در زلزله ديلمان كه در روز يكشنبه سوم شعبان 889 اتّفاق افتاد و طالقان نيز خرابى زياد ديد، هفتاد و هشت تن از اصحاب قلعه فاليس، جان سپردند. از قلعه فاليس، خبرى بيش از اين نداريم».
ابن الاثير در كامل التواريخ (ج 10، چاپ اوّل، ص 123) حوادث سال 496 را به اين عنوان «ذكر استيلاء ينال على الرَّيّ، و أخذها منه، و وصوله إلى بغداد» آغاز كرده و گفته (ترجمه): «خطبه در رى به نام سلطانبركيارق مىخواندند. چون سلطانمحمّد از اصفهان بيرون رفت - به شرحى كه در پيش گفتيم - و ينال بن انوشتكين حُسامى با او بود، در اثناى راه از او اجازه گرفت تا به رى برود و خطبه را در آن شهر به نام وى بكند. سلطانمحمّد، وى را اجازه داد، پس او و برادرش علىّ بن نوشتكين به طرف رى رهسپار شدند و در ماه صفر 496 به رى رسيدند. كسانى كه از نايبان و گماشتگان سلطانبركيارق در رى بودند، فرمان ينال را بردند و خطبه را در رى به نام سلطانمحمّد خواندند. چون ينال بر شهر مسلّط شد، آغاز به ظلم و ستم كرد و اهالى شهر را به دويست هزار دينار مصادره نمود و تا نيمه ماه ربيع الأوّل، بر اجحاف و بيدادگرى خود ادامه مىداد تا آن كه امير برسق بن برسق، از جانب سلطان بركيارق براى دفع شرّ او به رى روىآور شد و جنگ در ميان اين دو امير روى داد، ينال و برادرش على منهزم شده و روى به فرار نهادند؛ امّا علىّ بن نوشتكين، پس به ولايت خود قزوين برگشت؛ و امّا ينال بن نوشتكين، راه جبال را پيش گرفت و بسيارى از ياران و سپاهيان او در اثناى راه و ميان كوهها و درّهها و بيراههها تلف شد و كشته گرديد و رشته اجتماع قشونِ او گسيخته شد و به طورى پراكنده شدند كه هنگامى كه به بغداد رسيدند بيشتر از هفتصد نفر با او نبودند. خليفه عبّاسى، مقدم او را گرامى داشت، پس او و ايلغازى و سقمان - پسران ارتق - در مشهد ابوحنيفه اجتماع نموده و با هم همقسم شدند و سوگند ياد كردند كه نسبت به سلطانمحمّد بن ملكشاه وفادارى كنند و راه نصيحت و خيرخواهى و هوادارى او را پيش گيرند. آنگاه پيش سيفالدوله صدقة بن مزيد رفتند و او نيز با آنها در اين امر شركت نمود و سوگند به هواخواهى سلطانمحمّد بخورد و با ايشان همقسم گرديد، پس بعد از اتّفاق بر اين امر، از حلّه برگشتند».
ابن الاثير بعد از عبارت مذكور، تحت عنوان «ذكر ما فعله ينال بالعراق» به ذكر ظلم و ستمها و قتل و غارتهاى بسيار كه از ينال در مدّت اقامت اندك وى در عراق سر زده، پرداخته [است]. پس به خوبى روشن شد كه امير على بار حسامى همان علىّ بن نوشتكين برادر ينال بن نوشتكين است كه از اُمراى سلطانمحمّد بن ملكشاه بودهاند.
تعليقه 178
در اينكه اميرالمؤمنين على عليه السلام را دشمن نمىدارد مگر حرامزاده و ناپاكزاده
براى ملاحظه مطلب اين تعليقه، رجوع شود به تعليقه 104 (ص 1019-1020).
پوشيده نماناد: تصوّر نمىشود كه از برادران مسلمان ما از اهل سنّت و جماعت - أعزّهم اللَّه و إيّانا - كسى پيدا شود كه بغض اميرالمؤمنين على عليه السلام را در دل داشته باشد؛ زيرا كه ايشان، آن حضرت را خليفه چهارم مىدانند، چنانكه ما امام اوّل مىدانيم؛ و بديهى است كه اين عقيده، با بغض آن