867
نقض

از بيانات گذشته بر آمد كه اين عبارتِ مشتمل بر جمله دعائيّه مورد بحث، فقط در دو نسخه «ح د» است كه به تفصيلْ معلوم شد كه هر دو دستخورده و متصرّفٌ فيها است و در مقابلِ نُسخ ديگر - كه اعتبار آن‏ها ثابت است - در صورت تعارض، عرض اندام نمى‏توانند كرد. با وجود اين، به زمان حيات طغرل بن اَرسلان و جهان پهلوان مى‏پردازيم تا مطلبى را كه خواهيم گفت براى آن، زمينه‏اى فراهم شود؛ و آن اين‏كه:
ابن الأثير در كامل التواريخ ضمن ذكر وقايع سال پانصد و هشتاد و دو، تحت عنوان «ذكر وفاة البهلوان و ملك أخيه قزل» گفته: «في هذه السَّنة في أوّلها توفّي البهلوان محمَّد بن ائلدگزصاحب بلدالجبل و الرَّيّ و إصفهان و آذربيجان و أرّانية و غيرها من البلاد. و كان عادلاً حسن السيرة، عاقلاً حليماً، ذا سياسةٍ حسنةٍ للملك، و كانت تلك البلاد في أيّامه آمنةً و الرعايا مطمئنّةً، فلمّا مات جرى بإصفهان بين الشافعيّة و الحنفيّة من الحروب و القتل و الإحراق و النّهب ما يجلّ عن الوصف، و كان قاضي البلد رأس الحنفيّة، و ابن الخجندي رأس الشافعيّة، و كان بمدينة الريّ أيضا فتنةٌ عظيمةٌ بين السُّنّيّة و الشيعة و تفرّق أهلها، و قتل منهم، و خربت المدينة و غيرها من البلاد.
و لمّا مات البهلوان ملك أخوه قزل أرسلان، و اسمه عثمان، و كان السلطان طغرل بن أرسلان بن طغرل بن محمّد بن ملكشاه مع البهلوان، و الخطبة له في البلاد بالسلطنة، و ليس له من الأمر شي‏ءٌ، و إنّما البلاد و الاُمراء و الأموال بحكم البهلوان، فلمّا مات البهلوان خرج طغرل عن حكم قزل، و لحق به جماعة من الاُمراء و الجند، فاستولى على بعض البلاد، و جرت بينه و بين قزل حروبٌ نذكرها إن شاء اللَّه تعالى».
ذهبى در العبر في خبر من غبر تحت عنوان «سنة إحدى و ثمانين و خمسمائة» گفته: «و فيها توفّي محمّد البهلوان بن ائلدگز الأتابك شمس الدّين صاحب آذربيجان و عراق العجم، توفّي في آخر السَّنة، و قام بعده أخوه قزل، و كان السلطان طغرل السَّلجوقي من تحت حكم البهلوان؛ كما كان أبوه أرسلان‏شاه من تحت حكم أبيه ائلدگز. و يقال: كان للبهلوان خمسة آلاف مملوكٍ».
ابن عماد الحنبلى در شَذَرات الذَّهَب مثل اين كلام را گفته است. و نيز ذهبى در دول الإسلام گفته: «و كانت أَيّامه عشر سنين، و تملَّك بعده أخوه قزل أرسلان سبع سنين، و خلَّف البهلوان بن ائلدگز صاحب آذربيجان خمسة آلاف مملوكٍ، و من الخيل و الدَّوابّ ثلاثين ألف رأسٍ».
راوندى در راحة الصدور (ص 341) تحت عنوان «السلطان ركن الدنيا و الدين، كهف الإسلام و المسلمين: أبوطالب طغرل بن أرسلان قسيم أميرالمؤمنين» گفته: «و اين همه اقبال در اوّل عهد به فرِّ دولت و يُمنِ تربيت و رأى و رويّت و تيغِ جهان‏گير و رايتِ كشورگشاى پادشاه اسلام، ملك معظّم، اتابك اَعظم، خاقانِ عجم، شمس الدنيا و الدين، نصرة الإسلام و المسلمين، ابوجعفر محمّد بن ايلدگز رحمه اللَّه عليه روى نمود كه مُلْكى از دست رفته و مَلِكى به درِ اصفهان، در ميانِ ولايت، مُقام ساخته و اصحابِ اطراف، عنانِ معاونت با خود گرفته، منتظرِ تقلّبِ روزگار نشسته، بى‏مدد و يارىِ ايشان، اعتماد بر يارى خداى جبّار و بازوىِ كامگار كرد و به مدّتِ يك ماه، دو تاختن فرمود؛ يكى به پارس،


نقض
866

عبارت: «و مانند اين، در عهد همه انبيا در وقت نزول خوف بوده است» كه منطبق با سطر نهم و دهم صفحه سيزدهم نسخه مطبوعه نقض است، تا اين عبارت: «آن‏گه گفته است: و همچنين روايات مى‏كنند اين جماعت و مى‏گويند: عن أبي عبداللَّه، عن أبيه، عن آبائه، عن رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله. و جعفر از آن اسناد آگاه نيست» كه منطبق با سطر هشتم و نهم صفحه چهل و چهارم نسخه مطبوعه نقض است، از آن نسخه ساقط شده است؛ بلى غالب قسمت‏هاى اين چند صفحه - يعنى از صفحه 13 تا صفحه 44 - در همين نسخه هم هست، لكن با تقديم و تأخيرى.
ناگفته نماند: اين عيب دوم نيز قويّاً محتمل است كه از همان تلخيصات و اِسقاطات بى‏مورد و تصرّفات غاصبانه مستنسخِ مزبور باشد؛ اگرچه به جهت بسيارى آن قسمت‏ها و مطالب نفيسه بودنِ آن‏ها بعيد به نظر مى‏آيد. و تأييد مى‏كند اين احتمال را آن كه اين ساقطات از وسط صفحه‏اى است بدون آن كه علامت اسقاط و حذفى در آن‏جا باشد. مقصود آن كه اين ساقطات، از سقوط اوراقى از مابينِ اوراق كتاب - كه غالباً در كتب اتّفاق مى‏افتد - ناشى نشده است؛ بلكه از يك صفحه از مابينِ يك سطر افتاده است. اين امر، در سطر سوم صفحه پانزدهم (ورق 8) نسخه مزبوره، روى داده است.
امّا حُسن اين نسخه، عبارت از آن است كه قسمت مُعظمى از اواخر كتاب، از همه نسخه‏هاى موجود ديگر ساقط شده؛ لكن خوشبختانه آن قسمت در اين نسخه هست. پس فقط به بركت اين نسخه، آن نقايص، برطرف شده است.
و از نُسَخى كه بعد از چاپ اوّل به دست رسيده، نسخه «د» است كه قسمت موجود آن حرفاً بحرفٍ، مطابق نسخه «ح» است كه شرح آن گذشت؛ لكن متأسّفانه قسمت اوّل آن ساقط است و اگر كامل هم مى‏بود، فايده‏اى نمى‏داشت؛ زيرا قسمت موجود از آن، به خوبى نشان مى‏دهد كه قسمت مفقود نيز بعينه مانند نسخه «ح» بوده است. پس دو نسخه «ح، د» در اين امر، يكسان‏اند.
امّا نكته‏اى كه وعده كرديم بگوييم آن است كه: در آخر عبارت منقوله از كتاب وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى اين كلمات به چشم مى‏خورد: «و رضى الدين ابو سعد مستوفى خورى (خوافى) و پسرش خواجه عزيز الدين مستوفى كه مشير و مدبّر ملك سلطان معظّم اَباطالب طغرل بن اَرسلان و جهان پهلوان - أعزّ اللَّه أنصارهما - است».
نگارنده در كتاب نقض در ذيل صفحه 224 بعد از نقل عبارت دو نسخه «ح، د» كه مشتمل بر نقل همين عبارت بالا نيز مى‏باشد، گفته است: «علّامه قزوينى رحمه اللَّه عليه در حاشيه اين جمله دعائيّه: أعزّ اللَّه أنصارهما، از نسخه «ح» كه مدّت‏ها به عنوان امانت در دستش بوده، به خطّ شريف خود، با مداد، مرقوم فرموده‏اند: تأليفِ كتاب در عهدِ طغرل اخير و جهان پهلوان بوده است. و در نسخه‏اى كه از روى همين نسخه «ح» براى وى استنساخ شده بوده، در همين مورد از حاشيه، علامتِ استفهام كه نقطه سؤال باشد گذاشته است كه كاشف از تحيّر و استفهام از حقيقت امر است؛ و آن استظهار و اين استفهام، هر دو بسيار متين و قابل قبول است و در مقدّمه، از آن بحث خواهد شد ان شاء اللَّه تعالى».
و چون اين سخن در اين‏جا به ميان آمد، بهتر آن است كه آنچه به نظر مى‏رسد در اين‏جا بگوييم.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430622
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به