961
نقض

اين‏جا مى‏نگاريم:
علىّ بن عيسى اربلى - رَفَعَ اللَّه درجتَه - در كتاب شريف كشف الغمّه (ص 324، چاپ اوّل، و ص 265، ج 3، چاپ دوم) در احوال امام زمان حجّت بن الحسن العسكرى - عجّل اللَّه تعالى فرجه - گفته: «و قد كنت ذكرت في المجلّد الأوّل أنّ الشّيخ أبا عبداللَّه محمّد بن يوسف بن محمّد الكنجيّ الشافعي عمل كتاب كفاية الطّالب في مناقب عليّ بن أبي‏طالب، و كتاب البيان في أخبار صاحب الزّمان، و حملهما إلى الصاحب السعيد تاج الدين محمّد بن نصر بن الصلايا العلويّ الحسيني - سقى اللَّه عهدَه صوب العهاد - فقرأنا الكتابين على مصنّفهما المذكور في مجلسين آخرهما يوم الخميس سادس عشرة جمادي الآخرة من سنة ثمانٍ و أربعين و ستّمائةٍ بإربل، و ذكرت ما تهيّأ ذكره من أخبار الكتاب الأوّل في أخبار مولانا أميرالمؤمنين عليه السلام، و ها أنا أذكر ما يلائم غرض هذا الكتاب من أخبار مولانا المهدي عليه السلام؛ و ما توفيقي إلّا باللَّه، عليه توكّلت و إليه اُنيب:
قال: إنّي جمعتُ هذا الكتاب و عريّته من طرق الشيعة ليكون الاحتجاج به آكد (تا آخر كلام او)».
و در مجلّد اوّل (ص 140، چاپ اوّل، و جلد دوّم، چاپ جديد، ص 90-91) در فضائل حضرت زهرا عليها السلام گفته: «و حكى لي السعيد تاج الدّين محمّد بن نصر بن الصّلايا العلويّ الحسيني - سقى اللَّه ثراه، و أحسن عن أفعاله الكريمة جزاه - أنّ بعض الوعّاظ ذكر فاطمة عليها السلام و مزاياها، و كون اللَّه تعالى وهبها من كلّ فضيلةٍ مرباعها و صفاياها، و ذكر بعلها و أباها، و استخفّه الطّرب، فأنشد:

خجلاً مِن نور بهجتهاتتوارى الشمس بالشَّفَق‏
و حياءً مِن شمائلهايتغطَّى الغصن بالورق‏
فشقَّ كثير من الناس ثيابهم، و أوجب وصفها بكائهم و انتحابهم».
بر حسب تصفّح و تفحّص سطحىِ غير دقيق كه به كتاب كشف الغمّه كردم، به جز اين دو مورد مذكور گذشته به نام ابن صلاياى مورد بحث دست نيافتم، پس مى‏تواند بود كه در جاى ديگرى از آن كتاب نيز نام او برده شده باشد و من به آن دست نيافته باشم.
گويا در همان زمان كتابتِ اربلى رحمه اللَّه عليه براى ابن صلايا - رضوانُ اللَّه عليه - چنان‏كه اين امر از صريح كلام ابن شاكر بر مى‏آيد، بوده است كه عالم بزرگوار گنجى شافعى - جزاه اللَّه عن الإسلام و أهله جزاءً يليق بكرمه و فضله - به اربل آمده و دو كتاب خود كفاية الطّالب و بيان در أخبار صاحب الزّمان - عجّل اللَّه فرجه - را براى قرائت ابن صلايا و اربلى همراه خود به اربل آورده است و مطابق تصريح اربلى رحمه اللَّه عليه در عبارت گذشته، اين امر به سال 648 بوده است.
و همچنين بنابر آنچه در خاطر دارم، اربلى رحمه اللَّه عليه أربعينى تأليف كرده است كه كتاب مختصرى است مشتمل بر چهل حديث كه همه آن‏ها نيز مُختصر است و من آن را دارم، ليكن نظر به نامرتّب بودنِ كتابخانه‏ام، هر چه گشتم اكنون آن را نيافتم؛ و اگر تا آخر تعليقات، به پيدا كردن آن موفّق شدم، به وجود نام ابن صلايا در اسانيد آن كتاب يا عدم وجود آن در آن‏ها تصريح مى‏كنم ان شاء اللَّه تعالى؛ زيرا چون تاج الدّين ابن صلايا در 656 كشته شده و اربلى تا 692 يا 693 زنده بوده است - چنان‏كه علماى


نقض
960

تعليقه 172

اين تعليقه مشتمل بر بيان دو امر است‏

1. در معرفى قائل اشعار

اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «شاعر در عهد صادق عليه السلام خروج مهدى عليه السلام را به نصرت تركان غازى وعده داده است، آن‏جا كه گفته:

و وديعةٍ من سرّ آل محمّدضمّنتها و جعلت (تا آخر)».
ابن طاووس رحمه اللَّه عليه در كتاب شريف ملاحم (ص 149، چاپ اوّل، و ص 165، چاپ سوم) نقلاً از جزء ثامن كتاب مناقب ابن شهرآشوب رحمه اللَّه عليه گفته: «فصل - و قال أبومعشر: قد حكم جاماسب و زرادشت قبل مبعث النبي صلى اللَّه عليه و آله بألف سنةٍ و زيادةٍ بطالع القران: إنّ الشريعة باقية إلى يوم القيامة، و حكماً بأنّ الملك يتغيّر و يذهب عن يد أهل بيته في ابتداء موته على رأس ثلاثمائة سنة و ستّين سنة عن يد أصحابه، ثمّ يرجع إليهم بعد خمسمائة سنة، و يستولي الطالبيّون على العامّ، و يظهرون عدلاً و إنصافاً. و قال عبد زحل:

و وديعة من سرّ آل محمّداُودعتها و جعلت من اُمنائها
فإذا رأيت الكوكبين تقارنافي الجدي عند صباحها و مسائها
فهناك يطلب ثأر آل محمَّدٍو تراثها بالسَّيف من أعدائها».
نگارنده گويد: تنبيه بر دو امر در اين‏جا ضرور است:
1. آن كه اين جزء از مناقب ابن شهرآشوب رحمه اللَّه عليه كه مأخذ نقل ابن طاووس رحمه اللَّه عليه است، آن موقع در دست بوده و ابن طاووس رحمه اللَّه عليه نه تنها اين مطلب را از آن نقل كرده، بلكه در ما قبل و ما بعد عبارت مذكور، مطالب ديگرى نيز نقل كرده است، هر كه طالب صدر و ذيل عبارتِ مورد نقل باشد، به كتاب شريف ملاحم رجوع كند. و گويا اين قسمت از مناقب مربوط به احوال امام زمان - عجّل اللَّه فرجه - بوده است. و محدّث نورى رحمه اللَّه عليه در مستدرك در ترجمه ابن شهرآشوب رحمه اللَّه عليه تصريح كرده كه وى احوال آن حضرت را در مجلّدى مخصوص - كه مفصّل نيز بوده است - تأليف كرده است و به دست متأخّرين نرسيده است؛ و از اين روى بود كه جاى نقل آن را از آن قسمت از مناقب كه در دست است معرّفى نكرديم.
2. عبد زحل را كه قائل اشعار است، نشناختم كه كيست؟ و شايد مراد از آن، همان كس باشد كه فيروزآبادى او را به عنوان «غلام زحل» ياد كرده است. و نصّ عبارت او در قاموس در مادّه «ز ح ل» اين است: «و زحل - كزفر - ممنوعاً: كوكب من الخنّس. و غلام زحل ابوالقاسم المنجّم معروف؛ و زبيدى در شرح آن گفته: «قال الأمير: كان يعرف بالحذق في التَّنجيم».

2. تاج الدين ابوالمكارم محمّد بن نصر بن صلايا العلوىّ الحسينى‏

مراد از «ابن صلايا» همانا تاج الدّين محمّد بن نصر بن صلايا العلوىّ الحسينى است كه اربلى رحمه اللَّه عليه در كشف الغمّه در چند مورد، او را به ذكر نام و كنيه و نسب و مشخّصات ديگر، معرّفى كرده و در برخى از موارد نيز مطلبى از او نقل كرده است؛ و اينك ما آنچه را در اين‏باره بر آن مطّلع شده‏ايم در

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430953
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به