نگاه تأويلى به آيات قرآن در «نقض» - صفحه 117

حسينِ على، و «طور سينين» فاطمة الزّهراء، و «هذا البلد الأمين» بقيّه ائمّه طاهرين اند.
آن گاه مؤلّف نقض، بدون رد كردنِ اين تأويلات، مى‏افزايد:
پس اگر اين همه كه گفته‏اند روا و مجوّز باشد و مقبول باشد در حقِ‏ّ بو بكر و عمر و عثمان، اگر مصنّفى در كتابى آورده باشد كه مراد از «تين»، سوگند است به محمّد مصطفى كه خاتم انبياست، و مراد از «زيتون»، سوگند است به علىِ‏ّ مرتضى كه سيّدِ اوصياست، خواجه ناصبى را غريب و بديع نبايد شناختن و قبول بايد كردن.۱

نمونه‏هايى از ردّ تأويل‏

مؤلّف نقض در مواضعى نيز برخى تأويل‏هاى قرآنىِ منقول از سوى خصم را با دلائلى ردّ مى‏كند و نمى‏پذيرد كه آيه‏اى افزون‏تر از آنچه شيعيان، خود آن را در حقّ على عليه السلام و اولاد او مى‏دانند، بر اين مجموعه افزوده شود. در اين جا تنها به دو نمونه اكتفا مى‏شود:
الف. وقتى كه مصنّف مخالف، مدّعى مى‏شود كه شيعيان هر آيه‏اى را بخواهند به نام على مى‏زنند و نمونه مى‏آورد كه آنان آيه (وَ سْئَلْ مَنْ أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا) را مرتبط با بشارت به ولايت و امامت على و فرزندانش مى‏دانند، مؤلّف نقض، به شدت اين سخن را مردود مى‏داند و با توضيح مفاد آيه، آن را در باره اثبات وحدانيّت و نفى عبادت اصنام معرفى مى‏كند و يادآور مى‏شود كه اگر آيتى در حقِ‏ّ على نباشد، و آن را به نام على بياوريم، نوعى بدعت و تهمت و ضلالت مرتكب شده‏ايم: «اين جا به امامتِ على و غير على چه لايق است؟ و در معنىِ اين آيتِ محكم چه شبهت است كه آن را به تأويلى حاجت باشد؟».۲
ب. آن جا كه صاحب فضائح همچنان بر شيعه مى‏بندد كه ايشان مى‏گويند: ن و القلم، قسم است به محمّد صلى اللَّه عليه و آله و على عليه السلام. مؤلّف نقض، با كمك استنادات لفظى و معنوى، چنين تأويلى را مردود مى‏شمارد و چنين پاسخ مى‏دهد كه:
مذهبِ شيعت در تفسيرِ اين قسم، آن است كه... اين سوره به مكّه مُنزَل

1.همان، ص ۲۶۵ - ۲۶۶.

2.همان، ص ۱۷۹.

صفحه از 124