901
نقض

«مؤلّف گويد: اگر اين سخن راست باشد كه كُثَيِّر كيسانى بوده است، پس گمان مى‏رود كه او از اين عقيده برگشته و شيعىِ اثناعشرى شده است، چنان‏كه اين امر درباره سيّد حميرى رحمه اللَّه عليه نيز روى داده است؛ زيرا اهل نقل از مخالف و مؤالف، اتّفاق نموده‏اند بر اين‏كه حضرت باقر عليه السلام در تشييع او حاضر بوده و جنازه او را برداشته است».
ابن شهرآشوب در معالم العلماء گفته: «چون كُثَيِّر مُرد، حضرت باقر عليه السلام جنازه او را برداشت در حالى كه عرق از بدن مباركش جارى بود».
15. مهيار ديلمى. محدّث قمى رحمه اللَّه عليه در تتمّة المنتهى (ص 343) گفته: «و در سنه 428 در پنجم جمادى الآخره، مهيار ديلمى، شاعر شيعى معروف، وفات كرد. و مهيار، مجوسى و از اولاد انوشيروان عادل بوده و بر دست سيّد رضى، اسلام آورده».
و در الفوائد الرضويّه في أحوال علماء المذهب الجعفريّة (ص 688-689) گفته: «مهيار الديلمىّ البغدادىّ ابوالحسن فاضل، شاعر اديب، از شعراىِ مُجاهرين اهل بيت عليهم السلام و از غلمانِ سيّد شريف رضى - رضوانُ اللَّه عليه - است. جمع كرده مابينِ فصاحت عرب و معانى عجم را. و او از اولاد انوشروان عادل است و در اصلْ مجوسى بوده و بر دست سيّد رضى اسلام آورده، در پنجم جمادى الثانيه 428 وفات كرد. و اشعار بسيار در مدحِ اهل بيت و مراثىِ ابوعبداللَّه الحسين عليهم السلام گفته. ابوالقاسم بن برهان كه از رؤساى عامّه بوده با وى گفت كه: تو به سببِ اسلامِ خود، از يك زاويه جهنّم به زاويه ديگر، منتقل شدى! فرمود: براى چه؟ گفت: براى آن كه مجوسى بودى اسلام آوردى و سَبّ سَلف مى‏كنى در شعرِ خود. گفت: من سب نمى‏كنم مگر آن كسانى را كه خدا و رسول، ايشان را سَبّ كرده‏اند».
قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در مجالس (ص 532-533، ج 2، چاپ اسلاميّه) گفته: «ابوالحسن مهيار بن مردويه الكاتب الشاعر الديلميّ الفارسي؛ شيخ عبدالجليل رازى و ابن كثير شامى و يافعى آورده‏اند كه او در اصلْ مجوسى و از اولاد انوشيروان عادل بود و بر دست مير رضى الدين رضى اللَّه عنه كه شريف و نقيب كوفه و بغداد بود مسلمان شد. و شعر متين نيكو بر طبق مذهب شيعه، مشتمل بر طعن و قدح در خلفاى ثلاثه و اتباع ايشان، از او سر مى‏زد، تا آن كه ابوالقاسم بن برهان كه يكى از اهل سنّت بود، روزى به او گفت: اى مهيار! از يك زاويه نار به زاويه ديگر از آن آمدى؛ زيرا كه مجوس بودى و الحال كه مسلمان شدى، ذمّ صحابه مى‏كنى. مهيار در جواب گفت: آرى، احتمال دارد كه جهتِ مشاهده حال خُسرانْ‏مآل دشمنِ عترت و آل - كه مقتدايان تواند - به دوزخ درآيم و آتشِ اظهارِ مرتبه خود را علاوه سوز و گداز ايشان نمايم و به بركتِ محبّتِ اهل البيت عليهم السلام آتشِ دوزخ بر من برد و سلام گشته بيرون آيم و به خلد آباد بهشت توجّه نمايم».
طالب تفصيل بيشتر، خودش تحقيق نمايد. و امينى رحمه اللَّه عليه در الغدير (ج 4، چاپ دوم، ص 232 - 261) نيز به ترجمه مهيار بر وجه تا حدّى مبسوطتر پرداخته و مطالبى را كه ما ذكر نكرده‏ايم ياد كرده است.
احمد نسيم، مصحّح ديوان مهيار در مقدّمه ديوان، بعد از نقل ترجمه مهيار از وفيات الأعيان و دمية القصر گفته:


نقض
900

و له في المذهب الكيسانيّة قوله:

ألا إنّ الأئمَّة مِن قريشٍ‏وُلاة الحقِّ أربعةٌ سواء
عليّ و الثَّلاثة مِن بنيه‏هم الأسباط ليس بهم خفاء
فسبطٌ سبط إيمانٍ و بِرّو سبطٌ غيّبته كربلاء
و سبطٌ لا يذوق الموت حتّى‏يقود الخيل يقدمها اللّواء
يغيب فلا يُرى فيهم زماناًبرضوى عنده عسل و ماء
(نقله المجلسي رحمه اللَّه عليه في تاسع البحار في باب 49، ص 170)».
و در تتمّة المنتهى (ص 82 -83) گفته: «در سنه 105 كُثَيِّر بن عبدالرّحمن خزاعىِ شيعى، شاعر مشهور، در مدينه وفات كرد و او از شعراى حضرت باقر عليه السلام و از خواصّ آن حضرت بود. و چون وفات كرد، حضرت بر جنازه او حاضر شد و او را بلند كرد. و اتّفاقاً در روز وفات او عكرمه مولى ابن عبّاس نيز در مدينه وفات كرد، مردم گفتند: امروز اَفْقَه مردم و اَشْعَر مردم وفات كردند».
قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در مجالس المؤمنين (ج 2، چاپ اسلاميّه، ص 439-440) در مجلس يازدهم - كه در ذكر شعراى عرب است كه سند ارباب ادب‏اند - گفته: «كُثَيِّر الْخُزاعى - عَفا اللَّه عنه - او را كُثَيِّر عَزَّه نيز گويد؛ اضافه به زنى كه عزّه نام داشت. در تاريخ يافعى مسطور است كه: نام او عبدالرّحمن؛ و لقب او كُثَيِّر است به صيغه تصغير. و او شيعىِ غالىِ قائل به رجعت بود و از مشاهير عشّاق عرب است كه با عزّه دختر جميل بن حفصه - كه يكى از بنى حاجب بن غِفار بود - عشق مى‏ورزيد و او را با عزّه، حكايات و نوادر مشهوره واقع است و اكثر شعرِ كُثَيِّر در باب او است. و چون كثير التعصّب بود از براىِ آل ابى طالب؛ و عبدالملك مروان، عقيده او را مى‏دانست، هرگاه از او چيزى مى‏پرسيد، يا شعرى مى‏طلبيد، به او مى‏گفت كه: به حقّ علىّ بن ابى طالب عليه السلام، كه از فلان چيز مرا خبر ده، يا فلان شعر را بر من بخوان».
و صاحب حبيب السير گفته كه: «كُثَيِّر، به اتّفاقِ مورّخانِ عرب، شيعى مذهب بود و مع ذلك با بنى‏اُميّه مصاحبت مى‏نمود. و ايشان به سببِ حسن طبع و جودتِ ذهنى كه داشت، متعرّض او نمى‏گشتند».
مؤلّف گويد: متبادر از كلامِ يافعى و صاحبِ حبيب السِّير آن است كه: كُثَيِّر عَزَّه، شيعىِ امامىِ اثناعشرى بوده؛ امّا نه چنين است. بلكه بر وجهى كه در كتاب منتقى از تآليفِ سيّد مرتضى علم الهدى مذكور، و در احوالِ محمّد بن حنفيّه از تاريخ ابن خلّكان سابقاً منقول شده، كيسانى بوده و تا وقتِ مردن، اعتقاد به امامت و مهدويّتِ محمّد بن حنفيّه داشته و او را تا وقتِ ظهور دين بر تمام روى زمين زنده انگاشته. و اين اشعار در مذهبِ كيسانيّه از او است:

«ألا إنّ الأئمّة من قريش‏وُلاة الحقّ أربعة سواء...»
گمان مى‏رود كه اگر كثيّر در اوّل، كيسانى بوده، در آخر برگشته و اثناعشرى شده است.
سيّد على خان مدنى رحمه اللَّه عليه در الدرجات الرّفيعه (ص 589-590) در پايان ترجمه كُثَيِّرْ گفته:

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398882
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به