839
نقض

نكرده‏اند و هرگز آنان را «منوچهرى» نگفته‏اند؛ زيرا اگر تسميه به خاندان را رعايت مى‏كردند، بايستى به اين خاندان «قابوسيان» بگويند؛ زيرا قابوس، از هر جهت، معروف‏تر و بزرگ‏تر از پسرش منوچهر بوده است.
پس بهتر آن است كه ارباب تحقيق، خودشان در اين‏باره نظر بدهند.
امّا «سرخاب آبه» همان است كه در ترجمه «صدقة بن منصور» به تفصيل معرّفى شد؛ اينك به برخى از مواردى كه تصريح به اسم يا تشيّع او كرده‏اند؛ در اين‏جا نيز اشاره مى‏كنيم:
عاملى رحمه اللَّه عليه در أعيان الشيعة (ج 34، ص 31) گفته: «الأمير أبودلف سُرْخاب بن كيخسرو الدّيلمي صاحب ساوة و آبة. و ساوة و آبة - و يقال: آوة - مدينتان من نواحي قمّ، ذكر ابن الأثير في حوادث سنة 495: أنّ المترجم كان مع عسكر السّلطان بركيارق السَّلجوقي لمّا وقع الحرب بين بركيارق و أخيه محمّد، و كان الأميرينال بن أنوشتكين الحسامي مع عسكر السّلطان محمّد، فحمل الْمُتَرْجَم على ينال، فهزمه و تبعه في الهزيمة جميع عسكر محمّد.
و في حوادث سنة 501: أنّ السّلطان محمّداً سخط على المترجم، فهرب منه، و قصد صدقة بن مَزْيَد الّذي كان يستجير به كلّ ملهوفٍ، فطلبه السلطان من صدقة، فلم يُسلّمه، و انضاف إلى ذلك اُمور اُخرى أوجبت الزّيادة في غضب السّلطان على المترجم، و جرت في ذلك مراسلاتٌ و وساطاتٌ إلى أنْ شرط صدقة في الصّلح أنْ يُقِرَّ السّلطان المترجَمَ على إقطاعه بساوة، فلم يتمّ الصلح، و وقع الحرب بين السّلطان و صدقة، و قُتل صدقة، و اُسر سرخاب بن كيخسرو و الّذي كانت هذه الحرب بسببه، فاُحضر بين يدي السلطان، فطلب الأمان، فقال: قد عاهدت اللَّه أنَّني لا أقتل أسيراً، فإن ثبت عليك أنّك باطنيّ قتلتك. و الظّاهر أنّه قد وشى به كذباً أنّه باطنيّ، كما وشي بصدقة».
امّا خاندان علاء الدّوله يزد و اَسلاف ايشان؛ استاد فقيد عبّاس اقبال آشتيانى رحمه اللَّه عليه در تاريخ مفصّل ايران (ج 1، ص 401-403 تهران، 1312 ش) گفته: «اتابكان يزد، شعبه‏اى هستند از ديالمه كاكويه. و اين ديالمه، چون سرسلسله؛ يعنى جدّشان ابوجعفر عضد الدّين علاء الدّوله محمّد بن دشمنزيار رستم بن مرزبان ديلمى، پسر خال سيّده خاتون مادر مجد الدّوله ديلمى بود و خال را هم به لغت ديلمى كاكويه مى‏گويند، امير علاء الدّوله به علاء الدّوله كاكويه و سلسله فرزندان او به ديالمه كاكويه، معروف شده است.
ابو جعفر عضد الدّين محمّد - يعنى علاء الدّوله كاكويه - در سال 398 از طرف سيّده خاتون دختر عمّه خود، به حكومتِ اصفهان منصوب شد و او كه مردى فاضل و فضل دوست بود، قريب سى و پنج سال در آن شهر و همدان حكومت مى‏كرد و ابوعلى سينا مدّتى در خدمت او بود و كتابِ دانشنامه علائى را آن حكيم به فارسى، به نام اين امير، تأليف كرده است.
پس از علاء الدّوله كاكويه، بين پسران او ابو كاليجار علاء الدّين گرشاسف و ابو حرب و ظهير الدّين ابو منصور فرامرز، نزاع در گرفت و ابو حرب براى كوتاه كردن دست برادر بزرگ‏تر - يعنى ظهير الدّين [ابو ]منصور - گاهى به طغرل اوّل سلجوقى و گاهى به ديالمه آل بويه متوسّل مى‏شد تا آن


نقض
838

حكومت خود را تا صد و سى سال بعد پايدار نگه داشتند و مسأله شدّاديان آنى را - كه در حقيقت دنباله شدّاديان گنجه يا ارّان بود - به وجود آوردند. اطّلاعات زيادى در تواريخ، نسبت به اين سلسله به دست نمى‏آيد.
ابو شجاع منوچهر بن ابوالسّوار: منوچهر يكى از شاعران معروف و تواناى اين سلسله است. موقعى كه حكومت آنى را يافت، كودكى بيش نبود؛ ولى به زودى توانست رشته كارها را در دست گيرد. شهرها را كه بر اثر لشكركشى‏هاى متعدّد زيان بسيار ديده بودند، دوباره آباد ساخت و باروى مستحكمى دور آن كشيد و بر آسايش مردم كوشيد.
خرابه شهر آنى و باروى شكسته آن هنوز پابرجاست و نام شجاع الدّوله اَبو شجاع منوچهر بن شاوور، به خطّ زيباىِ كوفى بر روى آن پيدا است.
امير شجاع با مردم به خوبى رفتار كرد، ارمنيان را دلجويى نمود، يكايك آن‏ها را كه از شهر پراكنده شده بودند، دوباره به شهر باز گردانيد.
مى‏توان گفت: دليل خوش‏رفتارى منوچهر با ارمنيان وجود مادر مسيحى‏اش (دختر آشور) بوده است و به قولى خود نيز زنى از خاندان باگراتونى داشته است.
منوچهر بيشتر از سى سال حكومت كرد و در زمان حكومتِ او به حكم خردِ وى، مسيحيان و مسلمانان، هر دو دسته آسوده بودند.
منوچهر مسجد با شكوهى براى مسلمانان آنى بنا نهاد. عبارت: الأمير الأجلّ شجاع الدّولة أبوشجاع منوچهر بن شاور، به خطّ كوفى زيبا، در بقاياى آن، به چشم مى‏خورد.
منوچهر در زمان اوج قدرت سلاجقه، خود را مجبور به اطاعت از سلاجقه و تركان مى‏ديد و بدين وسيله توانست حكومت آنى را براى خود نگه‏دارد؛ ولى پس از مرگ ملكشاه و اختلافات جانشينان وى، ايلات و وجود متعدّد ترك كه در نقاط مختلف كشور پراكنده بوده، به آزار و اذيّت مردم مى‏پرداختند، منوچهر را مجبور به دفاع از خود كرد. چندين جنگ با تركان كرد و از تهاجم آن‏ها به ارمنستان جلوگيرى نمود (تا آخر كلام او)».
و نظر به آن كه تطبيق كلام مصنّف رحمه اللَّه عليه با اين خاندان - يعنى منوچهريان مذكور - در اين مورد، روشن نيست؛ زيرا علاوه بر وجوه تخالفى كه به نظر مى‏رسد، هيچ‏گونه دليلى و قرينه‏اى بر تشيّع افراد اين خاندان به چشم نمى‏خورد تا اصرارى در اين تطبيق به عمل آيد؛ از اين روى، به اين اشاره مختصر اكتفا مى‏شود. و علاوه بر اين، در آينده به منظور تحقيق در اين عبارت مصنّف رحمه اللَّه عليه: «و سلطان به پيكارهاى روم و اوژكند و خصومت با فضلون گنجه و طلب فتح قلعه او مشغول شد» به ذكر فتوحات الب ارسلان خواهيم پرداخت، شايد در آن‏جا اين مطلب نيز تا حدّى روشن‏تر شود.
و همچنين درست نيست كه بگوييم: مراد از منوچهريان آل «فلك المعالى منوچهر بن شمس المعالى قابوس بن وشمگير» است؛ زيرا در تواريخ، با تمام عنايتى كه به معرّفى اين خاندان به كار رفته، به جز دو نفر را از اعقاب وى كه نوشيروان بن منوچهر و جستان بن انوشيروان باشند معرّفى

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 428717
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به