عبد الجليل رازى در شمارش عالمان شيعه با تعبير «الشّيخ الإمام أبو الحسن الفريد» از وى ياد كرده است.۱ در سدههاى بعد، ميرزاى افندى از تشيّع وى سخن گفته۲ و پس از وى شمارى از عالمان شيعه، نظر وى را پى گرفتهاند.۳ در مقابل، شمار ديگرى از پژوهشگران معاصر بر تسنّن وى رفتهاند.۴
1.نقض، ص ۲۱۲. گفتنى است كه منتجب الدين از پدر بيهقى، با تعبير «فقيه صالح» ياد كرده است (فهرست منتجب الدين، ص ۶۶، ش ۱۷۶).
2.رياض العلماء، ج ۵، ص ۴۴۸.
3.أعيان الشيعة، ج ۸، ص ۲۴۳؛ الثقات العيون فى سادس القرون، ص ۱۹۰؛ تعليقات نقض، ج ۱، ص ۵۶۱؛ مقاله «نهج البلاغة عبر القرون» سيّد عبد العزيز طباطبايى، فصلنامه تراثنا، ش ۳۷، ص ۱۸۲؛ دايرة المعارف تشيّع، ج ۳، ص ۵۹۵ (مدخل «بيهقى » از حسن انوشه).
4.تتمّة صوان الحكمة، ص ۵ (مقدّمه: محمّد كرد على)؛ تاريخ بيهق، ص ۲۹۴ (تعليقات بهمنيار به نقل از الثقات العيون، ص ۱۹۰)؛ معارج نهج البلاغة (مقدّمه چاپ دانشپژوه) ص ۶۶. براى ادلّه و قرائن تشيّع وى، ر.ك: معارج نهج البلاغه (مقدّمه چاپ اسعد الطيب)، ص ۵۸ - ۵۹. براى نقد ادلّه، ر.ك: همان، ص ۶۰ - ۶۵. براى ادلّه تسنّن وى، ر.ك: همان، ص ۶۵ - ۷۰. براى يادكردى احترامآميز از خلفاى نخستين با القاب معمول نزد عامه در شرح نهج البلاغة وى، ر.ك: معارج نهج البلاغة، ص ۹۴. براى به كار بردن تعبير امام در باره عمر خيّام، ر.ك: تتمّة صوان الحكمة، ص ۱۱۷ و ۱۲۰و ۱۲۲، و حجة الإسلام در باره ابوحامد غزالى، همان، ص ۱۲۰ و ۱۴۳ همراه با ترحم). نيز بيهقى در مقدّمه نسخه منتشر شده كتاب تتمّة صوان الحكمة بر اصحاب پيامبر و خلفاى نخستين، درود فرستاده است (همان، ص ۱۴). وى در سخنى از آثار سلف يعنى صحابه و تابعان به عنوان منبع تفسير قرآن، ياد كرده است. وى با اشاره به تفسير و تأويل فلسفىِ قرآن توسط شهرستانى (صاحب ملل و نحل) مىگويد: «وكان يصنف تفسيراً و يؤول الآيات على قوانين الشريعة و الحكمة و غيرها فقلت له: هذا عدول عن الصواب لايفسر القرآن إلّا بآثار السلف من الصحابة و التابعين. و الحكمة بمعزل عن تفسير القرآن و تأويله خصوصاً ما كتب تأويله و لايجمع بين الشريعة و الحكمة أحسن ممّا جمعه الإمام الغزالى رحمه اللَّه فامتلاء من ذلك غضباً».
اين ديدگاه را بسنجيد با ديدگاه مفسّر امامى سده ششم، طبرسى كه حديث معصومان را منبع تفسير معرفى كرده نه سخنان صحابيان و تابعيان: «واعلم أنّ الخبر قد صحّ عن النبى صلى اللَّه عليه و آله وعن الأئمّة القائمين مقامه عليهم السلام أنّ تفسير القرآن لا يجوز إلّا بالأثر الصحيح، والنصّ الصريح» (تفسير مجمع البيان، ج ۱، ص ۳۹).
ابو الفتوح رازى نيز سخنى همسان سخن طبرسى دارد: «اكنون بدان كه درست شده است به روايات صحيحه كه تعاطى تفسير قرآن نشايد كرد و اقدام كردن بر بيان و شرح آن إلّا به اخبار و آثار از رسول عليه السلام و از ائمّه حق چه قول ايشان نيز مسند باشد به رسول خدا - عليه و على آله السّلام - و به رأى خود تفسير نشايد كردن» (روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن، ج۱، ص ۵).