83
نقض

نمى‏كنند، زبان و قلم به مساوى و مثالبِ ايشان ۱ تباه و سياه كرده و بر اين گونه تصنيف مى‏سازد و خود نمى‏داند بگفتِ چُنو۲ خسى، دَنَسى، ناكسى، شوم ۳رويى، خسيس‏طبعى، غبارِ تهمت بر چهره اهلِ دين و دولت ننشيند كه:

آبِ دريا كزو گهر زايدبه دهانِ سگى نيالايد۴
و مثالِ اين ناقل چنان است كه گويند: زنگى‏اى در آينه نگاه كرد روىِ سياه و زشتِ خود را به آينه نسبت كرد تا از آينه به زبانِ حال آواز آمد كه گناهِ روىِ زشتِ خود را به من حوالت مساز، مگر كه از مادر آورده‏اى. پس اين بيچاره چون در روىِ خواجگانِ ما نگاه مى‏كند، ايشان آينه‏اند، صورت و صفتِ خود مى‏بيند. اگرچه حوالت بديشان مى‏كند، نيكان را از گفتِ بدِ بدان چه زيان. شعر:

قد قيل: إنّ الإله ذو وَلَدٍو قيل: إنّ الرّسول قد كهنا
لم يسلم اللَّه من معارضةالخلق و لا رسله فكيف أنا۵

[ 26 ]

[ مؤلف فضائح و تفسير بى باكى على (ع) به اِلقاى در تَهْلُكِه ]

[ جنگ على(ع) با انبوه خيبريان به دستور خدا و رسول ]

[ افتخار عبد الجليل در تابعيت و محبت اهل بيت(ع) ]

۶آنگه گفته است:
و در عرب منجنيق كجا بود؟! بارى تعالى مى‏گويد: «وَ لا تُلْقُوا بِأيْديكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ»؛۷ «خود را به دستِ خود در تهلكه منهيد». علىِ بوطالب خلافِ قولِ خدا و قرآن كرده باشد و يك مرد تنها چگونه ممكن باشد كه در قلعه‏اى رود كه در وى اند هزار آدمى باشد؟ و وقعه ذات السّلاسل خود معروف است كه امير آن سريّه عمرو بن العاص بود به فرمانِ رسول. على آنجا كجا۸ بود؟

1.«ايشان» فقط در ح.

2.يعنى چون او.

3.ب - ث - م: «مى‏شوم».

4.شعر از سنايى است در حديقه.

5.در كتب ادب اين بيت چنين ذكر شده: ما نجا اللَّه و الرسول معاً من لسان الورى فكيف أنا اين دو بيت [ در متن ] در بسيارى از كتب ادب اخلاقى عرب مذكور است و حكم مثل جارى يافته است.

6.صفحه «۷۶» چاپ قديم‏

7.از آيه ۱۹۵ سوره مباركه بقره.

8.ح - د: «كه امير آن سريه عمرو بن العاص به فرمان رسول آنجا بود». ب - م: «عمرو بن العاص بود به فرمان رسول بدانجا بود». ث: «على آنجا كى بود».


نقض
82

و آنچه گفته است: «شعرا بى‏نماز و مفسد باشند» عجب است كه خواجه خود انبيا و ائمّه را معصوم نگويد، شاعرانش چگونه ۱ معصوم مى‏بايند؟ و كدام شاعر بوده است كه او به لهو و بطر۲ مشغول نبوده است از رودكى و عنصرى و معزّى و منجيك و برهانى و غير ايشان؟ پس شعراىِ شيعه را با ايشان قياس بايد كردن و اين تهمت ننهادن، كه ما در ايشان دعوىِ عصمت نكرده‏ايم.
و آنچه گفته است كه: «در بيرانه‏ها جمع شوند و مناقب خوانند» پندارى نديده است و نشنيده است كه مناقب‏خوانان در قطب روده و به رشته نرصه و سرِ بليسان ومسجدِ عتيق همان خوانند كه به درِ زادمهران و مصلحگاه، ۳ و بحمد اللَّه هيچ مسلمان ۴منقبت و مدحِ آلِ رسول را منكر و جاحد نباشد و بشنوند و دوست دارند؛ مگر كسى كه ۵ مجبّر و انتقالى و نومسلمان باشد.
و امّا آنچه خواجگانِ معتقد ديندار محسن مكرم مقبل را به بدى ياد كرده است، [ مگر فراموش كرده ] كه همه روز او و امثال او ريش پالان كرده ۶ پياده به درِ سراى‏هاىِ ايشان مى‏گردد و به مخاطبت و مكاتبت كمترينه ايشان را مخدوم خواند و خداوند نويسد و به در ده سراى كه برود، اگر جايى به طفيل يا به غفلتِ دربان در افتد در پيش‏۷ نشيند و خداوند و مولانا مى‏زند۸ تا لقمه‏اى بخورد يا كهنه‏اى بستاند؟ اكنون چون خبثِ عقيده و كينه سينه او معلومِ خواجگانِ دين‏دار شده است و بدو التفاتى

1.فقط در نسخه «ب» است.

2.بطر به فتح باء و تاء، به معنى شادمانى و خوشگذرانى خارج از حد است كه غالباً در شهوات و نافرمانى خداى تعالى به كار رفته باشد.

3.تحقيق «قطب روده، و رشته نرصه، و در بليسان، و مسجد عتيق، و در زادمهران، و مصلحگاه كه صريحاً به هاى هوز در آخر كلمه است در اينجا و در جاهاى ديگر اين كتاب، در تعليقات آخر كتاب به عمل خواهد آمد. إن شاء اللَّه تعالى.

4.صفحه «۷۵» چاپ قديم‏

5.ع - ث: «يكى». م - ب: «كه» فقط.

6.براى تحقيق در تعبير «ريش پالان كردن» رجوع شود به تعليقه ۴۱.

7.كذا در «ع» و «ح». ليكن در نسخ ث - م - ب: «درش».

8.در آنندراج گفته: «زدن به معنى گفتن و سرودن نيز مى‏آيد، چون حرف زدن و داستان زدن».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430607
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به