855
نقض

مدبّرِ اُمورِ او اين خواجه بود و در سلطنتش وزير گشت. كياستى و فطانتى تمام داشت و خُلْق و تواضعى به افراط. و با اَطوار خلق، معاش بر شيوه طلاقت و آزرم كردى و از تهوّر و تقلّب دور بودى و در حضرتِ سلطنت، با تمكين و مقدار بود و نقدِ عنايتِ سلطان درباره او تمام عيار. بعد از آن، قاضىِ اصفهان صدر الدّين خجندى و ابو سعد هندو و شمس الملك عثمان بن نظام الملك به قصدِ او آستينِ جدّ و سعى باز نوشتند و تقبيحِ صورت او را به جان كوشيدند و فرا سلطان نمودند كه وزير با ملاحده مخاذيل اتّفاق و مطابقه كرده است و قصدِ جانِ سلطان را متشمِّر شده. و در اين باب، روايات مختلف است؛ بعضى نوشته‏اند كه: اين سخن، به سمتِ صدق موسوم بود و قتل و صلبِ او بر مقتضاىِ شرع آمد. و طايفه‏اى آورده‏اند كه: از آن تهمت بري‏ء السّاحة بود. في الجمله، در بازارِ اصفهان، مصلوب شد.

قد قيل ذلك إن حقّاً وَ إن كَذِباًفَما اعتذارك مِنْ شَي‏ءٍ إذا قيلا».
استاد فقيد اقبال آشتيانى رحمه اللَّه عليه در كتاب وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى» گفته: «سعد الملك آبى، در حقيقت، اوّلين وزيرِ سلطان محمَّد است در ايّامِ استقلالِ اين پادشاه در سلطنت، بعد از مرگِ برادرش بركيارق؛ و او مردى با كفايت و متديّن و خيِّر و صاحبِ رأى و درايت بوده و اوست كه راهِ سلطنت را بعد از فوتِ بركيارق براىِ محمَّد مصفّى ساخته و در واقع، در اين مرحله، سعد الملك همان كارى را كرده است كه مؤيّد الملك بعد از مرگِ ملكشاه در استقرارِ سلطنتِ بركيارق و يا در سالِ 492 در ابتداىِ طغيانِ سلطان محمّد در استوار ساختنِ بنيانِ دولتِ اين پادشاه كرده بوده است».
پوشيده نماناد كه «ابو سعد آبى ديگر» نيز از وزرا و علماى شيعه بوده است كه نامش «منصور» بوده و به حسبِ قراين و ملاحظه ترجمه و شهرتش، بايستى نامش در اين كتاب درج مى‏شد و نشده است و ما در آخرِ همين تعليقه، تحت عنوان تكمله‏اى، ترجمه او را خواهيم نوشت - ان شاء اللَّه تعالى - تا استدراكى به عمل آيد.
قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در آخر ترجمه صاحب عنوان (ج 2، مجالس المؤمنين، چاپ اسلاميّه، ص 458) بعد از نقل كلمات مصنّف رحمه اللَّه عليه از كتاب نقض او گفته: «و از اين سخنان كه شيخ عبدالجليل مذكور ساخته ظاهر مى‏شود كه آنچه صاحب جامع التواريخ از اِلحاد و غدر سعد الملك مذكور ساخته و صاحب تاريخ الوزراء نيز به نقل آن اقدام نموده، از محض عناد و الحاد است. و سخن صاحب جامع التواريخ كه از غُلات شافعيّه است، در شأنِ شيعه اماميّه، مسموع نيست. و صاحب تاريخ الوزراء اگرچه در زمان خود، محتاج به تقيّه واژگونه شده بوده. بنابراين اِخفاى تعصّب خود در تسنّن مى‏نمايد؛ امّا گاهى بى‏اختيار از او ترشّح مى‏كند، چنان‏كه در احوالِ وزير معين الدّين اَبونصر احمد كاشانى معيّن خواهد شد و تحقيق آن است كه همان صدر الدّين خجندى قاضى اصفهان و ابو سعد هندو و شمس الدّين عثمان پسر نظام الملك كه صاحب جامع التواريخ گفته كه در خلاف سعد الملك اتّفاق نموده بودند از روىِ عداوت نسبتِ الحاد به آن وزير صحيح الاعتقاد دادند؛ و مع هذا، نظر در منصبِ او داشتند و هميشه نقشِ تدبيرِ عزلِ او در خاطر مى‏نگاشتند».


نقض
854

از علما را درباره او نياورده‏ايم؛ اينك به وسيله نقل آن‏ها، آن تعليقه را تكميل مى‏كنيم.
محدّث قمى رحمه اللَّه عليه در هديّة الأحباب گفته است: «براوستان، قريه‏اى است از قُراى قم و از آن‏جا است ابوالفضل اسعد بن محمّد بن موسى مجد الملك شيعى، وزير بركياروق؛ و از براى او است آثار حسنه مانند قبّه ائمّه بقيع عليهم السلام و مشهدِ امام موسى و امام محمّد تقى عليهما السلام و مشهدِ جنابِ عبدالعظيم و غير ذلك. و در سنه 492 (تصب) به قتل رسيد».
قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در مجالس المؤمنين (ج 2، چاپ اسلاميّه، ص 458- 459) گفته: «مجد الملك ابو الفضل اَسعد بن محمّد بن موسى البراوستانيّ القمى. صاحب معجم البلدان گفته كه: براوستان، ديهى است از قم و از آن‏جا است وزير مجد الملك ابوالفضل اسعد بن محمّد براوستانى كه وزير سلطان بركيارق بن ملكشاه بود و بر او غالب بود و لشكريان او را متّهم ساختند به آن كه با ايشان سلوك خوب نمى‏نمايد و بر او خروج كردند و از سلطان او را طلبيدند و سلطان از روىِ ضرورت او را تسليمِ ايشان نمود و با ايشان شرط كرد كه قصدِ جانِ او نكنند؛ امّا ايشان اطاعت نكردند و او را شهيد ساختند.
شيخ عبدالجليل رازى آورده كه: جناب خواجه، شيعى معتقد مستبصر عالم عادل بود.
و از آثار مجد الملك، قبّه حسن بن على عليه السلام است در بقيع كه على زين العابدين و محمّد باقر و جعفر صادق و عبّاس بن عبد المطّلب عليهم السلام در آن‏جا آسوده‏اند. و چهار طاق عثمان بن مظعون كه اهل سنّت، چنان پندارند كه مقام عثمان بن عفّان است او بنا كرده. و مشهد امام موسى كاظم و امام محمّد تقى در مقابر قريش در بغداد هم او فرموده است و مشهد سيّد عبدالعظيم حسنى در شهرِ رى، و غير آن از مشاهد سادات علوى و اشراف فاطمى عليهم السلام از آثار او است.
و از جمله آثار، حُسن خاتمه او است؛ آن كه بعد از فوز به درجه شهادت، در جوارِ فايض الأنوار حضرت امام حسين عليه السلام شرفِ قرار يافته؛ رحمه اللَّه تعالى».
نگارنده گويد: صريح عبارت نقض آن است كه چهار طاقى كه براوستانى بنا كرده، بر روى قبر عثمان بن عفّان بوده است، نه بر روى قبر عثمان بن مظعون، چنان‏كه قاضى رحمه اللَّه عليه در اين كلام خود ياد كرده است (رجوع شود به ص 58 چاپِ اوّلِ نقض).
اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته (ص 236 - 237): «و بعد از آن، سعد الملك سعد بن محمّد آوى وزير محترم و مشير حضرت سلطنت بود (تا آخر كلام او)».
از سياق عبارت، به صراحت تمام بر مى‏آيد كه مراد از اين شخص، غير از «استاد ابو منصور آوى» سابق الذّكر است و از اين‏جا است كه قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه نيز در مجالس المؤمنين از تعدّد دو عبارت مصنّف رحمه اللَّه عليه كه با تمايزات خاصّه ذكر شده است، تعدّد فهميده و به ترجمه هر يك از «سعد الملك رازى» و «استاد ابو منصور آوى» جداگانه پرداخته است.
و ناصرالدين منشى كرمانى در نسائم الأسحار من لطائم الأخبار (ص 54) گفته: «الوزير سعد الملك آبى، در زمان سلطان محمّد كه هنوز به سلطنت موسوم نبوده بود، در گنجه نايب و كاتب و

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 428470
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به