آذربايجان دامنه نفوذ و راه رسوخ داشت - با فتح ملازگرد و شروع استيلاى تركان سلجوقى، شروع به زوال كرد و تمدّن و آداب اسلامى و زبان فارسى، متدرّجاً جاى آنها را گرفت».
امّا اينكه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و خصومت با فضلون گنجه و طلب فتح قلعه او»؛ اشاره است به قضيّه تاريخى مهمّى كه شرح آن بدين قرار است.
استاد فقيد عبّاس اقبال در تاريخ عمومى و ايران (ص 324) گفته: «پس از فتح گرجستان و ابخاز، الب ارسلان امارت تفليس را به امير كردنژاد گنجه - يعنى امير فضلون - واگذاشت و از راه قارص به فتح قلعه آنى (در مغرب ايروان بر سر راه اخلاط در ارمنستان) رفت و پس از مدّتى محاصره آنجا را از تصرّف عيسويان بيرون آورد و بر اثر اين فتوحات، نام الب ارسلان در جميع بلاد اسلامى بپيچيد و خليفه امر داد تا علناً بر منابر، به دعا و ثناى سلطان سلجوقى قيام نمايند».
امّا پيكار اوژكند، اشاره به حركت سلطان الب ارسلان است به سمرقند كه منتهى به قتل او شد و ابوالحسن بن اَبى الفوارس در أخبار الدولة السلجوقيّه تحت عنوان «مسير السلطان الأعظم عضدالدولة أبيشجاع ألب أرسلان بن داود بن ميكائيل بن سلجوق إلى سمرقند و شهادته بها» به بيان آن پرداخته است و همچنين ساير موّرخان.
و اوژكند، شهرى است در ماوراء النهر از نواحى فرغانه؛ و ما در چند مورد از اين كتاب، نام آن را برده و بهنقل كلام جغرافىنويسان در ترجمه آن پرداختهايم و همچنين در تعليقه 93 ضمن بحث از «منوچهريان» از «شهر آنى» و «امير فضلون» نام برده و نقل قول بعضى تاريخنويسان را كردهايم.
تعليقه 174
در بيان مَثَل «مار شدنِ مور»
اينكه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «آن مور را پيش از آن كه مار شود بمالد»؛ از استعمال اين تعبير در كلمات نويسندگان بر مىآيد كه اين جمله در حُكم مَثَلى است كه فُصحا آن را به كار مىبرند و كافى است در اثبات اين مدّعا اين دو بيت زيرين كه در تاريخ بيهقى (ص 594) آمده است:
«مخالفانِ تو موران بُدند مار شدندبر آر از سر مورانِ مار گشته دمار
مده زمانشان زين بيش و روزگار مبركه اژدها شود ار روزگار يابد مار».
و دهخدا رحمه اللَّه عليه در امثال و حكم (ص 1755) گفته: «مور مار شود. مثال - پس دو بيت سابق را از ابوحنيفه اسكافى نقل كرده و گفته: -
مور حرص در درون سينه مدارزانكه آن مور، زود گردد مار (سنايى)».
تعليقه 175
ترجمه زين الاسلام و امير احمديل
در تعليقه 130 بهطور تفصيل گذشت.