نگاه تأويلى به آيات قرآن در «نقض» - صفحه 112

از همين عبارت برمى‏آيد كه مؤلّف نقض، تأويل را در معناى دقيق خود، حوالت دادن لفظ به معنايى ديگر غير از مدلول ظاهرى خود به كار مى‏بَرَد و خود از همين شيوه تأويل در جاى‏جاى اثرش بهره مى‏گيرد. اين معنا البته كه با تفسير مفسّران مغايرت دارد و مؤلّف نقض در ادامه همين مطلب مى‏نويسد:
و اگر اين مصنّف، نه دروغِ محض مى‏گويد و مى‏نويسد، بايستى كه حوالت به تفسيرِ مفسّرى كردى از اصحابِ شيعه يا به عالمى معتمد، يا به راويى امين... آياتى ديگر كه شيعه در امامت و فضيلتِ على و دگر ائمّه گويند، بيشتر آن باشد كه مفسّرانِ اسلام چون بُلعبّاس سمّان و امام ثعلبى سنّى و ابوعلى جبّائى و ابومسلم بحر اصفهانى موافق باشند در آن شيعه را، و مقابله باشد آنچه مختلفٌ فيه باشد در حقِ‏ّ على با آياتى كه اصحاب سنّت و جماعت تأويل كنند در حقِ‏ّ صحابه.۱
مرحوم محدّث اُرموى نيز در پانوشت همين مطلب در باره آيه شريفه: (بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ) چنين يادآور شده است:
اين كه اين آيت در شأن امير المؤمنين عليه السلام و نصب پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله آن حضرت را به جانشينى خود نازل شده است، شبهه نيست؛ امّا اين كه «فى علىّ» جزء آيه باشد، شيعه چنين عقيده‏اى را ندارند؛ زيرا به طور قطع «فى علىّ» در لفظ قرآن نبوده است؛ امّا تأويلاً به طور قطع و يقين مراد است؛ به جهت آن كه آيه وقتى كه مراد از آن امامت امير المؤمنين عليه السلام باشد، چنان‏كه مدّعاى ما شيعيان است، در تأويل آن «فى على» بايد به طور حتم باشد و از اين روى است كه در بسيارى از احاديث شريفه وارده از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام «فى على» به طور اطلاق در دنبال «من ربّك» ذكر شده است.۲
مى‏بينيم كه ديدگاه تأويلىِ مؤلّفى از قرن ششم هجرى و مصحّح معاصر چندان تفاوتى نيست و تأويل را اگر در تعارض با ساير عقايد خود نبينند، مى‏پذيرند. بنا بر

1.همان، ص ۱۸۰.

2.همان، ص ۱۸۱.

صفحه از 124