897
نقض

يحيى - مى‏گريد. او از كشته شدن يحيى دردمند است و پاداش او را در علّيّين مهيّا مى‏داند و اندوه مى‏خورد كه علويان پيوسته كشته‏هاى به خون آغشته داده‏اند و كشندگان ايشان بدون ترسى از خداوند و انتقام او و بدون اين‏كه حقّ پيغمبر عليه السلام و اهل بيت او را رعايت كنند، دست به چنين فجايعى مى‏زنند و عبّاسيان را با جرأت، دشنام مى‏دهد. و آنان را بيم مى‏دهد كه سرانجام به دست يك منتقم علوى، امر خلافت به نصابش و حق به اهلش باز گردد و آن علوى همگى عبّاسيان را با لشكر انبوه خود نابود سازد. و محمّد بن عبداللَّه بن طاهر را مخاطب ساخته آرزو مى‏كند كه دولت و قدرت خاندان ايشان در خراسان زوال پذيرد و اعلان مى‏نمايد كه ايشان دشمنان پيغمبر و اسلام‏اند و دولتشان ناگزير نابود خواهد شد و دل‏هاى مجروح و سينه‏هاى داغدار را آرامش خواهد بخشيد.
به اين نحو، ابن الرومى تشيّع خود را علنى نمود و شايد به علّت همين تشيّع بوده كه او هيچ وقت نخواسته است روبه‏وى خلفا بايستد و ايشان را مدح گويد، در نتيجه در مجالس ايشان در سامرّاء حضور نيافت، با اين حال به سامرّاء رفت و آمد زياد داشت، امّا از آستان وزرا تجاوز ننمود. و ملاحظه مى‏گردد كه او نخواسته است فرماندهان تُرك را مدح گويد - تا آن كه گفته: - ابن الرومى يكى از خاندان‏هايى را كه در بغداد، فراوان مدح گفته، خاندان نوبختيان است كه داراى اصل فارسى بوده‏اند و از قديم به داشتن فرهنگ و كثرت ترجمه آثار فارسى به عربى مشهور بوده‏اند. و مهمّ‏ترين شخصى كه ابن الرّومى از آن خاندان مدح نموده، ابو سهل اسماعيل بن على است كه از بزرگان شيعه بوده است و مى‏گويند: مؤسّس فرقة اثنى عشريّه، او بوده است. اتّصال ابن الرومى با ابوسهل تشيّع او را و امكان اين را كه او نيز مانند ابوسهل، امامىِ اثناعشرى بوده، تأكيد مى‏كند... - تا آن كه گفته: - ابن الرومى در اشعار خود از قصايد و مقطوعات مختلفه از معتضد بسيار نام برده و او را مدح نموده است. و چنين برمى‏آيد كه او حتّى يكى از آن‏ها را هم در برابر معتضد نخوانده است؛ چه تشيّع او پيوسته او را از كاخ عبّاسيان دور مى‏داشت. و به عقيده ما اين موضوع، مهمّ‏ترين سبب بوده كه وزرا به او روى مى‏آورده، سپس به ناچار به جهت شهرت تشيّع او، از او روى مى‏گرداندند» (اين ترجمه، به قلم على محدّث است).
11. ابن حجاج البغدادى. اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و ابن حجّاج البغدادى شيعه بوده است».
قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در مجالس المؤمنين (ج 2، ص 544 چاپ اسلاميّه) در ترجمه او آورده: «ابن خلّكان گفته: ديوان او ده مجلّد است و غالب در اشعار او هزل است و در جِدّ نيز سخنان خوب دارد. و بعضى اوقات، محتسب بغداد بود. و او را در شعر به مرتبه امرؤ القيس نهاده‏اند و گفته‏اند كه: در ميان ايشان مانند ايشان كسى پيدا نشده؛ زيرا كه هر يك از ايشان، مخترع طريقى خاصّ‏اند كه به ايشان اختصاص دارد. در روز سه شنبه بيست و نهم جمادى الآخرة از سال سيصد و نود و يك، در نيل - كه موضعى است ميان كوفه و بغداد - وفات يافت و جنازه او را از آن‏جا به بغداد آوردند. و وصيّت كرده بود كه او را در پايين پاى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام دفن كنند و بر قبر او بنويسند كه: و كلْبُهُم باسطٌ ذِراعَيْه بالوَصيد».


نقض
896

قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در مجلس يازدهم از مجالس المؤمنين (ج 2، چاپ اسلاميّه، ص 540 - 542) گفته: «ابوتمّام طائى؛ نام او حبيب بن اوس است. در كتاب نجاشى و كتاب خلاصه مذكور است كه: ابوتمّام، امامى مذهب بود و اشعار بسيار در مدح اهل بيت اطهار دارد و از آن جمله قصيده‏اى است كه در آن‏جا ذكر ائمّه اهل البيت عليهم السلام تا امام ابوجعفر محمّد جواد عليه السلام نموده؛ زيرا كه در ايّام حيات آن حضرت وفات يافت. و جاحظ در كتاب حيوان گفته كه: ابوتمّام طائى از رؤساى رافضه بود و از تأليفات او است كتاب حماسه و كتاب مختار شعر قبايل.
و عبداللَّه بن معتز در تذكره خود بعضى از اوايل قصيده او را ذكر نموده و گفته كه: اگر تمام اوايل قصايد خوب اَبوتمّام را ذكر كنيم، يك بخش از كتاب خود را به آن مشغول بايد ساخت و اگرچه به يك مصراع از اوايل آن‏ها اكتفا كنيم. (تا آخر كلمات او كه طالب آن به آن‏جا مراجعه كند)».
نگارنده گويد: عالم جليل سيّد محسن عاملى رحمه اللَّه عليه درباره اين شاعر بزرگ شيعى، كتابى بزرگ مبسوط نوشته است؛ طالب تفصيل به آن‏جا مراجعه كند و اين مقام بيش از اين مقدار را گنجايش ندارد.
10. ابن الرومى؛ محدّث قمى در هديّة الأحباب گفته:
«ابن الرومى ابو الحسن علىّ بن عبّاس بغدادى شاعر، مشهور به كثرت تطيّر، صاحب اشعار و نوادر معروفه است، وفاتش سنه 283 (رفج) و من شعره:

رأيتُ الدَّهر يرفع كلّ و غدٍو يخفض كلَّ ذي شميمٍ رضيّة
كمثل البحر يغرق فيه حيّ‏و لا تنفكّ تطفو فيه جيفة
أو الميزان يخفض كلَّ وافٍ‏و يرفع كلّ ذي زنةٍ خفيفة
(تا آخر)».
شوقى ضيف در تاريخ الأدب العربى (جلد عصر دوم عبّاسى، ص 296-324) ضمن احوال ابن الرومى گفته: «ابن الرومى در سال 248 در دوره منتصر به سامرّاء رفت و احمد بن الخصيب وزير او را مدح گفت و بى‏درنگ به بغداد بازگشت. و چنين برمى‏آيد كه او درها را به روى خود بسته ديده است. و شايد سبب حقيقى كناره گرفتن او از سامرّاء تشيّعى بوده كه او در نفس خود پنهان مى‏داشته است. از سامرّاء به زادگاه خود بازگشت و طولى نكشيد كه يحيى بن عمر علوى، انقلاب سختى در كوفه بر ضدّ دولت برپا نمود و لشكر انبوهى براى جنگ با عبّاسيان بسيج كرد. در سال 250 محمّد بن عبداللَّه بن طاهر به جنگ او رفت و يحيى در ميدان نبرد به قتل رسيد. ابن الرومى از قتل او سخت خشمگين شد و قصيده جيميّه مفصّلى در رثاى او سرود و بر مرگ او به تلخى گريست و شدّت سوزش اندوه خود را در مثل چنين اشعارى جلوه‏گر نمود (ديوان، ص 224):

سلامٌ و ريحانٌ و رَوْحٌ و رحمةٌعليك و ممدودٌ من الظّلِّ سَجْسَجُ‏
و يا أسفى أن لا يردَّ تحيّةًسوى أرَجٍ من طيب نشرك يأرَجُ‏
ألا إنّما ناح الحمائمُ بعد ماثويتَ و كانت قبل ذلك تهزجُ‏
ابن الرومى در اين قصيده، تنها بر يحيى نمى‏گريد، بلكه بر همه علويان - از حسين شهيد كربلا تا

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398940
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به