عَن الأئمّة» گفته: «أحمد بن إسماعيل بن سمكة القمّي أديبٌ اُستاد ابن العميد».
و قاضى نور اللَّه رحمه اللَّه عليه در مجالس المؤمنين در مجلس پنجم (ج 1، چاپ اسلاميّه ص 433) گفته: «شيخ نجاشى گفته كه: او از اهل قم است و لقب او سمكه و از اهل ادب و فضل و علم بود و مىگويند كه: استاد ابوالفضل محمّد بن الحسين بن العميد از جمله شاگردان او بود - مصراع: اين چنين استاد و شاگردى كه ديد؟ - و او را چند كتاب است كه مثل آن تصنيف نشده و از آن جمله كتابى است در احوال خلفاى عبّاسيّه قريب به ده هزار ورق، و كتاب امثال و رسالهاى كه به ابن عميد فرستاده».
پوشيده نماناد كه از بيانات مذكوره بر مىآيد كه صاحب ترجمه از بزرگان شيعه و از مفاخر ايشان در شمار است؛ از اين روى، ترجمه او در همه كتب رجال شيعه مذكور است. و نيز بحث از اين كه آيا «سمكه» لقب احمد - صاحب ترجمه - است، يا اسم جدّ اوست كه پدر اسماعيل باشد و ناقدان فنّ به اين مطلب متوجّه شده و به ابهام عبارت تصريح كردهاند و مىتواند بود كه هم اسم جدّ او و هم لقب خود احمد باشد. واللَّه العالِم.
امّا اديب عمّى؛ منتجب الدّين گفته: «الشيخ زين الدّين محمّد بن أبي نصر القمّي، أديب فاضل طبيب». و در ذيل كلمه «العمّى» در متن نوشتيم كه در دو نسخه م ب به جاى «العمّى» (به عين مهمله): «القمّى» (به قاف) و در دو نسخه ح د نيز «على» ياد شده است؛ پس مىتواند بود كه صحيحِ كلمه «القمّى» باشد، پس منطبق با شخص مترجم در عبارت منتجب الدّين خواهد بود.
امّا اديب بوعبداللَّه افضل الدّين الحسن بن فادار القمّى؛ منتجب الدّين رحمه اللَّه عليه گفته: «الشيخ الأديب أفضل الدّين الحسن بن فادار - فادار، معرَّب پادار است كه در فارسى به معنى استوار و پا برجا مىباشد و از اعلام اشخاص است كه در حدود قرن 5 و 6 تسميه به اين اسم متداول بوده است و رافعى در تدوين اشخاصى را به اين نام ياد كرده و تراجم ايشان را نقل نموده است. پس اين كه در آثار شيخ آقا بزرگ رحمه اللَّه عليه ضبط اين كلمه به «وفادار» به افزودن واوى به اوّل آن به نظر مىرسد، اشتباه است، چنان كه در پيش نيز گفتيم - القمّي إمام اللّغة». و اندكى پيش در ترجمه افضل الدّين ماهابادى، به نقل كلامى از شيخ آقا بزرگ طهرانى رحمه اللَّه عليه در حقّ او پرداختيم.
تعليقه 93
سلاطين و جهانبانان
اين كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «ركن الدّوله و فخرالدّوله و عضد الدّوله و بوييانند بأسرهم»؛
در أقرب الموارد گفته: «هذا الشيء لك بأسره؛ أي بقدّه، تعني بجميعه، كما يقال: برُمَّته».
نگارنده گويد: اين عبارت، اشاره است به سلاطين آل بويه كه ايشان را ديالمه نيز گويند و تراجم و شروح احوال و قضاياى تاريخى و سوانح حياتيّه و مكارم و مآثر و مناقب و مفاخر ايشان در همه تواريخ مهمّ اسلام - اعمّ از عربى و فارسى - مذكور و مسطور است. از اين روى، تعرّض به تراجم ايشان، چندان فايدهاى ندارد؛ لكن چون اين طايفه جليله و سلسله نبيله، خدمات شايانى به مذهب تشيّع نمودهاند و غايت اهتمام در ترويج آن به كار بردهاند، از اين روى به بيانات بسيار مختصرى در