إلّا منتخبه للشيخ حسن بن سليمان تلميذ الشهيد صاحب كتاب المحتضر و كتاب الرَّجعة، توفّي الصَّفّار بِقمّ سنة 290».
و در هديّة الأحباب گفته: «الصفّار محمّد بن الحسن القُمّي، ثقة عظيم القدر، وجه أصحابنا القمّيّين، قليل السقط في الرواية، صاحب تصنيفاتٍ جيّدةٍ. جيّدة - به فتح جيم و كسر ياء مشدّد - مؤنّث جَيّد است، به معنى خوب و نيكو، نعت است از جودت. امّا كتاب شريف بصائر الدرجات كه از نفائس كتب شيعه اثنا عشريّه است، بحمد اللَّه دو مرتبه چاپ شده؛ يكى به ضميمه نفس الرحمن فى أحوال سلمان تأليف محدّث نورى. اين، چاپ سنگى است؛ و ديگرى سُربى كه بعد از آن در تبريز چاپ شده و مستقل است و ضميمه كتابى ديگر نيست. خدا بانى هر دو چاپ را جزاى خير دهاد به فضل عظيم خود، به طورى كه لايق شأن اوست... .
ابن ماجيلويه القمى؛ نجاشى رحمه اللَّه عليه در رجال خود (ص 250-251 چاپ بمبئى) گفته: «محمّد بن أبي القاسم عبيداللَّه بن عمران الجنابيّ البرقي أبو عبداللَّه، الملّقب ماجيلويه، و أبوالقاسم يلقّب بندار، سيّد من أصحابنا القمّيّين، ثقة عالم فقيه، عارف بالأدب و الشعر و الغريب، و هو صهر أحمد بن أبي عبداللَّه البرقي علَى ابنته، و ابنه عليّ بن محمّد منها، و كان أخذ عنه العلم و الأدب، له كتب؛ منها كتاب المشارب - قاله النّجاشي. قال أبوالعبّاس: هذا كتاب قصد فيه أن يعرّف حديث رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله - و كتاب الطبّ، و كتاب تفسير حماسة أبي تمّام. أخبرني عليّ بن أحمد رحمه اللَّه عليه قال: حدّثنا محمّد بن عليّ بن الحسين قال: حدّثنا محمّد بن عليّ بن ماجيلويه قال: حدّثنا أبي عليّ بن محمّدٍ، عن أبيه محمّد بن أبي القاسم».
محدّث قمى رحمه اللَّه عليه در هديّة الأحباب گفته: «ماجيلويه، لقب عالم فقيه ثقه جليل القدر محمّد بن ابى القاسم قمى است كه صِهْر احمد بن ابى عبداللَّه برقى است و فرزندش علىّ بن محمّد، از دختر برقى است. و نيز ماجيلويه، لقب سبطش محمّد بن علىّ بن ابى القاسم است.
و ماجيلويه، شايد مركّب باشد از ماجل و وَيْه. و ماجل، موضعى است به باب مكّه معظّمه كه هر چه به مكّه جلب مىشود، در آنجا جمع مىشود. و وَيْه، كلمه اغرا و تحريض است مثل دونَك. و چون آن بزرگوار، از بزرگان قمّيّين و عالم و فقيه و عارف به ادب و شعر و جامع كمالات و ثقه بوده، به حدّى كه آيت اللَّه علّامه در حقّ او فرموده: سيّدنا من أصحابنا القمّيّين؛ لهذا او را ماجيلويه گفتند. و ياء، از اشباع كسر جيم حاصل شده، چنانكه كتاب نوادر الحكمه را دبّة الشَّبيب مىگفتند و شبيب نام مردى بود در قمْ دبّه داشته، صاحبان خانهها هر روغنى كه از او مىخواستند از همان دبّه مىداده، اين كتاب را به آن دبّه تشبيه كردهاند. و پدرش القاسم را بُنْدار مىگفتند و بُنْدار، تاجرى است كه اَمتعه را جمع مىكند و نگاه مىدارد كه به قيمت گران بفروشد؛ و اللَّهُ العالم».
نگارنده گويد: پس مراد از «ابن ماجيلويه» شايد يكى از اَبناى اين دو عالم بوده است؛ يا ماجيلويه دوم را نظر به آن كه سبط ماجيلويه اوّل بوده است «ابن ماجيلويه» نيز مىگفتهاند؛ و يا شخصى ديگر است كه من بر ترجمهاش واقف نشدهام.