887
نقض

روايت كرده و ما به نقل آن خواهيم پرداخت نقل كرده، تا آن‏كه گفته: - كُتب سيره، مشتمل است تخلّف او را بعد از كشته شدن عثمان از بيعت امير المؤمنين عليه السلام در زمره جماعتى از عثمانيّه؛ اگر خواستى تحقيق اين را بدانى، به تاريخ ابن الاثير رجوع كن».
ثقفى در غارات (ج 1، ص 221) گفته (ترجمه): «پس از آن كه اميرالمؤمنين عليه السلام قيس بن سعد بن عباده انصارى را - كه از ياران وفادار و سر سپردگان صميمىِ آن حضرت بود - از ولايتِ مصر معزول ساخت و به مدينه‏اش احضار فرمود، قيس از مصر برگشت و واردِ مدينه شد. پس حسّان بن ثابتِ انصارى - كه از هواخواهان عثمان بود و خون او را از اميرالمؤمنين مطالبه مى‏نمود - پيش قيس آمد و بناى شماتت و سرزنش را بر وى گذاشته گفت: اى قيس! عثمان را كشتى و گناهِ كشتنِ او را بر گردن گرفتى و پاداش نيكويى در برابر اين كار به دست نياوردى، اينك على نيز حقِ‏ّ خدمتِ تو را در نظر نگرفت و تو را از حكومتِ مصر برانداخت و به شكرِ عملِ تو نپرداخت. قيس، اين حرف او را انكار كرده و با كمالِ درشتى به او گفت: اى كوردلِ بى‏معرفت و اى بى‏بصيرت و بينش! به خدا سوگند، اگر نمى‏بود اين‏كه ميان قوم من و قوم تو جنگى بر پا مى‏شد، هر آينه گردنِ تو را مى‏زدم، فضولى موقوف كن و از خانه من بيرون رو و پى كار خود گير».
از بياناتِ گذشته، حالِ حسّان بن ثابت در نظر شيعه معلوم شد و از اين‏جا است كه مصنّف رحمه اللَّه عليه در آغاز كلام، درباره او گفت: «تظاهر كرد» و در آخر گفت: «اگر به حقيقت گفت اگر به مجاز» يعنى اين اشعار از او سر زده؛ امّا آيا در اين شعرها او راهِ حقيقتِ مطلب را پيموده، يا از راه مكر و حيله و تزوير، تظاهر به اين مدايح نموده و در باطن به غير اين مدايح در حقّ اهل بيت معتقد بوده است، طالبِ بحث از اين موضوع به تفصيل، به موارد ذكر آن در ساير كُتب مراجعه كند؛ زيرا اين مقام، بيشتر از بيانات مذكوره را مقتضى نيست.
امّا اشعار حسّان در روز غدير، شايد مانند خود حديث غدير، متواتر باشد، منتها اگر سخنى در آن‏ها باشد، در لفظ و عدد ابيات و كمّيّت و كيفيّت و تقديم و تأخير برخى از آن‏ها بر برخى ديگر است؛ و اِلّا اصل موضوع، قابل انكار نيست.
نگارنده گويد: طالب تفصيل و بسطِ بيشتر در احوال و اشعار حسّان بن ثابت، به كتاب الغدير (ج 2، ص 35-65) تأليف امينى رحمه اللَّه عليه رجوع كند.
امّا اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته (ص 244): «و به ديگر جا مى‏گويد [يعنى حسّان‏]: يا حبّذا (تا آخر)».
اين‏كه در ذيل صفحه گفته‏ايم: «نسبت اين شعر را با ذيلش كه قطعه‏اى است مشتمل بر پنج بيت، در جايى نديده‏ام» چنان‏كه در ص 234 چاپ اوّل بيان كرده‏ام، توضيح و تفصيلِ آن بدين قرار است:
ابو عبداللَّه گنجى شافعى در كفاية الطالب (ص 278-279) گفته: «قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: أنا الشجرة، و فاطمة فرعُها، و عليُّ لقاحُها، و الحسن و الحسين ثَمَرُها، و شيعتنا وَرَقُها؛ و الشجرة أصلها في جنّة عدنٍ، و الأصل و الفرع و اللّقاح و الورق في الجنّة.
قلت: أخرجه محدّث دمشق في مناقبه بطرقٍ شتّى. (و أنشدنا) الشيخ أبوبكر بن فضل اللَّه الحلبيّ


نقض
886

بن السيد أبي الحسن، من وجوه سادات عصره و أكابر بيته، سمع من أبي‏حفص و عبد الغافر الفارسي و المشائخ، توفّي في ربيع الأوّل سنة تسع و ستّين و أربعمائة».
و نيز او (در پشت ورق 55) گفته: «الحسن بن زيد بن الحسن بن زيد بن الحسن بن محمّد بن الحسين، سمع من موسى بن عمران».
اين شخص اخير نبايد از اين خاندان باشد؛ زيرا فقط تشابه در اسما است، امّا هيچ‏گونه اشارتى به نقابت يا سيادت نشده است؛ فَتَفَطَّنْ.

تعليقه 101

شعراى متقدّمان و متأخّران از تازيان و پارسيان‏

1. حسّان بن ثابت انصارى شاعر پيغمبر اكرم، از جمله مخالفانِ سرسخت اميرالمؤمنين و از زمره متخلّفان از بيعتِ آن سرور دين عليه السلام بوده است، چنان‏كه به بيانِ اجمالىِ آن خواهيم پرداخت. پس، بهتر آن مى‏بود كه مصنّف رحمه اللَّه عليه نام او را در صدر باب مخصوص به شعراى شيعه - رحمةُ اللَّه عليهم - قرار نمى‏داد، ليكن اشاره به اين مطلب را در كلام خود گنجانده است، چنان‏كه توضيحش خواهد آمد.
در هر صورت: فاضل محترم سيّد على اكبر برقعى - أطالَ اللَّه بقاءه - در كتاب راهنماى دانشوران (ج 1، ص 215-216) گفته: «حسّان - با فتح و تشديد سين بى‏نقطه - به معناى بسيار نيكو، و آن، نام اَبوالوليد حسّان بن ثابت بن منذر بن حرام بن عمرو بن زيد مناة بن عديّ بن عمرو انصارى خزرجى است، شاعر شهير كه به فرمان پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله مشركان را نكوهيد و بدى‏هايشان را فاش كرد و پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله گفت: بار خدايا! حسّان را به روح القدس مدد كن. و حسّان، خود گفت:

لساني و قَولي صارمان كلاهماو مبلغ ما لا يبلغ السيف مَقولي‏
و حسّان، شاعران قريش و شاعران عرب را هجو كرد و در سال 54 درگذشت و يكصد و بيست سال در جهان بزيست؛ شصت سال در جاهليّت و شصت سال در اسلام».
مامقانى رحمه اللَّه عليه در تنقيح المقال در ترجمه او گفته: «او از اصحاب پيغمبر است و مشهور بوده به شاعر رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله. و او همان است كه حديث غدير خُم را به نظم آورده؛ چنان‏كه مفيد رحمه اللَّه عليه در ارشاد خود و خوارزمى در مناقب و ديگران نيز ياد كرده‏اند. و پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله براى او دعا كرد و گفت: لا تزال مؤيّداً بروح القدس ما دُمْتَ ناصرنا؛ و در مقيّد ساختن آن حضرت دعاى خودش را به «ما دُمْتَ ناصرنا» معجزه و كرامتى است؛ زيرا كه اين دعا مشتمل است به خبر دادنِ آن حضرت از غيب به جهت اين‏كه حسّان پس از آن كه دوستار اهل بيت پيغمبر بود و مدح ايشان را در اشعار خود مى‏سرود و دماغِ كافرانِ بدكار را به اين وسيله بر خاك مى‏ماليد، بعد از پيغمبر خاتم صلى اللَّه عليه و آله مخالفان اهل بيت، او را منحرف ساختند و به زَخارف دنيوى او را بفريفتند؛ پس او از دوستى اهل بيت عليهم السلام برگشت و مخالفت نصّ خدا و پيغمبر در حقّ ايشان نمود تا به درجه‏اى كه گفته‏اند: اميرالمؤمنين را سبّ كرد و هجو نمود و دعايى را كه خودش در حقّ دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام در اين مصراع «و كُن للَّذي عادى عليّاً معادياً» كرده بود، در حقّ خود او تحقّق پيدا كرد - آن‏گاه عبارتى را كه ثقفى در غارات از حسّان

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429882
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به