875
نقض

بايد دانست اين‏كه ما گفتيم: «دو كتاب به دستور دو نفر از نقباى اين خاندان تأليف شده است؛ يكى نقض شيخ عبدالجليل رحمه اللَّه عليه، و ديگرى فهرست منتجب الدّين»؛ نظر در اين گفتار، به اهمّيّت و مقام بسيار شامخ اين دو كتاب است؛ زيرا كه هر يك در باب خود بى‏نظير است و اگر نه اربعين منتجب الدين رحمه اللَّه عليه نيز از همان كتب است كه به دستور عزّ الدين يحيى تأليف شده است و كتابى بسيار نفيس به شمار مى‏رود، بلكه با توجّه به اين‏كه نظر منتجب الدين رحمه اللَّه عليه در آن كتاب، به نقل از علماى معروف و طراز اوّل اهل سنّت و جماعت بوده است - خواه آنان از مشايخ خودش بوده‏اند، يا از مشايخى كه علماى شيعه از آنان نقل روايت نموده‏اند - بدين جهت، در باب خود، تالى مرتبه فهرست وى مى‏باشد؛ زيرا چنان‏كه آن، معرِّف تراجم علماى شيعه است، اين نيز معرّفِ شرح حال قسمتى از علماى اهل سنّت و جماعت است؛ و از اين‏جا است كه جمعى از كسانى كه در اربعين نام آنان را برده و از ايشان نقل روايت كرده، در فهرست نام آنان را ذكر نكرده است. و از جمله كسانى كه به اين نكته واقف شده و در كتاب خود به آن تصريح كرده است، خِرّيت خبير و ناقد نحرير ميرزا عبداللَّه افندى رحمه اللَّه عليه است كه در چند مورد از رياض العلماء، اين مطلب را بيان نموده است.
و نيز از جمله كتبى كه به دستور يكى ديگر از نقباى اين خاندان به رشته تأليف در آمده است، ديوان ملك الشّعراء قاضى ركن الدين محمّد بن سعد بن هبة اللَّه بن دعوى‏دار قمّى رحمه اللَّه عليه است كه ما در مواردى از اين تعليقات، از آن نقل و استفاده كرده‏ايم. توضيح آن كه اين ديوان، به دستور عزّ الدين يحياى دوم پسر شرف الدين محمّد دوم - كه او پسر عزّ الدّين يحياى شهيد بوده است - تدوين و تأليف شده است، چنان‏كه مقدّمه ديوان قاضى ركن الدين را كه به اين امر تصريح كرده است، در تعليقه 88 نقل كرده‏ايم.
در هر صورت، ما در مقام ذكر كتبى كه به دستور بزرگان خاندان نقباى مورد بحث، تأليف شده است، نيستيم، تا به استقصاى نقل آن‏ها بپردازيم؛ بلكه خارج از موضوع بحث ما است.
چنان‏كه گذشت، درباره شرح احوال اين عزّ الدين يحياى دوم، نه تنها چيزى در مآخذ موجوده به نظر نرسيده، بلكه ذكرى از او نيز به ميان نيامده است و نمى‏دانيم نقابت و رياست او به تحقيق در چه تاريخى بوده و در چه زمانى وفات يافته است. ولى در مورد احوال او چند نكته از قصيده‏هاى دعويدار قمى به دست مى‏آيد:
1. از آغاز تا انجام اين قصيده، شكرگزارى و اظهار شادمانى و تبريك فتحى است كه براى عزّالدين يحيى حاصل شده؛ اين فتح و ظفر، چگونه بوده؟ آيا يك پيروزى جنگى بوده است يا يك پيروزى معنوى؟ بر ما معلوم نيست؛ ولى چنان‏كه قصيده گويا است، شايد اين پيروزى يك پيروزى لشكرى بوده؛ چه شاعر مى‏گويد: اين پيروزى به تنهايى كافى است تا زمانى كه ستارگان درخشان، تابندگى دارند در صفحه روزگار براى تو ثبت گردد. و مى‏گويد: از زمانى كه تو از نزد ما و سرزمين ما رفتى پيروزى و نصر از اين سرزمين رخت بربست و اكنون كه بازگشته‏اى، پيروزى و عدالت بازگشت؛ و ظلم، روى‏گردان شد. شاعر مى‏گويد: شقى‏ترين مردم با تو دشمنى ورزيد، تو او را به قتل


نقض
874

اَماجد دنيا و اَكابر عالم، معرّفى كرده است. و علاوه بر خيرات و مبرّات و ابواب البرّ و آثار خيريّه كه از خود به يادگار گذاشته‏اند و علاوه بر حقّ زعامت و رياست كه در دوران نقابت خود بر گردن شيعيان داشته‏اند، به تربيت علما و تقويت فضلا و نشر علم و ادب و اشاعه فضل و كمال پرداخته‏اند و بدين وسيله، مذهب پاكيزه جعفرى و آئين مقدّس اثنا عشرى را كه مذهب آبا و اجدادى‏شان بوده است، ترويج نموده و اعلاى كلمه دين و شريعت را وجهه همّت ساخته‏اند؛ چنان‏كه صدق همه اين بيانات، از ملاحظه تراجم خاندانِ ايشان، به خوبى بر مى‏آيد. و اگر فرضاً هيچ يك از امور مذكوره در اين خاندان نمى‏بود، فقط آن دو دفتر دانش و دو اختر بينش كه هر يك مانند بدر فروزان و مهر درخشان به جهان تشيّع پرتو انداخته و محيط علم و فضل را براى ايشان از زمان‏شان تا كنون منوّر ساخته است، در اثباتِ عظمت و جلالتِ آنان و بزرگى حقّ نعمت ايشان، بر گردن شيعيان، كافى مى‏بود؛ و آن دو گوهر يا دو دفتر و اختر، عبارت از دو كتاب شريف است كه به امر دو تن از افراد اين خاندان تأليف شده و به دستور آنان به رشته تصنيف در آمده است به ترتيب ذيل:
اوّل: كتاب بعض مثالب النَّواصب في نقض بعض فضائح الرّوافض؛ زيرا آن به تفصيلى كه مصنّف رحمه اللَّه عليه در آغاز كتاب بيان نموده، به دستور نقيب بزرگوار و سيّد عالى مقدار، شرف الدين ابوالفضل محمّد تأليف شده است (رجوع شود به ص 8). و قلم مثلِ منِ ناتوان، از وصف عظمت آن، عاجز است؛ بلكه اقدام به آن، نوعى از اسائه ادب مى‏باشد. علاوه بر آن، چنان‏كه گفته‏اند: مُشك آن است كه خود ببويد، نه آن كه عطّار بگويد.
دوم: كتاب شريف فهرست منتجب الدين رحمه اللَّه عليه است كه عظمت مقام و علوّ قدر آن نيز در ميان شيعه از آفتاب روشن‏تر است و در بلندى پايه آن همين بس كه اگر آن كتاب نمى‏بود، تراجم علماى شيعه كه از زمان فوت شيخ طوسى رحمه اللَّه عليه تا قريب به زمان علّامه حلّى رحمه اللَّه عليه بوده‏اند، به دست متأخّران ايشان نمى‏رسيد و با توجّه به مضمون نبوى معروف «مَن ورّخ مؤمناً فقد أحياه» علوّ قدر و عظمت شأن آن بيشتر معلوم مى‏شود. بارى، خوض در عظمت آن، از قبيل توضيح واضحات است؛ زيرا در نظر اهل فنّ، جلالت آن تأليف، مستغنى از شرح و بيان و بى‏نياز از اقامه دليل و برهان است؛ نوّر اللَّهُ مرقدَ مؤلّفه، و جَزاهُ عن الإسلام و أهله جزاءً يَليق بكرمه و فضله.
از ملاحظه قسمت رجالى نقض و ملاحظه فهرست منتجب الدين رحمه اللَّه عليه بر مى‏آيد كه منتجب الدين رحمه اللَّه عليه از نقض، استفاده بسيار نموده؛ زيرا اسامى اغلب رجال مذكور در فهرست مزبور در كتاب نقض به چشم مى‏خورد، با اين فرق كه غالب آن‏ها در نقض به طور اجمال و نوعاً به عنوان ذكر اسم فقط ياد شده است؛ لكن در فهرست به طور تفصيل. و قضاوت در اين امر، موكول به نظر اهل فنّ است كه اصحاب حلّ و عقد و ارباب ردّ و قبول‏اند.
شرف الدين مذكور در قم مدفون، و صاحب بقعه و مزارى معروف است و پسرش عزّ الدين يحيى نيز جنازه‏اش را بعد از قتل و شهادت و دفن وى در رى به قم نقل كرده‏اند، به تفصيلى كه در ترجمه ايشان، مبسوطاً نوشته‏ايم.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 431175
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به