چون دانستند كه اين سه تن چاقوزننده از باطنياناند، اين پندار زايل شد».
تعليقه 131
صحّت نَسَب فاطميان مصر
اينكه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته است: «كه اين جماعت نه از اولاد على و فاطمهاند و نَسَب ايشان بدين دعوى كه مىكنند باطل است و از اولاد ميمون قدّاحاند»؛ نزد ارباب فنّ و علماى انساب درست نيست و كافى است در اين باب، قول نسّابه شهير ابن عنبه؛ و نصّ عبارت او در كتاب الفصول الفخريّه (ص 143-144) اين است: «و در نسب خلفاى مصر، خلاف بسيار است و عبّاسيان ايشان را نفى كردند و محضرها نوشتند در اين باب، و بدان منضمّ كردند آنچه به ايشان نسبت مىكنند از الحاد و سوء اعتقاد. و بسيار از علما در تصانيف خود نفى ايشان كردند و آنچه گفتند در باب ايشان از طعن، راست نمىآيد؛ از بهر آن كه مبنى است بر آن كه «اوّل خلفاى ايشان مهدى عبيداللَّه پسر محمّد بن اسماعيل است لصلبه و زمان او احتمال آن ندارد» بلكه بعضى مبالغه كردند در آن كه اسماعيل بن الصادق عليه السلام را عقب نيست و اين محضِ دروغ است و سيّد رضى الدين موسوى، با جلالتِ قدر، تصحيح نَسَب ايشان در شعر خود كرد، چون مىگويد:
مامْقامي على الهَوان و عنديمقولٌ صارمٌ و أنف حميّ
أحمل الضَّميم في بلاد الأعاديو بمصر الخليفة العلويّ
من أبوه أبي و من جدّه جدّي إذا ضامني البعيد القصيّ
و در محضرى كه عبّاسيان نوشتند، به نفى ايشان ننوشت و در آن با او بحث بسيار رفت. و ابن الاثير الجزرى صاحب تاريخ كامل ميل تمام دارد به صحّت نسب ايشان؛ و دور نمىگويد، بلكه صحّت نَسَب ايشان نزديك است و بعضى نسّابان جزم به صحّت آن كردند؛ و اللَّه أعلم».
نگارنده گويد: شايد منشأ عقيده مصنّف رحمه اللَّه عليه و امثال او از نفىكنندگانِ صحّت نسب فاطميان، مخفى بودنِ حقيقت امر در نتيجه فعّاليت و پروندهسازىهاى عبّاسيان بوده است و همچنين سوء معامله و بد رفتارىهاى تابعانِ حسن صبّاح از قتل و غارت و غيله و غير ذلك، آنان را از فاطميان مصر، متنفّر و منزجر مىكرده است؛ زيرا حسن صبّاح خود را نماينده فاطميان معرّفى مىنموده است. در هر صورت، نوع علماى آن زمان كه تحت نفوذ سياسى و سلطه بنى عبّاس مىزيستهاند، حقيقت امر را در اين امر در نيافتهاند و يا جرأت بر بيان واقع نداشتهاند؛ و اللَّه العالم بحقيقة الحال.
تعليقه 132
مفاضله بين انبيا و ائمّه عليهم السلام
اينكه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته است كه: «مذهب شيعه اصوليّه آن است كه هر يك از انبياى كبار بهتراند از اميرالمؤمنين عليه السلام كه ايشان هم نصّاند و هم معصوم؛ و ايشان اصحابِ وحىِ خداوندند و او را اين درجت نيست»؛ و به مضمون و مفاد اين عبارت در چند مورد ديگر نيز تصريح كرده است؛ «پس ائمّه