كنند... بيچاره كسى كه تصنيف كند و آن گاه خبر از تأويل بازنشناسد كه تأويل آن باشد كه لفظِ خبر مقبول باشد و در معنى اقوال مختلف شود... . ۱
آنگه گفته است: و زُرارَةُ بن أعْيَن الرّافضى گفته است كه از صادق پرسيدند تأويل اين آيت: (فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أحَدٌ * وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أحَدٌ)، اين در شأن كيست؟... .۲
امّا جوابِ اين كلمات آن است كه: اگر درست شود كه عمرِ خطّاب اين كلمات گفته است، هم بر آن وجه گفته باشد كه بارى تعالى در قرآن مىگويد: (يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدى مَنْ يَشاءُ) و آن را تأويل گفتهاند از طريقِ عقل و سمع به وجهى كه مخالفِ عدل خداى تعالى نباشد و اضلال و هدى را تفسير بر غيرِ كفر و ايمان است... و در اخبار و ادعيه از رسول - عليه السلام - و از ائمّه - عليهم السلام - كلماتى هست مطابقِ اين كه از عمر نقل كردهاند و آن را تأويل و معنى باشد كه سخنانِ بزرگان و ائمّه، رد نشايد كردن و تركِ تأويل روا نباشد.۳
همچنين بايد يادآور شد كه موارد كاربرد اصطلاح و تأويل در نقض، اگر چه گاه از زبان خصم است، امّا اين نكته اساساً بر اين مدّعا كه تأويل در اين كتاب، تنوّع معنايى دارد، خدشهاى وارد نمىآورد و چنان كه گفته آمد، مؤلّف نقض در بيشتر موارد، تأويل را هوشمندانه به كار برده است.
تطبيق آيات
همانگونه كه پيش از اين گفته شد، در كتاب نقض، افزون بر رويكرد تفسيرى و تأويلى به قرآن، موارد فراوانى نيز يافت مىشود كه مؤلّف در آن، رويكردى اقتباسى يا تطبيقى ميان مفاهيم قرآنى و مدّعاى خود داشته است. براى نمونه، مؤلّف در چندين موضع، از مفهوم قرآنى (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِإمامِهِمْ) براى جبههبندى ميان خود و