981
نقض

تعليقه 194

اين تعليقه در بيان دو مطلب است‏

1. وجه تسميه رافضه‏

اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و از بعضى از ائمّه معصومين عليهم السلام روايت كرده‏اند كه گفت: «لقّبوهم رافضة... و هم حواريّ الاُمّة، الذين رفضوا الشرّ و أهله، و اتّبعوا الخير و أهله».
نگارنده، عين اين حديث را در مظانّ ذكر آن، بعد از مراجعه ميسور نيافت؛ ليكن دو حديث كه هر يك مشتمل به نظير مضمون حديث مورد بحث است در اين‏جا نقل مى‏كند.
مجلسى رحمه اللَّه عليه در مجلّد خامس عشر بحار (ص 127 چاپ أمين الضّرب؛ و جلد 68 چاپ مكتبه اسلاميّه، ص 97 - 98) در جزء اوّل، در باب «فضل الرَّفضة و مدح التّسمية بها» نقلاً از تفسير فرات بن ابراهيم گفته:
«فر - عن محمّد بن القاسم بن عبيدٍ، عن الحسن بن جعفرٍ، عن الحسين، عن محمّد - يعني ابن عبداللَّه الحنظلي - عن وكيعٍ، عن سليمان الأعمش، قال: دخلت على أبي عبداللَّه جعفر بن محمّد عليهما السلام و قلت: جعلت فداك، إنّ الناس يسمّوننا روافض؛ و ما الرّوافض؟ فقال: و اللَّه ما هم سمّوكموه؛ ولكنّ اللَّه سمّاكم به في التوراة و الإنجيل على لسان موسى و لسان عيسى عليهما السلام؛ و ذلك أنّ سبعين رجلاً من قوم فرعون، رفضوا فرعون و دخلوا في دين موسى، فسمّاهم اللَّه تعالى الرّافضة، و أوحى إلى موسى: أن أثبت لهم في التّوراة حتّى يملكوه على لسان محمّدٍ صلى اللَّه عليه و آله.
ففرّقهم اللَّه فرقاً كثيرةً و تشعّبوا شعباً كثيرةً، فرفضوا الخير و رفضتم الشرّ، و استقمتم مع أهل بيت نبيّكم عليهم السلام فذهبتم حيث ذهب نبيّكم، و اخترتم من اختار اللَّه و رسوله، فأبشروا ثمّ أبشروا، فأنتم المرحومون، المتقبّل من مُحسنهم، و المتجاوز عن مُسيئهم، و مَن لم يلق اللَّه بمثل ما لقيتم لم تقبل حسناته و لم يتجاوز عن سيّئاته؛ يا سليمان، هل سررتك؟ فقلت: زدني جعلت فداك، فقال: إنّ للَّه - عزّوجلّ - ملائكةً يستغفرون لكم حتّى تتساقط ذنوبكم، كما تتساقط ورق الشّجر في يوم ريحٍ، و ذلك


نقض
980

چاپ كتاب‏فروشى اميركبير به اهتمام و تصحيح دكتر نوايى) گفته است: «امرؤالقيس در زمانِ جاهليّت بود نزديك به عهد رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و او در قصيده‏اى گفته است:

و جفانٍ كالجوابي‏و قدورٍ راسيات‏
چون اين سخن به رسول عليه السلام رسانيدند، در حقِ‏ّ او فرمود: لعنَ اللَّه الملك الضلّيل، نطق بالقرآن قبل أن ينزل».
نگارنده گويد: اين قبيل قصص مشهوره در ميانِ مردم عارى از تحقيق از قبيل «ربّ شهرةٍ لا أصل لها» است و در كتب اهل تحقيق ديده نمى‏شود.

تعليقه 191 و 196

مفوّضه‏

سيّد مرتضاى رازى رحمه اللَّه عليه در تبصرة العوام (ص 176 چاپ استاد فقيد عبّاس اقبال آشتيانى) ضمن تعداد فِرق شيعه گفته: «فرقه پانزدهم: مفوّضه. اين قوم، دعوى كردند كه خداى تعالى، امور عالم را با محمّد و امامان كرد. ايشان، آمر و ناهى و حاكم‏اند در جمله امور شريعت. و قومى ديگر از ايشان گفتند كه: تفويض خلق و اِحيا و اِماتت، بديشان كرد و رسول و امامان، مستحقّ عبادت‏اند و ايشان را نام‏ها نهند به اسماى خداى تعالى.
و معتزله و جمله نواصب، اين حكايت بر علماى اماميان بندند كه نامشان از پيش ياد كرديم؛ از سدير صيرفى و نُظراى وى از مفضّل و غيره.
گوييم: هر كه دعوى در چيزى كند و بر آن حجّت و بيان ندارد و اثبات نتواند كرد به كتابى از مصنّفات اين قوم؛ و كُتبِ ايشان در اَقطار عالمْ ظاهر و مخالف و موافق مى‏بينند و مطالعه مى‏كنند، اين شخص جاهل بُوَد و با وى سخن گفتن حرام بُوَد در آنچه به اُصول شرع تعلّق دارد.
اگر گويند: اماميان، اين معنا از هر آن در كتب نياوردند كه محلّ تشنيع بود و ترك تشنيع را دفع آن كردند»؛ آنگاه به بيان جواب به طريق مبسوط پرداخته، هر كه طالب باشد به تبصرة العوام مراجعه كند.

تعليقه 193

و شيعتنا في النّاس أكرم شيعةٍ

خوارزمى در مقتل الحسين (جزء دوم، ص 43) و ابن شهرآشوب رحمه اللَّه عليه در مناقب (ج 2، ص 202) و اربلى رحمه اللَّه عليه در كشف الغمّه (ص 181 چاپ اوّل) و مجلسى رحمه اللَّه عليه در عاشر بحار (ص 203، چاپ كمپانى) و جماعتى ديگر از فحول علما در كتب خودشان آورده‏اند كه: سيّد الشهداء حسين بن على عليهما السلام روز عاشورا در طفِ‏ّ كربلا، در مقامِ اتمامِ حجّت و معرّفى خود، اين اشعار را انشا كرده‏اند (تعيين اختلافات جزئيّه نسخ از كتب نامبرده به عمل آيد):

«أنا ابنُ عليّ الطُّهْرِ منْ آل هاشمٍ‏كفاني بهذا مفخراً حين أفخر
و جدّي رسول اللَّه أكرم مَن مشى‏و نحن سراج اللَّه في الأرض نزهر
و فاطم اُمّي ابنةُ الطُّهر أحمدو عمّي يُدعى ذا الجناحين جعفر
و فينا كتاب اللَّه اُنزل صادعاًو فينا الهدى و الوحي بالخير يذكر
و نحن أمانُ اللَّه للخلق كلّهم‏نسرّ بهذا في الأنام و نجهر
و نحن وُلاة الحوض نسقي مُحبّنابكأس رسول اللَّه ما ليس ينكر
و شيعتنا في الناس أكرم شيعةو مُبغِضُنا يوم القيامة يخسر».
و در مقتل خوارزمى، مصراعِ اوّلِ بيت آخر را كه در متن نقل شده، چنين نقل كرده است: «فيسعد فينا في القيام محبّنا»؛ امّا ابيات ديگر كه در بعضى از كتب متأخّرين از قبيل اسرار الشهاده دربندى رحمه اللَّه عليه و جلد سيّد الشهداء ناسخ (ص 297 - 298) ديده مى‏شود مانند اين بيت:

«فطوبى لعبدٍ زارَنا بعد موتنابجنّة عدنٍ صفوها لا يكدَّر».
و غير آن در كتبِ معتبره به نظر من نرسيده است.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398849
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به