مدبّرِ اُمورِ او اين خواجه بود و در سلطنتش وزير گشت. كياستى و فطانتى تمام داشت و خُلْق و تواضعى به افراط. و با اَطوار خلق، معاش بر شيوه طلاقت و آزرم كردى و از تهوّر و تقلّب دور بودى و در حضرتِ سلطنت، با تمكين و مقدار بود و نقدِ عنايتِ سلطان درباره او تمام عيار. بعد از آن، قاضىِ اصفهان صدر الدّين خجندى و ابو سعد هندو و شمس الملك عثمان بن نظام الملك به قصدِ او آستينِ جدّ و سعى باز نوشتند و تقبيحِ صورت او را به جان كوشيدند و فرا سلطان نمودند كه وزير با ملاحده مخاذيل اتّفاق و مطابقه كرده است و قصدِ جانِ سلطان را متشمِّر شده. و در اين باب، روايات مختلف است؛ بعضى نوشتهاند كه: اين سخن، به سمتِ صدق موسوم بود و قتل و صلبِ او بر مقتضاىِ شرع آمد. و طايفهاى آوردهاند كه: از آن تهمت بريء السّاحة بود. في الجمله، در بازارِ اصفهان، مصلوب شد.
قد قيل ذلك إن حقّاً وَ إن كَذِباًفَما اعتذارك مِنْ شَيءٍ إذا قيلا».
استاد فقيد اقبال آشتيانى رحمه اللَّه عليه در كتاب وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى» گفته: «سعد الملك آبى، در حقيقت، اوّلين وزيرِ سلطان محمَّد است در ايّامِ استقلالِ اين پادشاه در سلطنت، بعد از مرگِ برادرش بركيارق؛ و او مردى با كفايت و متديّن و خيِّر و صاحبِ رأى و درايت بوده و اوست كه راهِ سلطنت را بعد از فوتِ بركيارق براىِ محمَّد مصفّى ساخته و در واقع، در اين مرحله، سعد الملك همان كارى را كرده است كه مؤيّد الملك بعد از مرگِ ملكشاه در استقرارِ سلطنتِ بركيارق و يا در سالِ 492 در ابتداىِ طغيانِ سلطان محمّد در استوار ساختنِ بنيانِ دولتِ اين پادشاه كرده بوده است».
پوشيده نماناد كه «ابو سعد آبى ديگر» نيز از وزرا و علماى شيعه بوده است كه نامش «منصور» بوده و به حسبِ قراين و ملاحظه ترجمه و شهرتش، بايستى نامش در اين كتاب درج مىشد و نشده است و ما در آخرِ همين تعليقه، تحت عنوان تكملهاى، ترجمه او را خواهيم نوشت - ان شاء اللَّه تعالى - تا استدراكى به عمل آيد.
قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در آخر ترجمه صاحب عنوان (ج 2، مجالس المؤمنين، چاپ اسلاميّه، ص 458) بعد از نقل كلمات مصنّف رحمه اللَّه عليه از كتاب نقض او گفته: «و از اين سخنان كه شيخ عبدالجليل مذكور ساخته ظاهر مىشود كه آنچه صاحب جامع التواريخ از اِلحاد و غدر سعد الملك مذكور ساخته و صاحب تاريخ الوزراء نيز به نقل آن اقدام نموده، از محض عناد و الحاد است. و سخن صاحب جامع التواريخ كه از غُلات شافعيّه است، در شأنِ شيعه اماميّه، مسموع نيست. و صاحب تاريخ الوزراء اگرچه در زمان خود، محتاج به تقيّه واژگونه شده بوده. بنابراين اِخفاى تعصّب خود در تسنّن مىنمايد؛ امّا گاهى بىاختيار از او ترشّح مىكند، چنانكه در احوالِ وزير معين الدّين اَبونصر احمد كاشانى معيّن خواهد شد و تحقيق آن است كه همان صدر الدّين خجندى قاضى اصفهان و ابو سعد هندو و شمس الدّين عثمان پسر نظام الملك كه صاحب جامع التواريخ گفته كه در خلاف سعد الملك اتّفاق نموده بودند از روىِ عداوت نسبتِ الحاد به آن وزير صحيح الاعتقاد دادند؛ و مع هذا، نظر در منصبِ او داشتند و هميشه نقشِ تدبيرِ عزلِ او در خاطر مىنگاشتند».