امّا جوابِ اين كلمات آن است كه آنچه نشان داده است كه «خليفه را وزيرى ۱مبتدع بوده است مدّتِ بيست سال» نقصان به خليفه سنّيان عايدتر است كه به رافضيانِ قم و كاشان.۲ و از چند قسمت خالى نباشد اين حال: يا خليفه خود اعتقاد وزير ندانسته باشد و خواجه بعد از دويست و پنجاه سال مىداند تا خواجه غايب عالمتر باشد كه خليفه حاضر، و يا دانسته باشد و از خوف نيارسته باشد كه دفعش بكند يا معزولش بكند، و با مذهب خواجه راست نباشد كه خليفه از كسى بترسد و يا تقيّه و مداهنه كرده باشد در آن توقّف، و به مذهبِ خواجه عامّه مردم روا نباشد كه تقيّه كنند، خليفه روزگار چگونه روا باشد كه تقيّه و مداهنه كند؟ و قسمتِ آخرين۳ آن است كه دانسته باشد كه وزير شيعىمذهب است و قبول كرده باشد و روا داشته باشد، و چون خواجه روا نمىدارد آنچه خليفه كند، تا۴ عالمتر باشد كه خليفه و متعصّبتر باشد ازو. پس اگر خليفه با نبالتِ اصل و جزالتِ فضل بدان وزيرِ رافضى راضى بوده است، انكارِ آن كردن دگرباره احمقى و جاهلى باشد و هر كس كه اين فصل به انصاف بخواند، اين معنى بداند.
[ 30 ]
[ دفاع عبد الجليل از ابو سهل نوبختى ]
[ حضرت مهدى(ع) و پاك كردن جهان از ظلم و ضلالت ]
آنگه گفته است:
در مصر اسماعيليان پديد آمدند، و در عراق و قهستان و ديلمان سر بر آورده بودند، و خويشانِ بُلحسنِ فُرات بر عملهاى خطير بودند، و همه جهان در تحتِ تصرّفِ او بود، و دبيرانِ درگاه چون پسرانِ أبوالبغل ۵ و پسرانِ بِسطام،۶ و بوسهل نوبختى و قراباتِ او۷ و پسرانِ سنگلا۸ همه رافضى بودند يا ملحد، و همه مستولى بودند بر خليفه، و جهان در تصرّفِ ايشان بود.
امّا جوابِ اين سوداىِ طبع و زوايدِ ۹ محالات، آن است كه بُلحسنِ فُرات ۱۰متّهم نبود
1.ع - ث - ب - م: «وزيرش».
2.ع: «قاسان» (به قاف و سين مهمله).
3.ع: «آخرى». ث: «آخرت». ب - م: «و قسم آخر».
4.ع - ث - ب - م: «يا». ح: «پس او».
5.براى تراجم اين اشخاص رجوع شود به تعليقه ۴۲.
6.ع: «زوابد» به باى موحده.
7.صفحه «۸۱» چاپ قديم