995
نقض

ضمن ذكر شبهات عامّه درباره امام زمان حجّت بن الحسن العسكرى - عجّل اللَّه فرجَه - و جواب از آنها گفته:
«الشبهة الرابعة - كيف يمكن أن يكون شخص حيّ بجسمه الحيواني موجوداً في سردابٍ يرى النّاس و لا يرونه، و من الذي يأتيه بطعامه و شرابه و يقوم بحوائجه؟ و الجواب أنّ هذا جهل ممّن يرى أنّ الشيعة تعتقد وجود المهدي في سردابٍ بسرّ من رأى، يرى النّاس و لا يرونه؛ فإنّ ذلك لا أصل له، و لا يعتقده ذو معرفةٍ من الشيعة، بل الشيعة تعتقد بوجود المهدي حيّاً في هذه الدنيا، يرى النّاس و يرونه، و لا يعرفونه، و قد رفع مولانا الصادق عليه السلام في الأحاديث المرويّة عنه في المهدي عليه السلام استبعاد ذلك، بأنّ إخوة يوسف تاجروه و بايعوه و خاطبوه و هم إخوته، فلم يعرفوه؛ قال عليه السلام: و ما تنكر هذه الأمّة أن يكون اللَّه يفعل بحجّته ما فعل بيوسف أن يكون يسير في أسواقهم و يطأ بسطهم، و هم لا يعرفونه حتّى يأذن اللَّه - عزّوجلّ - أن يعرّفهم نفسه، كما أذن ليوسف. و في رواية عن الصادق عليه السلام: إنّ في صاحب هذا الأمر سُنناً من الأنبياء - الى أن قال: - و أمّا سُنّته من يوسف، فالسّتر جعل اللَّه بينه و بين الخلق حجاباً يرونه و لا يعرفونه. و قد نشأت شبهة أنّ الشيعة يعتقدون بوجود المهدي في سردابٍ بسرّ مَن رأى من زيارتهم لذلك السرداب، و تبرّكهم به، و صلاتهم فيه، و زيارة المهدي عليه السلام فيه؛ فتوهّموا أنّهم يقولون بوجوده في السرداب، و تقوّل بعضهم عليهم، بأنّهم يأتون في كلّ جمعةٍ بالسلاح و الخيول إلى باب السرداب، و يصرخون و ينادون: يا مولانا، اُخرج إلينا، و قال: إنّ ذلك بالحلّة، ثمّ شنّع عليهم تشنيعاً عظيماً، و نسبهم إلى السخف و سفاهة العقل. و هذا ليس بعجيبٍ من تقوّلاتهم الكثيرة على الشيعة بالباطل، و هذا الذي زعمه هذا القائل لم نره و لم نسمع به و لم يسمع به سامع من غيره، و إنّما أخذه قائله من أفواه المتقوّلين علينا، أو افتراه من نفسه حتّى أنّه لم يفهم أنّ السرداب بسامرّاء لا بالحلّة. و سبب زيارة الشيعة لذلك السرداب و تبرّكهم به أنّه سرداب الدار التي كان يسكنها الإمامان عليّ بن محمّد الهادي و ابنه الحسن بن عليّ العسكري و ابنه الإمام المهدي عليهم السلام و تشرّف بسكناهم فيه، و قد رويت للإمام المهدي عليه السلام فيه معجزة يأتي نقلها عن عبدالرّحمن الجامي عند ذكر القائلين بوجوده من علماء أهل السُّنّة، و رويت عن أئمّة أهل البيت عليهم السلام فيه زيارة للمهدي عليه السلام، فلذلك يزورونه فيه بتلك الزيارة، و رويت فيه أدعية و صلواتٌ يفعلونها فيه».

تعليقه 207

تحقيق درباره «ازين» و «بودمانى، و كردمانى»

«ازين» مخفّف «از اين» است و آوردنِ اسم اشاره در اين قبيل موارد، براى تحقير يا تعظيم است. مرحوم ملك الشعراى بهار در مقدمه تاريخ سيستان (ص 15) گفته: «و نوعى حرف اشاره در اين كتاب هست كه از مغول به بعد، به ندرت در نثر و نظم ديده مى‏شود و آن چنان است كه وقتى مى‏خواهند وصف چيزى يا كسى يا جماعتى را به طريق تخفيف و توهين يا تلطيف و تصغير ايراد نمايند، آن جمله وصفى را با كلمه (از اين) ابتدا كرده و بعد، يايى نكره نيز بر آن مى‏افزايند، مثالِ:


نقض
994

1. اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «قائم، خود در سردابه نيست، ولادتگاهش در سردابه است»؛ مرادش از اين كلام، آن است كه خانه امام علىّ النَّقى و امام حسن عسكرى عليهما السلام ولادتگاه امام زمان بوده است نه خصوص سرداب. و وجه صحّتِ اين تعبير، آن است كه سرداب نيز جزيى از آن خانه بوده؛ زيرا سردابِ همان خانه بوده است و بديهى است كه سردابِ هر خانه، جزء همان خانه محسوب مى‏شود؛ حتّى علماى معانى و بيان، ضمن ذكر علايقى كه بين حقيقت و مجاز، منظور مى‏شود، علاقه جزء و كلّ را ذكر نموده و آن را مصحّح اطلاق جزء بر كلّ قرار داده‏اند. در هر صورت، اگر مراد، اين معنا باشد كه گفتيم، فرمايش مصنّف رحمه اللَّه عليه درست است، و اگر نه اشتباه است؛ زيرا تا كنون نه در حديثى ديده شده، و نه از عالمى شنيده شده است كه ولادتگاه امام زمان - عجّل اللَّه فرجَه - سرداب بوده است.
2. محدّث نورى در كتاب نجم ثاقب در باب هفتم، بعد از نقل حكايت صَدُم گفته: آنچه نسبت دادند به اماميّه در اعتقاد داشتنِ ايشان كه آن جناب از اوّل غيبت تا حال، و از حال تا زمان ظهور، در سرداب بوده و خواهد بود، مجرّد كذب و بهتان و اِفترا است؛ با همه كثرت فِرق و تشتّت آرا و مداخله جَهَله در علوم، تا كنون در كتابى ديده و شنيده نشده و در نظم و نثرى ذكر نشده؛ بلكه در جايى، جاهلى چنين احتمال نداده كه آن جناب از اوّل تا آخر در سرداب خواهند بود؛ بلكه در احاديث و اخبار و حكايات ايشان، در هر كتابى كه در آن ذكر امامت مى‏شود، مبيّن و مشروح است كه در ايّام غيبت صغرى، وكلا و نوّابِ مخصوص داشت كه اموال در نزدِ ايشان جمع مى‏شد و حسبِ دستورالعمل آن جناب، صرف مى‏كرد و به آن‏ها امر و نهى مى‏فرمود و توقيع مى‏فرستاد و در اماكن مخصوصه، آن‏ها و غير آن‏ها خدمتِ آن جناب مى‏رسيدند. و در غيبتِ كبرى، محلّ استقرار آن جناب بر همه كس مخفى است؛ ولكن در موسمِ حجّ، حاضر، و در شدّت‏ها و تنگى‏ها از مواليانِ خود دستگيرى مى‏كند، چنان‏چه شمّه‏اى از آن ذكر شد.
و چگونه مى‏گويند: آن جناب در سرداب است و در هر عيد و جمعه، در دعاى ندبه معروفه مى‏خوانند كه: كاش من مى‏دانستم كه تو در كجا مستقرّ شدى؟ آيا در رَضْوى يا ذى طُوى يا غير آن‏ها؟ و رَضْوى كوهى است در مدينه، و ذى طُوى موضعى است قريبِ مكّه. و در خُطب خود در ذكر القاب آن جناب مى‏خوانند كه: الغائب عن الأبصار، و الحاضر في الأمصار، الَّذي يظهر في بيت اللَّه ذي الأستار، و يطهّر الأرض من لوث الكفّار. و در غيبت شيخ نعمانى مروى است از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود: مى‏باشد از براى صاحب اين امر، غيبتى در بعضى از اين درّه‏ها. و اشاره فرمود به دست خود به سوى ناحيه ذى طُوى‏ (تا آخر)».
و بالجمله، كاش ذَهَبى با آن همه دعواى اطّلاع و ديانت، به محلّى از كتب اماميّه نشان مى‏داد كه فلان عالم، در كتابِ فلانى نوشته چنان‏چه رسم اماميّه است، كه در مقام ايراد بر ايشان از مؤلّف و كتاب و باب و فصل آن خبر مى‏دهند و با اين افترا و بهتان، شيعه را نسبت به دروغ گفتن مى‏دهد و خود را پاكدامن مى‏پندارد و ابداً شرم و حيايى نمى‏كند.
و سيّد محسن عاملى - قدّس اللَّه تربته - در قسم ثانى از جزء رابع أعيان الشيعة (ص 420 - 422)

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429988
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به