نگاه تأويلى به آيات قرآن در «نقض» - صفحه 102

دانسته‏اند. مثلاً طبرسى با اين كه هر دو واژه را راجع به معنا و مفاهيم الفاظ مى‏داند، تفسير را به كشف مراد از لفظِ مشكل، و تأويل را به بازگرداندن يكى از دو احتمال به معناى مطابق با ظاهر، معنا كرده است.۱
شايد بهتر باشد از ميان اقوال فراوانى كه در باب تفاوت ميان تفسير و تأويل، مطرح گشته است، به اين ديدگاه روشن، روى آوريم كه:
1. دو واژه تفسير و تأويل در اين معنا مشترك اند كه هر دو، مقصود و مراد از الفاظ آيات را بيان مى‏كنند.. 2. باطنى بودن تأويل قرآن را نمى‏توان به عنوان وجه تمايز حقيقى و فارِق بين تفسير و تأويل به شمار آورد؛ زيرا تفسير شامل معانى و مفاهيم باطنى لفظ نيز بوده و به كشف و توضيح هر مرتبه‏اى از معانى لفظ اطلاق مى‏گردد، بلكه وجه تمايز اساسى ميان اين دو اصطلاح آن است كه تأويل، مدلولِ الفاظ قرآن نيست؛ امّا تفسير، برخلاف تأويل، در معانى و مدلول‏هاى لفظى استعمال مى‏شود.۲
در آمد و شد ميان دو اصطلاح تفسير و تأويل، واژگان ديگرى نيز پيوسته بر زبان صاحب‏نظران علوم قرآنى، در تداول و استعمال اند كه گاه در يكى از اين دو اصطلاح، قابل درج و گاه مفهومى كاملاً متفاوت از اين دو دارند. «تنزيل» اگر چه به نقل و بررسى شأن نزول آيات، اختصاص دارد، ولى گاه به معناى تفسير و علم به ظواهر قرآن و معانى روشن و تحت اللفظى آيات به كار مى‏رود و از مصاديق تفسير تلقّى مى‏گردد. «تطبيق نيز كه در اصطلاح به معناى حمل آيه بر مصداقِ آن است، آن جا كه در محدوده دلالت لفظى به كار مى‏رود، به معناى تفسير بوده و آن‏جا كه مصداق، قابل انطباق بر مدلولِ لفظى نباشد، هم‏معناى تأويل مى‏گردد».۳
مى‏بينيم كه افزون بر عرصه تفسير و تأويل، ميدانگاهى نيز با عناوين تنزيل و تطبيق وجود دارد و اين همه، در خدمت استخراج و استنباط معنا درآمده اند. بنا بر

1.دانش‏نامه جهان اسلام، ج ۶، ذيل مدخل «تأويل».

2.مبانى و روش‏هاى تفسير قرآن، ص ۸۴.

3.همان، ص ۸۵.

صفحه از 124