987
نقض

تعليقه 200

اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «و در عهدِ سلطانِ سعيد مسعود - رحمةُ اللَّه عليه - از قلعه ارژنگ بانگ مى‏زدند»

دكتر منوچهر ستوده در قلاع اسماعيليّه (ص 123-124) تحت عنوان «دژهاى طالقان» گفته: «قلعه ارژنگ كه خرابه‏هاى آن تا امروز بالاى ديهِ ميناوندِ طالقان است، در سال 544 به اميركيا محمّد بن بزرگْ‏اميد (538 - 557) ساخته شد و در همين سال، كيا محمّد، خود به ساختمانِ آن، سركشى كرده است.
صاحب جامع التواريخ گويد: «و در محرّم سنه اَربع و اَربعين و خمسمائه [كيا محمّد بن بزرگ اميد] به جانب طالقان برفت و رفيقان به عمارت دژارژنگ مشغول بودند (مأخوذ از فصلى از جامع التواريخ ص 80). چهارم صفر، آقسنقور فيروزكوهى كه والىِ رى [بود] با لشكرِ عراق به پاى دژ ارژنگ آمدند، رفيقان شبيخون بردند و گروهى بكشتند و بعضى خائب و خاسر بازگشتند. [كيا محمّد بن بزرگ اميد] با منصوريّه مراجعت نمود. پنجم صفر، دژ را در بر نهادند و خواجه محمود بن مسعود و شجاع درهى را به كوتوالى فرو داشتند و سلطان مسعود و سلطان محمّدشاه بن محمود به آذربايجان مصاف دادند و بعد از جنگْ صلح كردند و بر دفعِ اسماعيليان متّفق شدند و قصد قلعه ارژنگ كردند.
و شانزدهم ربيع الآخر، به پاى ارژنگ فرود آمدند و مجانيق نصب كردند و تا يك ماه جنگ قايم بود. مقدّم سپاه امير خمارتاش، به الموت پيغام داد كه اين قلعه باز گذاريد تا ما از پاى آن برخيزيم. تمكين نيافتند و چون دانستند كه باد مى‏پيمايند، به فخر بازگشتند (مأخوذ از فصلى از جامع التواريخ، صفحات 80 - 81).
روز هشتم ذى الحجّه سنه 548 از ارژنگ جماعتى رفيقان به كوهپايه رى شدند و سه هزار گوسفند از آنِ تركمانان بياوردند (از فصلى از جامع التواريخ، ص 83)».

تعليقه 201

غرابيّه‏

براى ملاحظه اين تعليقه، رجوع شود به تعليقه 142.

تعليقه 202

أنا من أحمد كالضوء من الضوء، و الذراع مِن العضد

اين كلام بعينه مأخوذ از نامه‏اى است كه اميرالمؤمنين عليه السلام به والى بصره عثمان بن حنيف انصارى نوشته است كه سيّد رضى رضى اللَّه عنه در باب «المختار من كُتب امير المؤمنين ورسائله» (ص 76-110، ج 4 شرح نهج، طبع مصر به سال 1329 ه) نقل نموده و ابن ابى‏الحديد، در شرح همين عبارت (ص 107) گفته: «ثمّ قال عليه السلام: و أنا من رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله كالضوء من الضوء، و الذراع من العضد، و ذلك لأنّ الضوء الأوّل يكون علّةً في الضوء الثاني؛ ألا ترى أنّ الهواء المقابل للشمس يصير مضيئاً من الشمس، فهذا


نقض
986

4. اين‏كه مصنف رحمه اللَّه عليه گفته: «و گويد: ناجيان مطلق در صحابه ده نفس‏اند، دوازده نشايد تا حسن و حسين ناجى نباشند»؛ اشاره به مطلبى است كه اهل سنّت و جماعت به آن عقيده دارند و منشأ آن عقيده، احاديثى است كه از پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله نقل كرده‏اند كه آن حضرت، از بهشتى بودنِ ده نفر خبر داده است و آن ده نفر آنان‏اند كه شاعر، نام ايشان را در اين دو بيت، جمع كرده است:

«ده مرد بهشتى‏اند قطعاًبوبكر و عمر، علىّ و عثمان‏
طلحه است و زبير و بوعبيده‏سعد است و سعيد و عبد رحمان»
محبّ الدين طبرى كتابى در مناقب اين ده نفر نوشته و آن را «الرياض النضرة في مناقب العشرة» ناميده است و در اَلسنه و اَفواه اهل سنّت و جماعت، اين ده نفر را «عشره مبشّره» مى‏گويند؛ يعنى آن ده نفر كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله ايشان را به «بهشتى بودن» مژده داده است.
سيّد مرتضى رازى رحمه اللَّه عليه در تبصرة العوام (ص 242 چاپ استاد فقيد عبّاس اقبال) در باب بست و سوم كه در ذكر حديثى چند است كه اهل سنّت بر اماميان تشنيع زنند - كه ايشان ردّ اين احاديث مى‏كنند - گفته: «حديث شانزدهم - گويند: رسول گفت: عَشَرَةٌ في الْجَنَّةِ؛ يعنى: ده تن، از ياران در بهشت‏اند. و اين حديث از ده وجه، باطل است:
اوّل آن كه: راوى اين حديث، سعيد بن زيد بن نفيل است و او يكى از عشره است؛ و هر كه نه معصوم بُوَد، هر دعوى كه كند، او را بينّت بايد.
دوم آن كه: اكثر مهاجر و انصار، خون عثمان حلال داشتند و در خون او شريك بودند و نشايد كه مهاجر و انصار، خون اهل بهشت را حلال دانند، يا بر قتل او رضا دهند».
تا آن كه گفته: «ششم آن كه: طلحه و زبير و عايشه كه با علىّ بن ابى‏طالب مصاف كردند و هر يك را قصد آن بود كه خصم را قهر كنند، لازم آيد كه ايشان، قتل اهل بهشت روا مى‏داشتند و نزد ايشان فرق نبود ميان اهل بهشت و اهل دوزخ.
هفتم آن كه: چون صف بر كشيدند روز جمل، زبير از قلب لشكر فرا پيش آمد و گفت: رسول گفته است كه: ده كس با من در بهشت باشند و من از اهل بهشتم و تو با من جنگ خواهى كردن؟ امير المؤمنين على گفت: اين ده تن كدام‏اند؟ گفت: ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و سعد و سعيد و عبدالرّحمن بن عوف و اَبوعبيده جرّاح. علىّ بن أبى طالب گفت: نُه‏اند. زبير گفت كه: رسول فرموده كه: ده از صحابه در بهشت باشند و هم اين نه نام برد. بار سيّم گفت: رسول گفته است: ده كس از صحابه در بهشت باشند. علىّ بن ابى‏طالب گفت: كدام‏اند؟ اين نوبت، اميرالمؤمنين على را در ميان آورد و هر ده بشمرد. اميرالمؤمنين على گفت: گواهى دهم نزد خداى كه من از رسول شنيدم كه تو از اهل دوزخى».
نگارنده گويد: طالبِ باقى وجوهى كه سيّد مرتضاى مذكور در بطلان حديث مورد بحث گفته، به كتاب تبصرة العوام مراجعه كند؛ زيرا نقل همه آن‏ها را اين مقام، گنجايش ندارد.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429582
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به