خليفه او را خلعت دهد و با سرِ عمل آورد، اين نقصان ندانم كه به نزديكِ عاقلان به خليفه و حاكم عايد باشد كه ملحدى را ظالمى را آن تمكين مىكند يا اين نقصان همعايد باشد بعد از دويست و سى و سه سال به رافضيانِ ۱درِ زادِ مهران و ۲ درِ مصلحگاه؟!۳ كه مرا اين مسأله مشتبه شده است تا خواجه مصنّف لعنت آن را كند كه مستحقِّ لعنت باشد و يا دست از مذهبِ بد بدارد، و يا خود بدين وجه تصنيف نكند و رسوايىِ خود و مذهبِ بد خود آشكارا نكند.
امّا آنچه گفته است: «بوطاهر جَنّابى و بوسعيد جَنّابى - عليهما اللّعنة - كه موجبْ در معرفتِ خداى تعالى قولِ پيغمبر كنند و حُسن و قُبحِ ۴ عقلى را حوالت به شريعت كردند كه اين ركنِ اعظم است در ملحدى، و آمدن ايشان و خرابىِ كعبه و كشتنِ سى و اند هزار مسلمانِ حاجى و آن حادثه عظيم» دگرباره نمىدانم اين نقصان به كه عايد است؟ و خونِ اين مسلمانان به گردنِ كيست؟ مرا چنان مىنمايد كه تقصير در آن به حاكمِ روزگار و خليفه وقت عايد بوده باشد كه چون متغلّبى ملحد۵ از مصر بيايد به هدم كعبه و خرابىِ دين و اسلام و قتل و نهبِ مسلمانان و حاجيان. چنانكه عادتِ عمرِ خطّاب و علىِّ مرتضى - عليه السلام - بوده است، بايست كه خليفه از حرم به در آمدى