صنوان و غير صنوان مذكور در آيه كه كرده است، بىمورد است؛ زيرا كه صنوان، تثنيه نيست؛ بلكه جمع صنو است، چنانكه قرائت كلمه با تنوين در آخر نون صنوان، در هر دو مورد، دليل بر آن است و مفسّران و لُغويان نيز به آن تصريح كردهاند.
تعليقه 203
مشتمل بر دو مطلب است
1. متعتان كانتا على عهد رسول اللَّه محلّلتين (تا آخر)
چون بحث در پيرامون اين كلام صادر از عمر بن الخطّاب، مستلزم مجال وسيع است و اين مقام، نظر به اينكه تعليقات طول يافته، چنان مجالى را ندارد؛ از اين روى، از بحث در اين امر صرفنظر مىكند؛ طالبان تحقيق در آن به موارد آن مراجعه كنند كه بسيار است و از آن جمله ايضاح فضل بن شاذان (ص 432-447) است و مفصّلتر از آن مورد و ساير كتب، كتاب تشييد المطاعن است.
2. مقنع = ثور بن عميره
سيّد مرتضى رازى رحمه اللَّه عليه در تبصرة العوام (ص 184، چاپ استاد فقيد عبّاس اقبال) هنگام ذكر فرق صبّاحيّه - اَتباع حسن صبّاح - گفته: «فرقت پنجم: مُقَنَّعِيّه أصحاب المُقنَّع. بدان كه ابن مقنّع، از اتباع ابومسلم بود، چنانكه در فِرَقِ بومسلميّه ياد كرديم و چون دعوتِ ملاحده ظاهر شد در زمان مامون، اصحابِ مُقنَّع با ايشان يار شدند و اين ساعت از جمله ملاحدهاند نه از بومسلميّه؛ و مقنَّع از رزّاميّه بود چنانكه ياد كرديم، دعوىِ نبوّت كرد، بعد از آن دعوىِ اِلاهيّت كرد و به كشّ ماوراء النَّهر، اتباع وى بسيار شدند و او دعوتْ آنجا ظاهر كرد. چون دعوىِ خدايى كرد، از خلق در حجاب شد و خود را به كسى ننمود و روز به بُتِ زرّين بكرد و گفت: كس مرا نتواند ديدن. چون خلق، الحاح بسيار بكردند تا خود را بديشان نمايد و آن قوم را اعتقادْ آن بود كه او چون خود را بر ايشان نمايد، نتوانند كه او را بينند مگر به نور وى سوخته نشوند. آنگه آن ملعون، در مقابل ايشان كه در اندرون خواستند رفتن، آئينهاى چند محرقه بساخت چنانكه عكس شعاع آفتاب بدان افتد، چون دستورى داد و در اندرون مىرفتند، قومى كه از پيش بودند، به عكس شعاع سوخته شدند؛ و قومى كه از پس بودند، باز گرديدند. چون آن حال بديدند گفتند: لاتُدركه الأبصار: او را نتوان ديد.
و اين ملعون، يك چشم بود و از اهل مرو بود و حِيَل و مخاريقِ نيك دانستى و نامش هاشم بود و به مخاريق، اهل كشّ و ايلاق - از بلاد فرغانه - گمراه كرد. و اين قوم بعد از ظهور دعوتِ ملاحده، تَبَعِ ايشان شدند و اين ساعت از فرق ملاحدهاند».
استاد فقيد عبّاس اقبال در خاندان نوبختى (ص 262) گفته: «مبيِّضه يا سپيدجامگان يا مقنّعيّه، از فرق مشبّهه شيعه و از فروع فرق بومسلميّه و بسلميّه اصحاب هاشم بن حكيم مروزى ملقّب به مقنّع كه چون لواى اصحابِ او بر خلافِ مسوِّده - يعنى طرفداران بنى عبّاس - سفيد بوده، ايشان را مبيّضه خواندهاند و در بخارا ايشان را سپيد جامگان مىگفتند. و هاشم مقنّع رئيس ايشان همان است كه ماه