973
نقض

و ساير لغويان نيز به ذكر مثل اين كلمات در كتب خود پرداخته‏اند. اگر گويند: اگر «عبر» در «عبر كردن» همان مصدر عربى باشد، پس الحاق كلمه «كردن» به آن زايد و بى‏معنا است؛ جواب مى‏دهيم كه: در استعمال غالب مصادر عربى در اين قبيل موارد از زبان فارسى، لفظ «كردن» يا نظير آن را به آخر مصدرهاى عربى اضافه مى‏نمايد - مانند: نصرت كردن، تعليم دادن، تنبيه نمودن - تا به وسيله آن ماضى و مضارع و امر، معيّن شود، چنان‏كه واضح است. حتّى در اين استعمال، اگر «عبور» را نيز بياريم، بايد مصدر «كردن» به آخر آن اضافه كنيم؛ پس همچنين است حال در «عبره كردن» و اگر آن را «عبره» به كسر عين براى آن مى‏گيرند تا دلالت بر نوعى خاصّ كند، زيرا كه فعله براى بناى نوع است. جواب آن است كه: ما آن را به فتح عين مى‏خوانيم؛ براى آن كه فعله براى بناى مرّه است تا دلالت بر وحدت كند، زيرا كه مراد در اين قبيل موارد، يك بار گذشتن است نه بارها؛ و هر دو بناء نيز از قواعد بدون خلاف عربى است. ابن مالك گفته:

«و فَعْلةٌ لِمَرّةٍ كَجَلسَةو فِعْلةٌ لهيئةٍ كَجِلْسَة».
و هيچ‏گونه ترجيحى براى قرائت با بناى نوع در اين قبيل موارد به نظر نمى‏رسد تا آن را دليل بر مدّعاى طرف بگيريم.

تعليقه 185

ردّ شمس براى اميرالمؤمنين على عليه السلام‏

شيخ بزرگوار ابوجعفر محمّد بن علىّ بن بابويه قمى - تغمّده اللَّه بغُفرانه، و ألبسه حُلَلَ رحمته و رضوانه - حديث معجزه ردّ شمس را در كتاب شريف من لايحضره الفقيه به وجهى بسيار وجيه كه مشتمل بر فوايدى بسيار است نقل كرده و عالم جليل مولا محمّد تقى مجلسى - أنار اللَّه برهانَه - نيز آن را در لوامع صاحبقرانى كه شرح فارسى او است بر من لا يحضره الفقيه، چنان‏كه شايد و بايد، شرح و ترجمه نموده است؛ ما در اين‏جا بيانات ايشان را مى‏آوريم تا موجب مزيد بصيرت خوانندگان نسبت به اين امر باشد. نصّ عبارت لوامع صاحبقرانى (ص 17-22 كتاب صلاة از جلد اوّل، چاپ اوّل) نسبت به متن و شرح اين است: «قال زرارة و الفضيل: قلنا لأبي جعفرٍ - صلواتُ اللَّه عليه - : أرأيت قولَ اللَّه عزّوجلّ: (إنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً)۱ قال: يعني كتاباً مفروضاً، و ليس يعني وقت فوتها؛ إن جاز ذلك الوقت ثمّ صلّاها، لم تكن صلاة مؤدّاة؛ ولو كان ذلك كذلك، لهلك سليمان بن داود عليهما السلام حين صلّاها لغير وقتها، ولكن متى ذكرها صلّاها.
به سند صحيح از زراره و كالصَّحيح از فضيل بن يسار منقول است كه ايشان گفتند كه: ما به خدمت حضرت امام محمّد باقر - صلواتُ اللَّه عليه - عرض كرديم كه: بيان فرماييد قول خداوند عالميان را كه: (نماز بر مؤمنان، كتابى است موقوت)؛ چه معنى دارد؟ حضرت فرمودند كه: نوشته‏اى است واجب. و ظاهر، آن است كه حضرت، تفسير «موقوتاً» كرده باشند و ممكن است تفسير «كتاباً» كرده باشند و بعد از آن بيان «موقوتاً» فرموده باشند، كه مراد از «موقوت» نه آن است كه اگر از اين وقت بگذرد فوت شود و تدارك نتوان كردن؛ و اگر آن را به جا آورند، به عوض فائته نشود.

1.نساء /۱۰۳


نقض
972

شدن اين بساط پيش از آمدن حضرت عيسى عليه السلام و مهدى آخر الزمان حضرت صاحب الأمر - عجّل اللَّه فرجه - دليل صريح است بر اين‏كه آن احاديث، موضوع و مختلق است و براى خوش آمدِ خلفاى عبّاسى وضع و ساخته شده است؛ زيرا اگر كلام پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله مى‏بود، بايستى بساط خلافت ايشان برچيده نشود تا آن را به يكى از آن دو معصوم بسپارند».

تعليقه 184

«عبره كردن = عبر كردن»

عماد بن محمّد الثغرى در جواهر الأسمار معروف به طوطى‏نامه (ص 198 نسخه مطبوعه به تصحيح و اهتمام شمس الدّين آل احمد) گفته: «نه آن‏جا ملّاحى بود و نه سفينه‏اى كه به وسيلت و معونتِ او عبره كنند، متحيّر بماندند».
احمد غزالى در رساله سوانح (ص 48) گفته (رجوع شود به ص 302 مجموعه آثار فارسى احمد غزّالى منتشر شده به وسيله دكتر احمد مجاهد): «فرمان او نبرد البتّه، برخاست و در آب نشست تا عبره كند، هلاك شد از سرما، اين را سُكر و صَحْو عشق خوانند، و اين سرّى بزرگ است».
مصحح كتاب دكتر احمد مجاهد در تعليقات همين رساله (ص 85) گفته: «عبره به معنى عبور كردن است».
نگارنده گويد: نصّ عبارت راوندى در راحة الصدور (ص 120) اين است: «چون به جيحون عبره كرد در سنه خمس و ستّين و اربعمائة قلعه مختصر بود بر آب برزم». و ظهير الدين نيشابورى در ذيل سلجوقنامه (ص 28) به عوض عبارت راوندى چنين گفته: «در سنه خمس و ستّين و اربعمائة، از معبرگاه آمويه كه طريق بخارا است، از جيحون عبور كرد - يعنى الب ارسلان - و قلعه مختصر كه در كنار آب بود كه آن را برزم گويند».
در ترجمه رساله قشيريّه (ص 673 چاپ بنگاه ترجمه و نشر كتاب) آمده: «بشر مى‏آمد و پاره‏اى از شب گذشته بود، سجّاده بر سر نهاد، فرا دجله شد، عبر كرد، زمانى سخن گفتند، چون سحرگاه بود، مى‏آمد همچنان بر سر آب عبر كرد».
نگارنده گويد: ظاهر آن است كه «عبره» در اين قبيل موارد، به فتح عين و سكون باء است بر وزن فعله كه بناى مرّه است، نه به كسر عين و سكون باء بر وزنِ فعله كه بناى نوع است؛ چنان‏كه صاحب غياث اللغات گفته و گروهى نيز به تبع او در آثار خود به آن تصريح كرده‏اند. و همچنين است قول كسانى كه «عبر» را در «عبر كردن» در موارد گذشته و نظاير آن، به فتح عين و باء خوانده‏اند، در صورتى كه صحيح در آن «عَبْر» به فتح عين و سكون باء است و اينان در اين‏باره افراط كرده، حتّى مطلع قصيده نونيّه خاقانى را نيز تحريف نموده و مصراع اوّل آن را كه: «هان اى دل عبرت بين، از ديده نظر كن هان» است، از «ديده عبر كن» خوانده‏اند، در صورتى كه معروف و مشهور و نسخ معتمده همان «نظر كن» است؛ و دليل بر اين مدّعا ملاحظه عبارات كتب لغت و تدبّر در كلماتِ لغويان است.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398885
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به