نمىكنند، زبان و قلم به مساوى و مثالبِ ايشان ۱ تباه و سياه كرده و بر اين گونه تصنيف مىسازد و خود نمىداند بگفتِ چُنو۲ خسى، دَنَسى، ناكسى، شوم ۳رويى، خسيسطبعى، غبارِ تهمت بر چهره اهلِ دين و دولت ننشيند كه:
آبِ دريا كزو گهر زايدبه دهانِ سگى نيالايد۴
و مثالِ اين ناقل چنان است كه گويند: زنگىاى در آينه نگاه كرد روىِ سياه و زشتِ خود را به آينه نسبت كرد تا از آينه به زبانِ حال آواز آمد كه گناهِ روىِ زشتِ خود را به من حوالت مساز، مگر كه از مادر آوردهاى. پس اين بيچاره چون در روىِ خواجگانِ ما نگاه مىكند، ايشان آينهاند، صورت و صفتِ خود مىبيند. اگرچه حوالت بديشان مىكند، نيكان را از گفتِ بدِ بدان چه زيان. شعر:
قد قيل: إنّ الإله ذو وَلَدٍو قيل: إنّ الرّسول قد كهنا
لم يسلم اللَّه من معارضةالخلق و لا رسله فكيف أنا۵
[ 26 ]
[ مؤلف فضائح و تفسير بى باكى على (ع) به اِلقاى در تَهْلُكِه ]
[ جنگ على(ع) با انبوه خيبريان به دستور خدا و رسول ]
[ افتخار عبد الجليل در تابعيت و محبت اهل بيت(ع) ]
۶آنگه گفته است:
و در عرب منجنيق كجا بود؟! بارى تعالى مىگويد: «وَ لا تُلْقُوا بِأيْديكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ»؛۷ «خود را به دستِ خود در تهلكه منهيد». علىِ بوطالب خلافِ قولِ خدا و قرآن كرده باشد و يك مرد تنها چگونه ممكن باشد كه در قلعهاى رود كه در وى اند هزار آدمى باشد؟ و وقعه ذات السّلاسل خود معروف است كه امير آن سريّه عمرو بن العاص بود به فرمانِ رسول. على آنجا كجا۸ بود؟
1.«ايشان» فقط در ح.
2.يعنى چون او.
3.ب - ث - م: «مىشوم».
4.شعر از سنايى است در حديقه.
5.در كتب ادب اين بيت چنين ذكر شده: ما نجا اللَّه و الرسول معاً
من لسان الورى فكيف أنا اين دو بيت [ در متن ] در بسيارى از كتب ادب اخلاقى عرب مذكور است و حكم مثل جارى يافته است.
6.صفحه «۷۶» چاپ قديم
7.از آيه ۱۹۵ سوره مباركه بقره.
8.ح - د: «كه امير آن سريه عمرو بن العاص به فرمان رسول آنجا بود». ب - م: «عمرو بن العاص بود به فرمان رسول بدانجا بود». ث: «على آنجا كى بود».