899
نقض

سالِ سيصد و بيست و هفت بود در بصره، و وفات او روز دوشنبه بيست و پنجم محرّم از سال سيصد و هشتاد و سه در بصره بود.
القاضى ابوالقاسم علىّ بن المحسن بن علىّ بن محمّد بن ابى‏الفهم التنوخى، پسر قاضىِ ماضى است. ابن كثير شامى گفته كه: او از اعيانِ فضلاى روزگار بود. وُلد بالبصرة سنة خمس و ستّين و ثلاثمائة، و سمع الحديث سنة سبعين، و قبلت شهادته عند الحكّام في حداثته، و تولّى القضاء بالمدائن و غيرها، و كان صدوقاً محتاطاً إلّا أنّه كان يميل إلى الاعتزال و الرَّفض.
ابن خلّكان گويد كه: از آثارِ او اين قدر به من رسيده كه: با ابوالعلاء معرّى، شيوه مصاحبت مى‏ورزيده و شعر بسيار ياد داشت. و ايشان خانواده بزرگ‏اند و همگى اُدبا و فضلا و ظرفا بوده‏اند. خطيب، او را در تاريخ بغداد ذكر نموده و گفته كه: او تحصيلِ علمِ حديث نموده بود و در ايّامِ جوانى، جميع حُكّام، او را عادل و مقبولٌ الشّهادة مى‏دانستند و تا آخرِ عمر، مقبول؛ و در حديث، صدوق بود. و بعضى اوقات، قضاىِ مداين و مضافات آن به او مفوّض بود. و بعضى احيان، قضاىِ آذربايجان و آن نواحى به او متعلّق بود. ولادتش در منتصفِ شعبان سنه خمس و ستّين و ثلاثمائه در بصره، و وفاتش در يكشنبه اوّل محرّم سنه سبع و اربعين و اربعمائه بود».
محدّث قمى رحمه اللَّه عليه در هدية الأحباب گفته: «التنوخى؛ القاضي ابوالقاسم علىّ بن محمّد بن داود الأنطاكىّ البغدادي، عالم به اُصول معتزله و نجوم و شعر و فقه بر مذهب ابوحنيفه؛ قاضى بصره و اهواز بوده. وزير مهلّبى و سيف الدّوله او را بسيار احترام مى‏كردند. وفات كرد در سنه 342 (شمب).
و گاهى اطلاق مى‏شود تنوخى بر ابى‏على محسن بن علىّ بن محمّد بن أبى الفهم قاضى امامى، صاحب كتاب الفرج بعد الشدّة، وفاتش سنه 384 (شفد).
و تنوخ - كَصَبور - اسم قبيله‏اى است از يمن.
و گاهى اطلاق مى‏شود بر پسرش ابوالقاسم علىّ بن محسّن، صاحب سيّد مرتضى و تلميذ او. و عن الرياض: و الأكثر على أنّه مِن الإماميّه، لكنّ العلّامة قد عدّه في أواخر إجازته لأولاد ابن زهرة من جملة علماء العامّة و من مشائخ الشيخ الطوسي؛ فتأمّل».
13. اديب مهابادى. اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و الأديب المهابادى، اديب و عالم و شاعر؛ بى‏شبهت شاعى بوده است».
نگارنده گويد: ترجمه او در تعليقه 91 گذشت.
14. كثيّر عزّه. اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و كُثَيِّرِ عَزَّه كه شاعر عبدالملكِ مروان بوده است تا در شعر مى‏گويد».
مراد از تشيّع «كثيِّر» تشيّع به معناى اعمّ آن است؛ يعنى مراد، آن كسانى هستند كه اميرالمؤمنين عليه السلام را خليفه بلافصل مى‏دانند، نه به معناى خاصّ آن كه مراد اثنا عشريان باشند، چنان‏كه در نقض در ذيل نام او تصريح كرده‏ايم.
محدّث قمى رحمه اللَّه عليه در سفينة البحار گفته: «قال الشيخ المفيد: و كان كُثَيِّرُ عَزَّةَ كيسانيّاً، و مات على ذلك،


نقض
898

12. قاضى تنوخى. قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در مجالس المؤمنين (ج 1، چاپ اسلاميّه، ص 541 -543) در مجلس پنجم كه در ذكر بعضى متكلّمين و مفسّرين و محدّثين و فقها و مجتهدين و اعيان قُرّاء و نُحاة و لغويّين از تَبَعِ تابعين است - از فرق شيعه و مخصوصاً اثنا عشريّه - گفته: القاضى اَبوالقاسم علىّ بن محمّد بن ابى‏الفهم التنوخى، از فضلاى فُصحاى شيرين ادا، و حاجبِ آستان سيّد مرتضى علم الهدى بود. ابن خلّكان گفته كه: او از ملك‏زاده‏هاى تنوخ بود و در علم و فهم، قصب السّبق از اَقران مى‏ربود. در علم كلام و حكمت، خصوصاً فنِ‏ّ نجوم، مهارت تمام داشت.
ثعالبى در حقّ او گفته كه: از اعيانِ اهل علم و ادب، و افراد ارباب كرم و حُسن شيم بود و مشربش به غايتْ عالى و شيوه اطلاق او را حالى شده بود و زبانِ حالش به مضمون اين كلمات مترنّم بود: إن أردت فإنّي سبحة ناسكٍ، أو أحببت فإنّي تفّاحة فاتك، أو اقترحت فإنّي مدرعة راهبٍ، أو آثرت فإنّي نخبة شارب... چندين سال قضاى بصره و اهواز از جانبِ خلفاى بغداد به او مفوّض بود و چون او را معزول ساختند، به خدمتِ سلطان سيف الدوله بن حمدان كه از اَعاظم سلاطين شيعه اماميّه بود رفت و در انتظام مهامّ خود از او استمداد نمود و سيف الدوله او را تعظيم و تكريم بسيار فرمود و كتابتى در سفارشِ او به خليفه نوشت و خليفه به موجبِ التماس سيف الدوله، همان منصب قضاى بصره و اهواز را به او تفويض نمود و در مرتبه و وظيفه او افزود. و وزير مهلّبى و ديگر وزراىِ شيعه عراق، به صحبتِ او مايل بودند و در رعايت و حمايتِ او نهايتِ مبالغه و تعصّب به كار مى‏بردند و او را ريحانه علما مى‏شمردند. و او را سخنان بى‏نظير و اشعار دل‏پذير است. ولادتِ او در انطاكيّه در روز يكشنبه بيست و ششم ذى الحجّه از سال دويست و هفتاد و هشت بود، از آن‏جا به بغداد آمد و تحصيلِ فقه و حديث و غير آن نمود و در سال چهارصد و دو وفات يافت.
القاضى اَبو على المحسن بن اَبى‏القاسم علىّ بن محمّد بن ابى‏الفهم التنوخى، فرزند فاضل ارجمند، قاضى ابوالقاسم است كه قبل از اين، احوال او مذكور شد. ابن خلّكان گفته كه: ثعالبى پدر و پسر را در يك باب ذكر نموده، امّا پدر را مقدّم آورده و بعد از آن نام پسر را برده و گفته كه: هو هلال ذلك القَمَر، و غُصْنُ هاتيك الشجر، و الشاهد المعدّل لمجد أبيه و فضله، و الفرع المشيّد لأصله، و النائب عنه في حياته، و القائم مقامه بعد وفاته.
و از مصنّفات او كتاب الفرج بعد الشدّة است. و او را ديوان شعرى است بزرگ‏تر از ديوانِ پدر. و ديگر مصنّفات دارد. و از ابوبكر صولى و ديگر علما استفاده فرموده و آخر در بغداد اقامت نموده و تا وقتِ وفات، به درسِ حديث اشتغال مى‏فرمود. و سماع حديثِ او صحيح، و شعر او فصيح، و مهارتِ او در علوم ادبيّه آشكارا و صريح بود. در اوايلِ حال، از جانبِ بعضى از وزرا و عمّال، به قضاىِ مصر و بابل اشتغال داشت و بعد از خليفه بغداد مطيع للَّه، قضاى عسكر مُكْرَمْ و كوه گيلويه را به او مفوّض داشت و آخر او را مقلّد به ديگر مناصب و حكومات ساختند.
و ابن كثير آورده كه: در وقتى كه طائع خليفه عبّاسى، دختر ملك عضد الدوله را خواستگارى نمود، خطبه عقد را قاضىِ مذكور خواند. ولادتِ او در شب يكشنبه بيست و ششم شهر ربيع الأوّل از

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398924
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به