبي الحسن موسى عليهما السلام و له كتب؛ منها - إلى أن قال: - و مات معاوية سنة خمس و سبعين و مائة».
و قاضى نوراللَّه قدس سره در مجالس المؤمنين در مجلس پنجم - كه در ذكر علما و فقها است - گفته است: «معاوية بن عمّار الدهني؛ در كتاب كاشف ذهبى مسطور است كه: دُهن، طايفهاىاند از قبيله بجيلة، و دهن به تحريك نيز آمده. و او از امام جعفر بن محمّد عليه السلام روايت دارد. قتيبه گفته: او ثقه است. و ابو حاتم گفته كه: حديث او قابل احتجاج نيست. و در كتاب خلاصه مذكور است كه معاوية بن عمّار بن ابي معاويه خبّاب بن عبداللَّه الدّهني - به ضمّ دال مهمله و سكون ها يا فتح آن و نون قبل از يا - كوفى و مولاى بنى دهن است كه طايفهاى از قوم بجيلهاند و او وجه اصحاب ما است و در ميان ايشان متقدّم و كبير الشأن و عظيم المحلّ و ثقه است. و پدر او عمّار در ميان عامّه - يعنى اهل سنّت و جماعت - چنين بود. معاويه از حضرت امام جعفر صادق و امام موسى كاظم عليهما السلام روايت نموده. و شيخ ابو عمرو كشّى گفته كه: عمر او يكصد و هفتاد و پنج سال بود و در سال يكصد و هفتاد و پنج، وفات يافته».
پوشيده نماناد كه عبارت كشّى كه نقل شد، بعد از كلمه «عاش» سقط دارد و صد و هفتاد و پنج سال، وفات او بوده، نه عمر او؛ به قرينه عبارت نجاشى كه نقل شد.
جابر جعفى؛ مؤلّف گويد: كه جابر بن يزيد، از بزرگانِ تابعين و حاملِ اسرار علومِ اهل بيتِ طاهرين عليهم السلام بوده و گاهگاهى بعضى از معجزاتْ اظهار مىنمود كه عقول مردم، تاب شنيدن آن را نداشته؛ لهذا او را نسبت به اختلاط دادهاند، و اِلّا روايات در مدح او بسيار است؛ بلكه در رجال كشّى است كه: «گفته شده كه: منتهى شده علم ائمّه عليهم السلام به چهار نفر اوّل: سلمان فارسى رضى اللَّه عنه. دويم جابر. سيم سيّد. و چهارم يونس بن عبدالرّحمن». و مراد از جابر، همين جابر بن يزيد جُعْفى است، نه جابر انصارى؛ به تصريح علماى رجال.
و ابن شهر آشوب و كفعمى او را «باب حضرت امام محمّد باقر عليه السلام» شمردهاند و ظاهراً مراد، باب علوم و اسرار ايشان - سلامُ اللَّه عليهم - است. و حسين بن حمدان حضينى نقل كرده از حضرت