843
نقض

پيموده و پاره مطالبى نقل فرموده كه مانند مطالب تحقيقى وى - كه در اعلى درجه استحكام است - نيست، مانند فضل شهر آبه كه به پيغمبر اكرم عليه السلام در شب معراج نسبت داده است و نظاير آن، بديهى است كه بعد از اين مبنا كه «مدار علماى خاصّه و عامّه بر آن است كه بنابر قاعده مشهوره تسامح در ادلّه سنن، در فضايل و مناقب و مستحبّات، به احاديث ضعيفه متمسّك مى‏شوند» امر در اين قبيل امور كه وجود و عدمش چندان تأثيرى ندارد، سهل و بى‏اهميّت است. و غايتِ آنچه از اين قبيل بيانات استفاده مى‏شود، تفاخر به كثرت جمعيّت شيعه است. حتّى براى افراط در اين امر و تجاوز از حدّ معمولى، مثل قاضى نور اللَّه شوشترى رحمه اللَّه عليه را كه از مفاخر علماى شيعه - رضوانُ اللَّه عليهم - مى‏باشد و آثار قلمى او مورد استفاده كامل شيعيان جهان است، در السنه و اَفواه «شيعه تراش» لقب داده‏اند. و نيز شايد مصنّف بزرگوار براى نقل اين قصّه، مأخذ قابل اهميّتى داشته است، لكن نظر به مسلّم بودنِ قضيّه در نظر وى و اشتهار آن در ميان مردم، آن را نشان نداده است. در هر صورت، علّامه بزرگوار ميرزا محمّدخان قزوينى رحمه اللَّه عليه اين قصّه را تكذيب كرده و آن را كاملاً موضوع و بى‏اساس دانسته و درباره آن در حاشيه نسخه «ح» كه مدّتى به عنوان عاريه در نزد وى بوده است، به خطّ خود چنين نوشته است: «گويا به كلّى دروغ و افسانه است».
اين عبارت مصنّف رحمه اللَّه عليه كه در آخر اين قصّه گفته: «و مدّتى اندك بماند و به جوار رحمت خدا شد» دلالت مى‏كند كه زبيده قبل از هارون الرّشيد بدرود حيات گفته است؛ در صورتى كه وى مدّت‏ها بعد از هارون زنده بوده است. توضيح آن كه هارون، طبق گفتار همه مورّخان، به سال يكصد و نود و سه در طوس درگذشته است و تاريخ حيات و شرح حال زبيده را ابن خلّكان در وفيات الأعيان چنين نوشته: «اُمّ جعفر زبيدة بنت جعفر بن ابي جعفر المنصور بن عبداللَّه بن محمّد بن عليّ بن عبداللَّه بن العبّاس بن عبدالمطّلب بن هاشم، و هي اُمّ الأمين محمّد بن هارون الرّشيد، و كان لها معروف كثير و فعل خير، و قصّتها في حجّها، و ما اعتمدته في طريقها مشهورة، فلا حاجة إلى شرحها».
و از كلام طبرى در ترجمه زبيده صريحاً بر مى‏آيد كه وفات وى به سال 216 (دويست و شانزده) در بغداد روى داده است؛ پس 19 سال بعد از وفات هارون، زنده بوده است و معلوم مى‏شود اين‏كه در فردوس التّواريخ نقل شده كه به بغداد برنگشت و تبريز را اختيار نمود، درست نيست.
عالمه فاضله اديبه، زينب بنت على، در كتاب نفيس الدرّ المنثور في ربات الخدور كه كتابى كم نظير است در موضوع خود؛ در حرف الزّاى، تحت عنوان «زبيدة بنت جعفر بن المنصور العبّاسي» گفته: «هي امرأة هارون الرّشيد و اُمّ ولده محمّد الأمين».
... محصّل عبارت آن كه: چون مأمون، ابياتى را كه زبيده فرستاده بود خواند، گريه كرد و گفت: خون برادرم را خودم خواهم گرفت، خداى تعالى كشندگان او را بكشد!
آنگاه مأمون به مهربانى بر زبيده پرداخت و دستور داد تا براى او جايى در قصر خلافت قرار دهند و براى او كنيزكان و خدمتگزاران مقرّر نمود و مستمرّى و وظيفه قرار داد. و زبيده در زفاف پوران بنت حسن بن سهل - وزير معروف مأمون - حاضر بوده و از مأمون براى زبيده، اجازه حج


نقض
842

و شعر شيخ نظامى نيز دليلِ اين معنا است كه گفته:

چار بالش نهاد چون خورشيدپنج نوبت نواخت چون جمشيد».
و از عبارت متن مستفاد مى‏شود، چنان‏كه اصل نوبت زدن، دليل بر جلالت و بزرگى بوده است، همچنين تكرار آن به حسبِ قلّت و كثرت دليل قلّت و كثرتِ مَجد و بزرگوارى بوده است؛ و اين است معناى «على اختلاف مراتبهم».

تعليقه 95

آيا هارون الرشيد زبيده را طلاق داده يا نه؟

اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و زبيده، زن هارون الرّشيد شيعيّه و معتقده بوده است و چون هارون الرّشيد را مذهب او محقّق شد، سوگند خورد كه او را به دو كلمه طلاق دهم، بيشتر نه. بر كاغذى نوشت كه: كُنتِ فَبِنْتِ (تا آخر)».
اين قصّه در غير اين كتاب، به نظر نگارنده نرسيده است و گويا در مآخذ موجوده نيز به نظر بزرگان نرسيده است.
محدّث قمى رحمه اللَّه عليه در تتمّة المنتهى (ص 182) در ترجمه ابو موسى محمّد الأمين بن هارون» گفته: «و محمّد، مادرش اُمّ جعفر زبيده - دختر جعفر بن ابى جعفر منصور - بوده كه خانم زن‏هاى بنى عبّاس بوده و آثارى از او معروف است؛ از جمله بناى تبريز يا تجديد و تعمير آن و بعضى عيون و آثار ديگر كه از او نقل شده و ديگر آبارى (چاه‏هايى) كه در طريق مكّه حفر كرده.
قاضى نور اللَّه در مجالس گفته كه: «زبيده، شيعيّه فدائيّه بود، چنان‏كه شيخ اَجلّ عبدالجليل رازى در كتاب نقض آورده كه: چون هارون الرّشيد، غلوّ زبيده را در تشيّع بديد (تا آخر قصّه) و هم از حبيب السّير نقل كرده كه: تبريز را زبيده خاتون بنا نمود و پس از مدّتى به زلزله خراب شد و متوكّل به تجديد عمارت آن پرداخت» انتهى.
و در فردوس التّواريخ است كه: «زبيده به واسطه مرضى كه داشت، از بغداد به سبب تغيير آب و هوا به جانب تبريز رفت و چون تب او به واسطه آن بلد از او دفع شد، مسمّى به تبريز شد. و مدّتى از اين مرحله گذشت، هارون نامه‏اى به او نوشت و در آن نامه، آمدن او را به جانب بغداد درخواست نمود. او در جواب نوشت: لخلخة الجميد في الكوز الجديد خيرٌ من بغداد و هارون الرّشيد».
بديهى است كه فردوس التّواريخ تأليف عالم محترم ملّا نوروز على بسطامى، در زمان فتحعلى شاه قاجار و از معاصران حجّة الاسلام شفتى و محقّق نراقى - قُدّس سرّهما - است؛ و يا يكى ديگر از علماى آن زمان، بر حسب ترديدى كه عالم بزرگوار شيخ آقا بزرگ طهرانى رحمه اللَّه عليه در الذريعه (ج 16، ص 165) كرده است؛ پس مأخذ نقل بر حسب مدارك دسترس، همانا كتاب نقض است كه قاضى شوشترى و محدّث قمى - رحمة اللَّه عليهما - نيز از آن نقل كرده‏اند. و چون مصنّف كتاب شريف نقض يعنى شيخ عبدالجليل - قدّس اللَّه تربته - با كمال تبحّر و تضلّعى كه دارد و ملاحظه اين اثرش نشان مى‏دهد كه در نهايت عدالت و وثاقت نيز بوده است، گاهى در اين قبيل نسبت‏ها راه تسامح

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 428603
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به