دانشمند و دانا پوشيده نيست كه اين ادّعا، بهتان و زور و كذب است و بر اساس اطلاعات تفسيرى، چنين تطبيقى را مردود مىشمارد.
2. وقتى كه مصنّفِ مخالف، در تأويل اين آيه شريفه كه (وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فى اْلأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما)۱ مدّعى مىشود كه شيعيان، مقصود از فرعون و هامان را دو خليفه نخست مىدانند، مؤلّف نقض، اين ادّعا را نمىپذيرد و مىگويد كه تفسير فرعون و هامان از قرآن، خود فرعون و هامان است. آن گاه به بخش مناقشهپذير سخن خصم، دست مىآويزد و در باب اين سخن خصم كه على عليه السلام پس از كشته شدن عثمان، خطبهاى كرده و در ميانه آن خطبه گفته است: ألا قد أهلك اللَّه فرعون و هامان و خسف بقارون...، و اين كه اين سخن را اندر آن روز، بوذر دانست و سلمان و مقداد و عمّار، با ادلّه محكم چنين داستانى را جعلى مىشمارد و در پايان مىنويسد:
اوّلاً سلمان در عهدِ خلافتِ عمر از دنيا برفت، و بوذر در عهد عثمان كه او را از مدينه بهدر كرده بودند، و على خطبه بعد از قتل عثمان مىكرد. پس مردگان چگونه معنى كلامِ زندگان دانند؟ و چون غيرِ بوذر و سلمان و مقداد ندانند كه غرضِ على از آن كلام كيست، علىّ بن ابراهيم بن هاشم چه دانست؟۲
با مراجعه به اين آيه در تفسير القمّى مىتوان دريافت كه چرا مؤلّف نقض، دريافتهاى اين مفسّر را محترمانه به يك سوى مىنهد، بدانگونه كه گويى اساساً چنين تفسيرى نوشته نشده است.۳
3. در چند موضع كه صاحب بعض فضائح الروافض مدعى مىشود كه شيعيان
1.سوره قصص، آيه ۶.
2.نقض، ص ۲۶۸.
3.ر.ك: تفسير القمّى، ج ۲، ص ۱۳۳.