«باب اوّل: در ذكر مقالات فلاسفه و برادران ايشان از اصحاب نجوم و طبايع و غيرهم»، گزارشى گويا از باورهاى اساسى فلاسفه در باره نسبت خدا و مراتب موجودات به دست داده است. ۱وى پس از پايان گزارش خود، ارزيابىاش از آراى فلسفى را اين گونه بيان كرده است:
بدان كه بناى مذهب فلاسفه، بر يك اصل است: از انكار صانع و قدم عالم و چون درست شود كه عالم محدث است لابد كه وى را محدثى بايد و آن محدث، صانع باشد و چون قدم عالم باطل باشد، جمله مقالات ايشان باطل بود.۲
آن گاه به اثبات حدوث عالم پرداخته است.۳ اين نقد، گو اين كه در مسئله حدوث جهان است؛ امّا به اعتقاد نويسنده كتاب، انكار صانع و قول به قدم عالم، پايه ديگر آموزههاى فلسفى است و با نقد آن، كلّيت فلسفه، مورد نقد قرار مىگيرد. ۴
نقد عمومى فلسفه در كتاب نقض نيز بازتاب قابل توجّهى دارد. گستردهترين يادكرد انتقادى شيخ عبد الجليل قزوينى از فلسفه و فلاسفه، در نقد اين كلام نويسنده
1.بدان كه فلاسفه عالم را قديم گويند و نفى صانع مختار كنند و صانع را علّت اولى خوانند و گويند عالم معلول، علّت اولى است و هر دو با هم بودند چنان كه قرص آفتاب و نورش و گويند كه اوّل چيزى كه از علّت اولى پديد آمد، عقل بود و او به منزلت دوم است از علّت اولى در عدد نه در قِدَم و آن را عقل كل و فعال خوانند و گويند اين، آن عقل است كه در قرآن، آن را قلم خوانده است (تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام، ص ۴).
2.ر.ك: همان، ص ۱۲.
3.ر.ك. همان جا.
4.يكى ديگر از نقدهاى تند مؤلّف تبصرة العوام بر فلاسفه نسبت دادن اباحيگرى به ايشان است كه به نظر مىرسد بايد آن را در بخش نقد عمومى جاى داد: «بدان كه هيچ مذهب نزديكتر بهمذهب فلاسفه از مذهب مجوس نيست و ايشان وطى مادر و خواهر و دختر و عمّه و خاله و آنچه از ايشان بزايند، جمله حلال دانند إلّا آن كه فلاسفه جمله قبايح شرعى و محرّمات مباح دارند و مجوس گويند شرع، مباح كرده است...» (تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام، ص ۱۶).