يك. نقد مستقيم آموزه فلسفى
مقصود از نقد مستقيم، نقد آموزهاى از آموزههاى فلسفى يا رأيى از آراى فيلسوفان با تصريح به قائل يا قائلان آنها (هر چند به صورت كلّى) است. مانند نقد آموزه فلسفىِ اثبات هيولى در كلام عبد الجليل رازى يا نقد ديدگاه فلسفى در باره راه شناخت پيامبران در كلام راوندى و حمصى رازى.۱
دو. نقد غير مستقيم آموزه فلسفى
مراد از اين گونه نقد، عرضه و دفاع از آموزهاى كلامى همراه با نقد ديدگاه رقيب و پاسخگويى به شبهات مطرح در باره آن آموزه است. در اين گونه نقد، بدون آن كه صاحب يا صاحبان ديدگاه مخالف يا رقيب به نحو مشخّصى معرفىگردند، ديدگاه ايشان مورد نقد قرار مىگيرد و يا شبهات مطرح ايشان پاسخ گفته مىشود (معمولاً با تعابيرى مانند: لايقال...، إن قيل...، إن قلت...، إن قال قائل...، لقائل أن يقول... اعترض عليهم ...، و ليس لأحد أن يقول... يا با اوصافى چون: الخصوم، الملحدون). در تحليل تاريخىِ اين مباحث، متوجه مىشويم كه ديدگاه مورد نقد، ديدگاه يا شبههاى فلسفى است. به عنوان نمونه، آن گاه كه متكلّمان از شمول دانش خدا بر تمامى معلومات سخن مىگويند و بر آن استدلال مىكنند،۲ در حقيقت، به شيوه غير مستقيم، ديدگاه فلسفىِ عدم فراگيرى علم بارى بر جزئيات را نقد مىكنند. شاهد اين مطلب آن كه حمصى رازى با اشاره گذرا به شبهه فلسفى علم خدا به نقد آن پرداخته است.۳
1.اين مباحث در ادامه نوشتار خواهد آمد.
2.ر.ك: عجالة المعرفة فى اُصول الدين، ۴۱؛ «الخلاصة فى علم الكلام»، فصلنامه تراثنا، ش ۳۴، ص ۱۷۶. نيز براى اين بحث در متون كلامىِ سده پنجم، ر.ك: الاقتصاد فيما يتعلق بالاعتقاد، ص ۶۳؛ الملخص فى اُصول الدين، ص ۱۵۰.
3.و لا يلزم تكثّر فى ذاته بسبب اقتداره على جميع الأجناس و الأعداد، و بسبب كونه عالماً بجميع المعلومات على ما هدى (كذا و ظاهراً به قرينه سياق هذى) به الأوائل و ذلك لأنّ... (المنقذ من التقليد، ج ۱، ص ۸۳).