نگاه تأويلى به آيات قرآن در «نقض» - صفحه 119

دانشمند و دانا پوشيده نيست كه اين ادّعا، بهتان و زور و كذب است و بر اساس اطلاعات تفسيرى، چنين تطبيقى را مردود مى‏شمارد.
2. وقتى كه مصنّفِ مخالف، در تأويل اين آيه شريفه كه (وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فى اْلأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما)۱ مدّعى مى‏شود كه شيعيان، مقصود از فرعون و هامان را دو خليفه نخست مى‏دانند، مؤلّف نقض، اين ادّعا را نمى‏پذيرد و مى‏گويد كه تفسير فرعون و هامان از قرآن، خود فرعون و هامان است. آن گاه به بخش مناقشه‏پذير سخن خصم، دست مى‏آويزد و در باب اين سخن خصم كه على عليه السلام پس از كشته شدن عثمان، خطبه‏اى كرده و در ميانه آن خطبه گفته است: ألا قد أهلك اللَّه فرعون و هامان و خسف بقارون...، و اين كه اين سخن را اندر آن روز، بوذر دانست و سلمان و مقداد و عمّار، با ادلّه محكم چنين داستانى را جعلى مى‏شمارد و در پايان مى‏نويسد:
اوّلاً سلمان در عهدِ خلافتِ عمر از دنيا برفت، و بوذر در عهد عثمان كه او را از مدينه به‏در كرده بودند، و على خطبه بعد از قتل عثمان مى‏كرد. پس مردگان چگونه معنى كلامِ زندگان دانند؟ و چون غيرِ بوذر و سلمان و مقداد ندانند كه غرضِ على از آن كلام كيست، علىّ بن ابراهيم بن هاشم چه دانست؟۲
با مراجعه به اين آيه در تفسير القمّى مى‏توان دريافت كه چرا مؤلّف نقض، دريافت‏هاى اين مفسّر را محترمانه به يك سوى مى‏نهد، بدان‏گونه كه گويى اساساً چنين تفسيرى نوشته نشده است.۳
3. در چند موضع كه صاحب بعض فضائح الروافض مدعى مى‏شود كه شيعيان

1.سوره قصص، آيه ۶.

2.نقض، ص ۲۶۸.

3.ر.ك: تفسير القمّى، ج ۲، ص ۱۳۳.

صفحه از 124