الشيعه (ص 284، جزء چهل و يكم) در ترجمه ابن الرومى رحمه اللَّه عليه ضمن نقل اشعارى از قصيدهاى از وى در مدح اميرالمؤمنين على عليه السلام گفته:
«و أراه كالتّبر المصفّى جوهراًو أرى سواه لِنا قِدِيه مُبَهْرَجاً»
از صريح منطوق اين بيت بر مىآيد كه مضمون آن، مطابق مضمون دو بيت مورد بحث است؛ زيرا معناى آن اين است كه: من اميرالمؤمنين على عليه السلام را از جهتِ سرشت و نهاد و جوهر و نژاد، مانند زرِ ناب و طلاى بىغش مىبينم و مىدانم و كسان ديگر را هنگام اختبار و اعتبار قلب و ناسره و غير رايج مىبينم و مىدانم.
پس بر مىگرديم به بحث از اصل موضوع و مىگوييم: چند نفر از علماىِ اَعلام و بزرگانِ اسلام در تأليفات خود، اين دو بيت را به اُمّ المؤمنين عايشه نسبت دادهاند و ما به نقلِ كلماتِ ايشان در اينجا مىپردازيم.
حكيم سنايى رحمه اللَّه عليه در حديقه (ص 244 چاپ طهران، به تصحيح آقاى مدرّس رضوى) ضمن بيانات خود تحت عنوان «ستايش اميرالمؤمنين علىّ بن ابىطالب عليه السلام» گفته: «و قال جابر بن عبداللَّه الأنصاري رضى اللَّه عنه: دخلت على عائشة - رضي اللَّه عنها و عن أبيها - على النبي صلى اللَّه عليه و آله فقال: يا عائشة، ما تقولين في أميرالمؤمنين عليّ بن أبيطالبٍ، فأطرقت مليّاً، ثمّ رفعت رأسها، فقالت بيتين:
إذا ما التّبر حُكَّ على مِحَكّتبين غِشُّهُ من غير شكّ
و فينا الغِشُّ و الذَّهب المصفّىعليُّ بيننا شِبْه الْمِحَكّ»
مؤلّف الكنز المدفون و الفلك المشحون (ص 68 نسخه مطبوعه در مصر به سال 1321) گفته: «و سئلت عائشة - رضي اللَّه عنها - عن عليّ بن أبي طالبٍ رضى اللَّه عنه فأنشدت: «اذا ما التِّبْرُ حُكّ على محكّ (تا آخر دو بيت [كه ]گذشت)».
ابن الصباغ مكّى مالكى در فصول المهمّه در فصل خامس - كه در حالات امام محمّد باقر عليه السلام است - گفته: «و روي أنّ محمّد بن عليّ الباقر عليه السلام سأل جابر بن عبداللَّه الأنصاري - لمّا دخل عليه - عن عائشة و ما جرى بينها و بين عليّ عليه السلام، فقال له جابر: دخلتُ عليها يوماً و قلتُ لها: ما تقولين في عليّ بن أبيطالبٍ؟ فأطرقت رأسها، ثمّ رفعته، فقالت (آنگاه دو بيت را تا آخر نقل كرده)».
تعليقه 156
قتل مسترشد و راشد
آنچه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته است: «حادثه مرج با مسترشد»؛ اشاره به جنگ مسترشد خليفه عبّاسى است با سلطان مسعود بن محمّد بن ملكشاه سلجوقى كه منتهى به قتل مسترشد شد. و كلمه «مرج» اشاره به دايمرج يا دايمرگ است كه تلاقى خليفه و سلطان مسعود در آن مكان - كه در حوالى همدان است - واقع شده و جنگ ايشان در آنجا اتّفاق افتاده است و همه مورّخان به شرح و بيان اين قضيّه پرداختهاند.
استاد فقيد عبّاس اقبال در تاريخ عمومى ايران (ص 370-371) تحت عنوان «قتل مسترشد در 18 ذى القعده 529 و راشد در 25 رمضان 532» گفته: «بعد از مستقرّ شدنِ مسعود بر تختِ سلطنتِ