تحصيلا)] وإن الشرعيات ألطاف فى التكليف العقلى. فهم يوافقون المسلمين فى الظاهر، وإلّا فكل ما يذهبون إليه هدم للاسلام وإطفاء لنور شرعه (وَيَأْبَى اللَّهُ إِلآَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَفِرُونَ)۱ ». ۲
سديد الدين حمصى، متكلّم بنام سده ششم، در بحث نقد آموزه تثليث مسيحيان، در دو موضع از كتاب خود فلاسفه را خاستگاه باورهاى مسيحيانْ شمرده است.۳
نويسنده تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام،۴ در باب نخست كتاب خود با عنوان
1.سوره توبه، آيه ۳۲.
2.الخرائج والجرائح، ج ۳، ص ۱۰۶۱. براى نقل آن در منابع متأخّر، ر.ك: حديقة الشيعة، ج۲، ص ۷۵۴؛ بحار الأنوار، ج ۸۹، ص ۱۷۴.
3.المنقذ من التقليد، ج۱، ص ۱۴۵ - ۱۴۶. يكى از تعابير وى اين است: «الفلاسفة الذين هم الاُصول فى مذاهب هؤلاء النصارى». در باره اثرپذيرىهاى متقابل مسيحيت و فلسفه يونان، ر.ك: تاريخ فلسفه، اميل بريه، ص ۲۹۱ (فصل هشتم: فرهنگ يونانى و دين مسيحى در قرون اوّليه ميلادى). در اين فصل، تصريحات خوبى در اين باره آمده است: «بدين ترتيب، آراى افلاطون در مسير تاريخ صورت عقايد مسيحيان را پذيرفت و اين امر، يعنى امتزاج تعاليم افلاطونى و مسيحى در كتاب تشجيع يونانيان، صورت قطعيت به خود گرفت» (ص ۳۰۷) و «حقيقت اين است كه دين مسيح به تمامى در مجراى تعليمات فلسفى يونانى وارد شد و على الخصوص، تحت تأثير آئين رواقى كه تنها حوزهاى بود كه سازمان منظّم خود را تا قرن دوم ميلادى محفوظ داشت، قرار گرفت» (ص ۳۱۷). اتين ژيلسون در باره خاستگاههاى مسيحيت، تشبيه زيبايى دارد: «در واقع، شريعت يهودى و فلسفه يونانى، دو رودخانهاى بودند كه در محلّ تلاقىِ آنها مسيحيت همچون سرچشمه تازهاى فوران كرد و با قدرت بسيار، علاوه بر آبهاى خود، آبهاى دو شاخه فرعىِ خود را نيز با خود مىبرد». (تاريخ فلسفه مسيحى در قرون وسطا، ص ۴۹. نيز ر.ك: تاريخ فلسفه، كاپلستون، ج ۱، ص ۵۵۴ - ۵۵۵). براى به كارگيرىِ فلسفه در دفاع از آموزههاى مسيحيت، از جمله تجسّد در عصر جديد، ر.ك: عقل و اعتقاد دينى، ص ۴۶۲ (بحث «فلسفه و آموزههاى الهيات: آيا فلسفه مىتواند اعتقادات دينى را وضوح بخشد؟»).
4.اين كتاب، اثرى در معرفى ملل و مذاهب به زبان فارسى است كه بنا بر مشهور، به سيّد مرتضى داعى عالم امامى سده ششم هجرى و از مشايخ شيخ منتجب الدين بن بابويه منسوب است (براى ديدگاههاى موجود در باره مؤلّف كتاب، ر.ك: تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام، ص ۷ - ۱۱، مقدّمه: عبّاس اقبال آشتيانى؛ دانشنامه جهان اسلام، ذيل مدخل «تبصرة العوام»). صرفنظر از درستى يا نادرستىِ انتساب كتاب به سيّد مرتضى، كتاب متعلّق به عالمى امامىاست كه زمان نگارش آن بر پايه برخى دادههاى كتاب، اواخر سده ششم گمانه زنى شده است (براى زمان نگارش اثر، ر.ك: تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام، ص ۵ - ۷، مقدّمه: عبّاس اقبال آشتيانى).