اختيار به جا آورم، پس فرشتگان موكّل بر آفتاب، آفتاب را بر گردانيدند، پس آن حضرت برخاستند و اوّل وضو ساختند، به آن كه آب بر ساق پاها و گردن ماليدند و جمعى كه با آن حضرت نشسته بودند و نماز ايشان نيز فوت شده بود امر كردند ايشان را تا وضو ساختند به همين عنوان؛ چون وضوى ايشان چنين بود كه مسح كنند ساق و گردن خود را. و بعد از آن نماز به جا آوردند و چون از نماز فارغ شدند، آفتاب فرو رفت و ستارگان ظاهر شد. و اين است مراد از قول الهى - تعالى شأنُه - كه فرموده است كه: ما سليمان را به داود عطا كرديم، نيكو بندهاى بود سليمانْ ما را. و او بسيار توبهكننده بود؛ به آن كه چون اندكى از مقام قربِ مَعَ اللَّه به مرتبه پستتر از آن مبتلا مىشدند، باز متوجّه قرب مىشدند؛ چنانكه بر آن حضرت وارد شد كه در وقت عصرى بر او عرض نمودند اسبانى را كه بر سه پا مىايستادند و سر سُم پاى چهارم را بر زمين مىگذاشتند؛ و اين نوع اسب، نفيس مىباشد و آن اسبان تندرو بودند بسيار نفيس. پس چون حضرت، ملاحظه نمودند كه آفتاب فرو رفته است، با خود گفتند كه: دوستى اسبان، مرا از ذكر الهى باز داشت تا آن كه وقت فضيلت نماز من گذشت؛ اى فرشتگان! آفتاب را برگردانيد تا نماز را در وقت فضيلت به جا آورم. پس شروع در وضو كرد و نماز را به جا آوردند.
و به تحقيق كه اين حديث را با اسناد آن در كتاب فوايد ذكر كردهام و چون حكم به صحّت آن كرده است، ظاهر مىشود كه سند آن صحيح است به اصطلاح قُدما. و ممكن است كه مراد مصنّف از صحّت، اين باشد كه آنچه اهل كتاب نقل كردهاند، مخالف عقل است؛ پس مىبايد كه اين خبر - كه موافق عقل است - صحيح باشد. و اظهر، آن است كه هر دو معنا مراد است و قُربِ به اين خبر، عامّه و خاصّه روايت كردهاند از حضرت اميرالمؤمنين - صلواتُ اللَّه عليه - به طُرق متعدّده. و چون تأخير صلاة از وقت خود، معصيت است و آن بر انبيا جايز نيست، تأويلات بسيار از عامّه و خاصّه وارد شده است؛ يكى آن كه نماز نافله بود، يا وردى از اَوراد مستحبّه بود، يا تأخير از وقت فضيلت بود، يا به سبب آن، آن حضرت را غافل ساختند تا رتبه آن حضرت ظاهر شود به ردّ شمس، يا اينكه كسى كه قدرت بر ردّ شمس دارد تأخير او جايز است؛ چون البتّه نماز را در وقت، بهجا خواهد آورد؛ و اللَّه تعالى يَعْلَم.
و به تحقيق كه منقول است از حضرات سيّد المرسلين و ائمّه معصومين - صلواتُ اللَّه عليهم - كه حق سبحانه و تعالى، آفتاب را برگردانيد از جهتِ يوشع بن نون كه وصىّ حضرت موسى - على نبيّنا و عليه السّلام - بود، به سبب حربى كه با كفّار مىكرد تا وقت فضيلت نماز به در رفت و يوشع دعا كرد تا حق - سبحانه و تعالى - ردِّ شمس نمود تا نماز در وقت خود به جا آوردند.
و قال النبي صلى اللَّه عليه و آله: يكون في هذه الاُمّة كلّ ما كان في بني إسرائيل حَذو النَّعل بالنَّعل و الْقُذَّة بِالْقُذَّةِ.
و عَلى أىّ حالٍ، غرض از ذكر حديث و آيه، آن است كه مىبايد كه ردِّ شمس در اين اُمّت، دو مرتبه بشود، چنانچه در بنى إسرائيل دو مرتبه شد، قطع نظر از اخبار وقوع ردّ شمس دو مرتبه. و مع هذا، خاصّه و عامّه روايت كردهاند خبر ردّ شمس را در اين اُمّت دو مرتبه.
پس جارى شد اين سنّت در برگشتن آفتاب بر حضرت اميرالمؤمنين - صلواتُ اللَّه عليه - در اين اُمّت؛ و چون بر بنى اسرائيل، دو مرتبه ردِّ شمس شد، در اين اُمّت نيز دو مرتبه شد و هر دو از جهت