863
نقض

و عشرين و أربعمائة» چنان‏كه نقل آن گذشت، درست نيست؛ زيرا مفيد نيسابورى رحمه اللَّه عليه به سال چهارصد و سى و دو از ابو سعد مذكور، نقل روايت كرده است و ثقة الاسلام شيخ آقا بزرگ طهرانى - رحمة اللَّه عليه - در ذريعه تحت عنوان «تاريخ الرَّيّ» تصريح كرده كه وفات او به سال 432 بوده است؛ فراجعْ إن شئتَ.
2. چنان‏كه از نصّ عبارتى كه از اربعين مفيد نيسابورى رحمه اللَّه عليه نقل كرديم بر مى‏آيد، كه ابو سعد آبى رحمه اللَّه عليه به سال سيصد و هفتاد و هشت، نقل روايت از صدوق رحمه اللَّه عليه مى‏كند؛ يا از عبارت ثعالبى در تتمّة اليتيمه بر آمد، كه وى در دستگاه صاحب بن عبّاد متوفّى به سال سيصد و هشتاد و پنج بوده و صاحب، او را با دو بيتى مدح كرده است؛ همچنين از تاريخ كتابتِ نسخه عتيقه از اصول چهارده‏گانه كه به خطّ همين وزير ابو سعد آبى بوده است، بر مى‏آيد كه وى به سال 374 نسخه اصول مذكوره را صحيحاً استنساخ نموده است و نام پدر او حسن و نام جدِّ او حسين بوده است؛ بنابراين، گاهى به پدر و گاهى به جَد، نسبت داده شده است، اگرچه غالباً منسوب به جدّ است؛ فراجعْ إن شئتَ.
3. ترجمه «مؤيّد الدّين محمّد بن عبدالكريم القمّى» است كه در اوّل «مكين الدين» لقب داشته است.
سرّ اين‏كه اين ترجمه را در تكمله قرار داديم و در جاى خود ذكر نكرديم، آن است كه مراد مصنّف رحمه اللَّه عليه از «مكين بلفخر قمى» همان است كه در جاى ديگر از كتاب نقض از او چنين تعبير كرده (ص‏491) : «روزى كه مرا به سراى سيّد فخر الدّين رحمه اللَّه عليه نوبت مجلس بود، امير حاجبى از آنِ امير عبّاس بيامد با جماعتى تركان؛ و رضي الدين بوسعد ورامينى و مكين بلفخر قمى در مجلس بودند».
پس وى با مصنّف رحمه اللَّه عليه معاصر؛ و شخصى معروف و به نام بوده، به طورى كه از حُضّار مجلس به نام ابو سعد ورامينى و نام او اكتفا شده است، در صورتى كه ترجمه‏اى كه ما درصدد بيانِ آنيم، مربوط به شخصى است كه وزارت او ساليان دراز بعد از اين تاريخ بوده و وفات او - چنان‏كه خواهيم گفت - به سال 629 روى داده است. پس به طور قطع، مراد از صاحب اين ترجمه، غير از آن است كه در كلام مصنّف رحمه اللَّه عليه اراده شده است.
مظنون به ظنّ مُتأخّم به علم، آن است كه صاحب ترجمه، يكى از اعقاب و اخلاف «مكين بلفخر قمى» مذكور در كلام مصنّف رحمه اللَّه عليه است كه ملقّب به لقب جدّش شده است و اين‏كه وى رفيق و همكار بلكه همسايه ناصر بن مهدى كه وزير عزّالدين يحيى نقيب سادات رى و قم و آمل - رضوانُ اللَّه عليه - بوده و بعد از قتل او با پسر عزّ الدين فرار كرده و به بغداد رفته و سپس به وزارت ناصر الدين اللَّه خليفه عبّاسى رسيده است و طبق تصريح صاحب تجارب السَّلف در جمادى الاُولى من سنة سبع عشرة و ستّماته (617) وفات يافته است بوده است، اين مدّعا را روشن‏تر مى‏كند.
[امّا] مكين الدين أبو الحسن بوالفخر قمى؛ كمال الدين عبدالرزاق ابن الفوطى در تلخيص مجمع الآداب في معجم الألقاب (ص 754 كتاب لام و ميم) گفته:
«المكين مؤيّد الدين أبوالحسن محمّد بن محمّد بن عبدالكريم بن برز المقداديّ القمّي، نزيل


نقض
862

يشتمل على آيات من كتاب اللَّه تعالى متشابهة متشاكلة يحتاج الكاتب إليها. الثاني: يشتمل على ألفاظ رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه [وآله‏] و سلم - (و هي) موجزة فصيحة. الثالث: يشتمل على نكتٍ من كلام عليّ؛ كرّم اللَّه وجهه. الرابع: يشتمل على نكتٍ من كلام أولاده؛ رضي اللَّه عنهم. الخامس: يشتمل على نكتٍ من كلام سادة بني هاشم. و الفصل الثاني على عشرة أبوابٍ من الجدّ و الهزل. و الثالث على ثلاثة عشر باباً. و الرابع على أحد عشر باباً».
از اين عبارت، به خوبى بر مى‏آيد كه كتاب در دسترس چلبى بوده است و حتّى تصريحِ وى در كشف الظّنون (ص 3919) به نامِ «نزهة الأدب» چنان‏كه اندكى بعد از اين گفته است: «نزهة الأدب لأبي سعيد منصور بن الحسين الآبيّ الوزير، المتوفّى سنة اثنتين و عشرين و أربعمائة (422)» مبتنى بر مطالعه مقدّمه كتابِ نثر الدرّ بوده است؛ زيرا در جاى ديگر از كتبى كه به نظر من رسيده است از موارد دسترس، تصريحى به نام آن نه در ترجمه حال آبى و نه در فهارس كتب نشده است؛ و اللَّه أعلم.
اِربلى رحمه اللَّه عليه در كشف الغمّه (ص 220 نسخه چاپى) ضمن ترجمه حال امام محمّد باقر عليه السلام گفته: «و قال الآبيّ رحمه اللَّه عليه في كتابه نثر الدرّ: محمّد بن عليّ الباقر عليه السلام قال يوماً لأصحابه: أيدخل أحدكم يده في كُمِ‏ّ صاحبه، فيأخذ حاجته من الدَّنانير؟ قالوا: لا، قال: فلستم إذاً بإخوانٍ».
همچنين علّامه مجلسى رحمه اللَّه عليه در مقدّمه بحار (ج 1، ص 16-17 چاپ كمپانى) در فصل دوم، كه در بيان وثوق بر كتبى است كه مآخذ بحار بوده است گفته: «... أنّا أخذناهما من نسخةٍ قديمةٍ مصحّحةٍ بخطّ الشيخ منصور بن الحسين الآبي، و هو نقله من خطّ الشيخ الجليل محمّد بن الحسن القمّي، و كان تأريخ كتابتها سنة أربعين و سبعين و ثلاثمائة، و ذكر أنّه أخذهما و سائر الاُصول المذكورة بعد ذلك من خطّ الشيخ الأجل هارون بن موسى التلّعكبري رحمه اللَّه عليه (إلى آخر ما ذكره)».
محدّث نورى رحمه اللَّه عليه در خاتمه مستدرك (ج 3، ص 296) در فايده ثانيه - كه در شرح كتبى است كه مآخذ مستدرك بوده است - گفته: «و كتاب درست و أخواته إلى جزءٍ من نوادر عليّ بن أسباط، وجدناها مجموعةٍ منقولةً كلّها من نسخةٍ عتيقةٍ صحيحةٍ بخطّ الشيخ منصور بن الحسن الآبي، و هو نقلها من خطّ الشيخ الجليل محمّد بن الحسن القمّي، و كان تأريخ كتابتها سنة أربعٍ و سبعين و ثلاثمائة، و ذكر أنّه أخذ الاُصول المذكورة من خطّ الشيخ الأجلّ هارون بن موسى التلعكبري، و هذه النسخة كانت عند العلّامة المجلسي رحمه اللَّه عليه كما صرّح به في أوّل البحار، و منها انتشرت النسخ، و في أوّل جملةٍ منها و آخرها يذكر صورة النقل المذكور». و اين مجموعه، مشتمل بر چهارده اصل از اصول شيعه بوده كه همه آن‏ها به نصّ اين عبارت و عبارت مجلسى رحمه اللَّه عليه به خطّ ابى سعد منصور بن الحسين آبى بوده است و طالب اسامى اصول مذكوره، به نسخه مطبوعه آن‏ها كه چند سال پيش (2 رمضان المبارك 1371 هجرى) به نفقه حاجى حسين آقا شالچيلار تبريزى و به اهتمام فاضل محترم حاجى شيخ حسن مصطفوى - وفّقه اللَّه و إيّانا لمرضاته - چاپ شده است، به بحار يا مستدرك رجوع نمايد.
اشاره به دو امر در اين‏جا ضرور است و آن‏ها بدين قرار است:
1. اين‏كه حاجى خليفه در كشف الظنّون نسبت به ابو سعد آبى گفته: «المتوفّى سنة اثنتين

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429796
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به