معرفت خدا، توحيد و اسما و صفات از ديدگاه مرحوم عبد الجليل قزوينى‏ - صفحه 209

إنَّ لِهذَا الكَلامِ وَجهَينِ إن كُنتَ تَقُولُ هِىَ هُوَ أنَّهُ ذُو عَدَدٍ وَ كَثرَةٍ فَتَعالى اللَّهُ‏
عَن ذلِكَ وَ إن كُنتَ تَقُولُ هذِهِ الأسمَاءُ وَ الصِّفاتُ لَم تَزَل فَإنَّما لَم تَزَل مُحتَمِلٌ مَعنَيَينِ فَإن قُلتَ لَم تَزَل عِندَهُ فى عِلمِهِ وَ هُوَ يَستَحِقُّها فَنَعَم وَ إن كُنتَ تَقُولُ لَم يَزَل صُوَرُها وَ هِجاؤُها وَ تَقطِيعُ حُرُوفِها فَمَعاذَ اللَّهُ أن يَكُونَ مَعَهُ شَى‏ءٌ غَيرُهُ بَل كانَ اللَّهُ تَعالى ذِكرُهُ وَ لا خَلقَ ثُمَّ خَلَقَها وَسيلَةً بَينَهُ وَ بَينَ خَلقِهِ يَتَضَرَّعُونَ بِها إلَيهِ وَ يَعبُدُونَهُ وَ هِىَ ذِكرُهُ وَ كانَ اللَّهُ سُبحانَهُ وَ لا ذِكرَ وَ المَذكُورُ بِالذِّكرِ هُوَ اللَّهُ القَدِيمُ الَّذى لَم يَزَل وَ الأسماءُ وَ الصِّفاتُ مَخلُوقاتٌ وَ المَعنِىُّ بِها هُوَ اللَّهُ الَّذى لا يَليقُ بِهِ الاختِلافُ وَ لا الايتِلافُ؛۱
اين سخن، دو وجه دارد: اگر مى‏گويى اسما و صفات خدايند و مقصودت اين است كه خدا متعدّد و متكثّر است، پس خدا از اين امر، متعالى است و اگر مقصودت اين است كه اين اسما و صفات، ازلى است در «ازلى بودن»، دو معنا محتمل است: اگر مرادت اين است كه اسما و صفات، از ازل در علم خدا بودند و خداوند متعال، مستحقّ آنهاست، پس درست است و اگر مقصودت اين است كه تصوير اسما و الف باى آنها و حرف‏هاى آنها ازلى است، پس پناه مى‏بريم به خدا از اين كه چيزى غير از خدا با خدا از ازل باشد؛ بلكه خداوند - كه ذكرش متعالى است - بود و خلقى نبود. سپس اسما و صفات را خلق كرد تا وسيله‏اى ميان او و خلقش باشند و بندگان به واسطه آنها به سوى خدا التجا و تضرّع كنند و اين اسما و صفات، ذكر خدا هستند و خداوند سبحان بود و ذكرى نبود. و مذكور به اين ذكرها خداى قديمى است كه ازلى است و اسما وصفات، مخلوق اند و مقصود از آنها خداست كه اختلاف و ائتلاف، سزاوار او نيست.

علّامه مجلسى، بعد از نقل اين روايت، توضيح داده است كه اين گونه روايات، در ردّ كثيرى از اشاعره، وارد شده است كه قائل اند اسم، عين مسمّاست.۲

1.الاحتجاج، ج‏۲، ص‏۴۴۲؛ بحار الأنوار، ج‏۴، ص‏۱۵۳.

2.ر.ك: بحار الأنوار، ج‏۴، ص‏۱۵۵.

صفحه از 216