99
نقض

خليفه او را خلعت دهد و با سرِ عمل آورد، اين نقصان ندانم كه به نزديكِ عاقلان به خليفه و حاكم عايد باشد كه ملحدى را ظالمى را آن تمكين مى‏كند يا اين نقصان هم‏عايد باشد بعد از دويست و سى و سه سال به رافضيانِ ۱درِ زادِ مهران و ۲ درِ مصلحگاه؟!۳ كه مرا اين مسأله مشتبه شده است تا خواجه مصنّف لعنت آن را كند كه مستحقِ‏ّ لعنت باشد و يا دست از مذهبِ بد بدارد، و يا خود بدين وجه تصنيف نكند و رسوايىِ خود و مذهبِ بد خود آشكارا نكند.
امّا آنچه گفته است: «بوطاهر جَنّابى و بوسعيد جَنّابى - عليهما اللّعنة - كه موجبْ در معرفتِ خداى تعالى قولِ پيغمبر كنند و حُسن و قُبحِ ۴ عقلى را حوالت به شريعت كردند كه اين ركنِ اعظم است در ملحدى، و آمدن ايشان و خرابىِ كعبه و كشتنِ سى و اند هزار مسلمانِ حاجى و آن حادثه عظيم» دگرباره نمى‏دانم اين نقصان به كه عايد است؟ و خونِ اين مسلمانان به گردنِ كيست؟ مرا چنان مى‏نمايد كه تقصير در آن به حاكمِ روزگار و خليفه وقت عايد بوده باشد كه چون متغلّبى ملحد۵ از مصر بيايد به هدم كعبه و خرابىِ دين و اسلام و قتل و نهبِ مسلمانان و حاجيان. چنانكه عادتِ عمرِ خطّاب و علىِ‏ّ مرتضى - عليه السلام - بوده است، بايست كه خليفه از حرم به در آمدى

1.صفحه «۹۱» چاپ قديم‏

2.ح - د: «در زاد مهران و» را ندارند.

3.ث: «مصلحت‏گاه».

4.ع - ث: «حسن و قبيح».

5.م - ب: «متغلبى از ملحدان مصر». ح - د: «متغلبى ملحدى».


نقض
98

امّا آنچه از كثرتِ مال و نعمتِ او حكايت كرده است و شرح داده، يا مالى حلال بود يا حرام. اگر مالى حلال بوده است و از وجوهى مستحقّ به دست آورده، بر وى بر آن وبالى و نكالى نباشد، و چون ازو بستانند مستحقِ‏ّ ثواب و عوض باشد، اگر مؤمن و مقرّ و معترف بود. و اگر مالى حرام بود [ كه ] از مسلمانان در مدّتِ وزارتِ خلافت به ظلم و قهر بستده، وزر و وبال و نكالِ آن بيشتر با گردنِ ۱ اين خليفه باشد كه مستحلّى‏۲ ظالمى را بر سرِ مسلمانان گذارد ۳ و تمكينش دهد تا مال‏هاى مسلمانان به‏ناحق جمع مى‏كند، يا به گردنِ آن جماعت كه اجماع كنند بر خليفه سه‏ساله و بى‏عقل و زنى ناقص‏عقل تا وزيرى مستحلّ‏ْ عالم خراب مى‏كند. و اگر ۴جماعتى گويند: امام عادل و منصف و عالم‏تر و شجاع‏تر از رعيّت بايد كه باشد و معصوم بايد از خطا و زلّت، و كوتاه‏دست، و تمكينِ ظالمان و غاصبان‏۵ بايد كه نكند، و نصّ باشد از قبل خدا به هر روزگارى تا ظاهر و باطنش پاكيزه باشد، خواجه مصنّف تشنيع زند و گويد: اين مذهبِ رافضيان است و خلافِ‏۶اجماعِ مسلمانان است و خصومتِ صدرِ اوّل و جمهور أعظم است. اكنون يا بدانچه بُلحسنِ فرات كرد راضى ببايد بودن و معترف شدن، يا نه؛ بگفتن كه: خليفه‏اى كه آن كند مُجْرِم و مُخطى باشد و امامت را بنشايد، و امام نصّ و معصوم بايد تا هم‏۷ سخنش متناقض نباشد و هم‏۸ قولش باطل نگردد كه اگر در امامت اقتدا به على يا به عمر است، على به وقتِ استماعِ سخنِ عقيل شمعِ بيت المال فرو مى‏نشاند، و به قولِ خواجه، عمر در بيت المال آستين بربينى مى‏نهد تا بوىِ مُشك نشنود.۹ و ديگرباره چون بُلحسن فرات را مصادره كرده باشند و معزول كرده

1.ح - د: «در گردن».

2.ث: «مستجلى». ح - د: نيز اصلاً ندارند. و مراد از «مستحلّ» كسى است كه اموال مردم و محرّمات دين را حلال مى‏شمارد. در كتب لغت گفته‏اند: «استحله: اتّخذه وعدّه حلالاً، و منه: استحلّ الحرام».

3.ح - د: «گمارد» و عبارت اين دو نسخه بهتر و مناسب‏تر است.

4.صفحه «۹۰» چاپ قديم‏

5.ب - ث - م - ح - د: «عاصيان».

6.ع - ث - ب: «و خلافت». ح - د: «و مخالفت».

7.ع - ث - م - ب: «همه» (در هر دو مورد).

8.سبكى در طبقات الشافعيه (ج ۴، ص ۲۴۶ طبع نخستين) در شرح حال عبدالرّحمن اكّاف، زاهد مشهور مقتول در فتنه غز به سال ۵۴۹ گفته: «و حكى أنّه أوصى إليه شخص أن يفرّق طائفة من ماله على الفقراء و المساكين و كان فيه مسك، فكان إذا فرّقه على الفقراء أخذ عصابة فشدّها على أنفه حتى لا يجد رائحته. و يقول: لا أنتفع منه و لا برائحته و مثل هذا روى عن عمر بن عبدالعزيز». محصل عبارت آن كه: حكايت كرده‏اند كه شخصى وصيت كرد به زاهد مشهور عبدالرحمن أكّاف نيشابورى كه قدر معينى از مال او را به فقيران و مسكينان بدهد و در ميان مال مذكور مشك هم بود. پس زاهد هنگامى كه مشك را قسمت مى‏كرد دستمالى برداشت و با آن بينى خود را گرفت تا بوى مشك را در نيابد و مى‏گفت: من نمى‏خواهم نه از مشكش بهره‏مند شوم ونه از بويش استفاده كنم. سبكى گفته: و مثل اين قضيه را از عمر بن عبدالعزيز نقل كرده‏اند. نگارنده گويد: از كلام شيخ عبدالجليل رحمه اللَّه عليه‏بر مى‏آيد كه قبل از اين دو نفر عمر بن الخطاب اين امر را عملى كرده است. هنيئاً لأرباب النعيم نعيمهم...!

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429657
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به