مبانى و آموزههاى فلسفىِ مورد نقد واقع مىشوند كه با آموزههاى دينى و كلامى به نحوى تعارض دارند (خود آموزهها يا نتايج حاصل از آنها). آموزههايى كه همسو با آموزههاى كلامى بوده يا نفياً و اثباتاً ارتباطى با آموزههاى كلامى ندارند، موضوع نقد قرار نمىگيرند. بنا بر آنچه ياد شد، در اين بخش، تنها گزارشى از نقدهاى مستقيم متكلّمان امامى (يعنى نقد آموزههاى فلسفى با انتساب آشكار آنها به فلسفه و فيلسوفان) ارائه مىشود.
نقدهاى مستقيم متكلّمان امامى بر آموزههاى فلسفى در سده ششم
با مطالعه متون كلامى و تفسيرى و حديثى عالمان امامى سده ششم در مىيابيم كه آموزههاى فلسفى بسيارى، مورد نقد ايشان قرار گرفتهاند. مسائل مورد نقد، طيفى را تشكيل مىدهند كه حوزههاى گوناگون مباحث اعتقادى و كلامى از خداشناسى تا جهانشناسى را شامل مىشوند. شايان ذكر است كه هدف از ارائه اين بخش، دفاع از آموزهاى خاص يا نقد آموزهاى ويژه نيست؛ بلكه هدف گزارش نقدهاى موجود متكلّمان بر شمارى از آموزههاى فلسفى در حدّ اين نوشتار و بضاعت نگارنده است. بر اين پايه، ممكن است كه در آموزهاى ميان آراى فيلسوفان اسلامى اختلاف نظر باشد و نيز امكان اشتباه متكلّمى در نسبت دادن رأيى به فيلسوفان يا حتّى احتمال برداشت نادرست از آموزهاى فلسفى وجود دارد؛ امّا آنچه از نظر مطالعات تاريخى ارزشمند است، گزارش توصيفى از مسائل اختلافى و نقد و بررسىهاى متكلّمان در اين زمينه است كه بخشى از واقعيت تاريخى كلام اماميه و مواجهه آن با فلسفه در دوره مورد نظر است. بدين سان، شيوه تحليلها، استدلالها و چگونگى برداشتهاى متكلّمان امامى از آموزههاى فلسفى عصر خود نيز بخشى از واقعيت تاريخ كلام اماميه است.
1. فاعليت خدا
از مباحث مهم اختلافى كلام و فلسفه در عصر مورد نظر، چگونگى اعمال قدرت يا نحوه فاعليت خداست. نقد ديدگاه فلسفى به طور صريح در اين زمينه در المنقذ من